eitaa logo
۱۳۵۷صراط | Serat1357talabe
404 دنبال‌کننده
717 عکس
296 ویدیو
43 فایل
▫️ته تغاری اهل کتاب ▫️قائل به خمینیسم و خامنه ایسم سیاسی 🔸️سردبیر صراط ۱۳۵۷ | چند رسانه ای دین و مطالعات فرهنگی 🔸️عضو کانون نویسندگان حوزوی | مداد الفضلا 🔺گرد آوری محتوای تبلیغی صراط 👇👇👇 @mohtavatablighSerat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺✍روایتی کوتاه از سفر اربعین ...علی بختیاری 🔺امروز پنج شنبه ۲۵ مرداد ماه ، مصادف با ۱۰ صفر ۱۴۴۶ ه ق ، ساعت ۱۴:۵۵ ، کربلای معلی ، حرم حضرت ابالفضل علیهم السلام از کنار ضریح با شما سخن میکنم .. 🔺نمی‌دانم چه مصلحتی بود که در این برهه ودر این لحظات دست به قلم شوم ، اما گفتم شرحی کوتاه از دور و بر خود و شمه ای از سفر سریع السیر ما به کربلای معلی بنویسم .. 🔺آری ، هم اکنون درکنار ضریح حضرت ابالفضل هستم ، کنار بنده شخصی است که نماز میخواند ، خود بنده که در حال نوشتن هستم که مدام دست بنده بخاطر ازدحام جمعیت نوشتار بنده درحال خط خوردن است ، نمی‌دانم بعد ها در حال خروجی گرفتن از این یادداشت هم چگونه می‌خواهم بخوانم ... 🔺 جمعیت مدام در حال رفتو برگشت هستند ، برخی نماز و برخی زیارتنامه می‌خوانند...هرکس به یک نوعی مشغول است ،وهرکس به یک نوعی در چهره شان نوعی درخواست از یک شخص ویا به نوعی همه برای رسیدن به یک چیزی در حال تلاش هستند ، شاید می‌توان گفت در این لحظات یاد آیه ی "فاستبقوا الخیرات" افتادم. 🔺آری ، در این جا همه درحال سبقت گرفتن از همدیگر نزد شخصیت محبوب خویش هستند، سبقت گرفتن در جاهای دیگر این گونه نیست که شما دیگر کاری به دیگری نداشته باشی ولی در این نوع رقابت یا سبقت گرفتن ازدهمدیگر در این به نوعی این گونه است .... 🔺در این جا حسن برتری نسبت به شخصی دیکر نداری ، در این جا همه یکدست هستند ...لاکن رقابت پابرجاست، سبقت گرفتن پابرجاست آن هم در "جمع آوری خیرات" و خیرات همه دست ابالفضل علیهم السلام است... 🔺اکنون که در حال نوشتن هستم صدای جمع آوری خیرات توسط زائرانی که به سمت ضریح در حال حرکت هستند به گوش می‌خورد ، عده از "لبیک یا عباس" میگویند ، عده ای هم که ایرانی هستند آن دو دمه ی معروف را تکرار می‌کنند: "ای اهل میر علمدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد ، سقای حسین سید وسالاد نیامد ، علمدار نیامد، علمدارنیامد" 🔺وخلاصه همه به یک نوعی مشغول هستند به رقابت لاکن رقابتی که به معنای رفاقت با همدیگر است ، به معنای همدلی با یگدیگر است ، زمان درحال گذر است و این روایتی که ذکر شد مدام در حال تکرار شدن است .... @Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■ قسمت یازدهم : "گِرَهوِن عزیز" (۱) 🔺روز ششم هم مثل همه ی روز هایی که روایت کرده بودیم گذشت و فرصتی برای پرداختن به روایت های تکراری نیست و از روز ششم به سمت روایت روز هفتم حرکت میکنیم : 🔺گِرَهوِن های عزیز بشاگرد برای روز هفتم ما را دعوت کرده بودند که در مجلس خودشون هم شرکت کنیم ، فاصله گرهون تا خمینی شهر چیزی حدود ۵۰ کلیو متر بود ، لیکن بخاطر کوهستانی بودن این منطقه رسیدن به گرهون را به دشوار ساخته بود ، ولذا رمان رسیدن به گرهون بخاطر این مسئله ۲ ساعت و نیم طول می‌کشید. و این ۲ ساعت هم همراه با جاده ای صعب العبور و پر از سنگ لاخ بود که این مسئله هم برای خود بسی دشوار بود .کاپرا ماشینی بود که با آن به این ور و آن ور بشاگرد میرفتیم ... 🔺پشت این ماشین برای گرهون ۶ نفر نشسته بودند و این نفرات برای یک عدد کاپرا زیاد است و کار را برای ما می دشوار کرده بود .. ● "اتفاق تلخ"... 🔺وهمین مسئله موجب شد تا اتفاق تلخی را رخ دهد و آن این بود که درطی پیمودن مسیر گرهون یکی از سرنشینان کاپرا به بیرون پرتاب شد و خداوند در این اتفاق به ما رحم کرد ، حادثه بسی دشوار بود اما خداوند رحم کرد و اتفاقی برای طرف مقابل نیفتاد ، فقط کمی "دچار کوفتگی عمیق از ناحیه ران" شده بود 😂 🔺به راستی معرفی نکردم که چه کسی دچار این کوفتگی عمیق از ناحیه ران شد ، او کسی نبود جز "عباسعلی" ، بله همان عباسعلی که در روایت های قبل به آن اشاره کرده بودیم ، عباسعلی یک خصوصیت یا یک ویژگی دیگر هم داشت و آن آتش پاره ای بود که نظیر نداشت، او در همین سفر ،در پشت کاپرا بر روی کاپرا ایستاده بود و هرچه گفتیم که بنشیند و مسیر صعب العبور است و احتمال اینکه حادثه ای اتفاق بیفتد زیاد است اما چه کنیم که توصیه ها ثاثیر گذار نبود و عباسعلی متحمل کوفتگی عمیق در ناحیه ران خود شود ...😂 ادامه دارد .... 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■ ادامه قسمت یازدهم : "گرهون عزیز" (۲)"آثار مجاهدت سید محمد ساجدی" : 🔺بعد از مدتی و گذشتن همراهی ما و عزاداری اهالی گرهون نوبت آن بود که به خدماتی که مرحوم سید احمدساجدی در آنجا انجام داده بود بپردازیم ، و آن این بود که به خوابگاهی در مدرسه روستای گرهون در آنجا بود سر بزنیم که گویا از خدماتی مجاهدانه مرحوم سیداحمد ساجدی در زمان خودش بود ، جناب استاد روح الله میرزایی پور درمحل خوابگاه نقل میکرد که این خوابگاه را از صفر تا صدش را خود مرحوم ساجدی راهبری کرده است و کار را در طی 10 روز انجام داده است ، آن کسانی که اهل کار عمرانی هستند میدانند به ثمر رساندن یک مجتمع این گونه و در طی 10 روز به ثمر رساندن آن فقط وفقط با کار شبانه روزی میشود نتیجه گرفت و مرحوم سید محمد ساجدی و همکارانشان این کار را کردند ... و در تعریف شخصیت جهادی مرحوم سید محمد ساجدی همین بس که اجر تمام جهادش خداوند در سفر اربعین به همراه خانواده به او داد و آسمانی شد .... ●"بازگشت به خمینی شهر" : 🔺بعد از شرکت در مراسم عزاداری اهالی گرهون و سر زدن به مکان مجموعه خدمات جهادی مرحوم سید محمد ساجدی در گرهون قصد بازگشت به سمت خمینی شهر کردیم و تا خمینی شهر از گرهون نزدیک به سه ساعت راه داشتیم ، بعد از بازگشت به سمت خمینی شهر زمان چندانی برای آماده شدن اعزام به سمت مناطق تبلیغی نداشتیم و لذا بچه ها با همان شرایطی که به گرهون رفته بودند به سمت محل تبلیغ رفتند . شرایط بچه ها به گونه ای بود که از لحاظ ظاهری کاملا خاکیوهیچ طرح درسی و... آماده نکردند و با این وضعیت عازم شدند ... ● "به وقت نیک دشت" : 🔺ماهم به رسم وظیفه ای که بردوشمان عازم به روستای نیک دشت شدیم ، ما وضعیت ماهم قدری به گونه ای شباهتی به رفقای طلبه داشت اما به حقیر زیادتر بود ، به گونه ای که عمامه ما در اثنای سفر به گرهون متاسفانه نابود شده بود . ● "وقتی که وضعیت به نفع تو نیست" !!! 🔺قبل از رسیدن ما به روستای نیک دشت هوا بارانی بود ولی بارانی نیامده بود . بعد از رسیدن به نیک دشت با خبر شدیم که بله ، باران و رعد و برق باعث شده است اینترنت و برق مختل شود و تمامی معابر نیک دشت یا گل و لای بود یا جوی آب اه افتادن بود . 🔺این وضعیت نیک دشت برای ما نفعی نداشت بلکه کار ما با بچه ها با اخلال مواجه میکرد و این وضعیت به گونه ای بود نه محتوایی آماده شده بود و نه ایده ای برای امشب جهت اجرای برنامه برای دختر بچه های نیک دشت ریخته شده بود . ● "اِنَّ مَعِیَ رَبِّی" ... 🔺اول کمی نا امید و یأس داشتم زیرا با ین وضعیت هیچ چیزی امکان جلو رفتن نداشت و بخاطر همین مسئله رسما از برگزاری جلسه برای امشب صحنه خالی کردم ، لیکن با مشورتی که با حاجقا علویان گرفته شد تصمیم بر این شد که جلسه ولو با نداشتن امکانات برقرار باشد .. وتعبیر استاد علویان براین گونه بود که : مانباید اسیر ابزار و امکانات و مادیّات شویم ونباید آنها ما را در ذیل پیش بردن اهداف خویش محدود سازد و اگر این گونه شود اساسا هیچ حرکتی جلو نمیرود .. 🔺بعد از توسل و توکل بر خدا براین شد که جلسه ولوبا نبود امکانات برگزار شود که ناگهان هم اینترنت وصل و هم برق . و علاوه بر آنکه با اینکه هیچ چیزی برای بچه های نیکدشت آماده نکرده بودم ولی با کارهای اولیه توانستیم جلسه را به نحو احسن در آوریم و این درس به بنده رساند که همه ی امور در دست تو نیست و آن کسی که این جلسه را چه اجازه میدهد برگزار شود و چه امکان آن شود اول دست خداست وبعد دست حسین بن علی است و لا غیر و ما انگونه ای که اسیر قدرت مادیات شده ایم اگر به قدری اسیر معنویات و این را شده بودیم . اکنون هر مسیری چه تبلیغ و... به سرعت از این مسیری که تاکنون طی شده است طی میشد . 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■ قسمت دوادزدهم : "روز هشتم" 🔺بعد از سفر پر فراز و نشیب به منطقه گرهون و حواشی بعد از آن ، این بار دوباره نوبت نیک دشت بود برای کار های تبلیغی . گرهون چون منطقه ای به شدت کوهستانی بود و جاده های آن هم به شدت خاکی و صعب العبور ، به طور طبیعی ما و همه بچه ها خودمان را با این شرایط آماده کرده بودیم وبه طور طبیعی ما هم بعد از برگشت از منطقه ی گرهون به طور رسمی تبدیل به انسان های خاکی شده بودیم و تمام لباس ها و عمامه ها تبدیل به خاک شده بود . بنده هم در گرهون شانس نداشتم و عمامه ی عزیز ما در آن حادثه ای که برای عباسعلی پیش آمده بود مورد عنایت واقع شده بود و عمامه ی ما به معنای واقع کلمه پرس شده بود . بخاطر همین مسئله مجبور شدم یک دست غبا و عمامه از دوستان قرض بگیرم و با همان خاکی بودنمان دوباره راهی نیکدشت بشویم ، هر چه که بود خودرا به نیک دشت رساندیم . ● "لحظات ناب اذان" : 🔺شب هشتم نیز در نیک دشت شانس با ما یار نبود و همچنان بعد از رسیدن ما به نیک دشت برق ها بخاطر بارندگی قطع شده بود ، نزدیک اذان شده بود و باید اقدامی برای اذان صورت میگرفت . با خود گفتم فرصت خوبی است که اذان امشب را بچه ها بگویند ، بچه ها جمع شدند و کم کم و شمرده شمرده با ما اذان را تکرار میکردند و بعد از اذان بچه ها خودشان حس خوبی داشتند چون برای بار اول بود اذان میگفتند ... در همان لحظه یادم آمد که فرصت آن است که بچه ها را برای تکبیر گفتن تشویق کنم و همین هم شد و بچه ها از ان روز به بعد از همدیگر سبقت میگرفتند از تکبیر گفتن و حتی اذان گفتن در مسجد صاحب الزمان نیک دشت . 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
🔺ان شاالله بعد از اتمام مجموعه روایت "راهی که طی شد" ، فیش های گرد آوری شده از کتاب "در فرانسه تک‌ درختی هست " (تاملی در جهان انقلاب اسلامی ) که اساسا نسبت امروز ما و جریان مقاومت را تشریح می‌کند را در بستر صراط بارگزاری خواهیم کرد . ... با ما همراه باشید ... ✅@Serat1357talabe | صراط
روایت چهل و یکم تصاویری از مرحوم مجاهد سید محمد ساجدی ✅@Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" روایت سیزدهم : "روزنهم" 🔺دیگر نفسی برای اجرای برنامه نمانده بود ، ساعت یازده شب بود که به بنده خبر دادند که فردا روز تاسوعا مراسم احلی من العسل در خمینی شهر در مسجد صاحب الزمان برگزار میشود . سین برنامه هنوز چیده نشده بود و به شخصه پیشنهادی را برای برنامه ها خدمت حاجقا روح الله میرزایی پور ارائه دادم ، به بنده گفته بودند که شما جزو روایت گران فردا صبح هستی و قسمتی شده بود برای بنده که در همایش احلی من العسل خمینی شهر از قاسم های زمانه بگویم .با خود بسته بودن که از شهید فهمیده بگویم و از رشادت های آن ، اما قرعه ی بنده به شهیدی دیگر بود و روایت گری شهید فهمیده نصیب شخص دیگری شده بود . در همان هیاهو به دنبال سوژه بودم برای روایتگری تا یکی از دوستان داستانی از همین قاسم های زمانه برایم تعریف کرد منتها اسم شهید را نمیدانست . با خودم گفتم عیبی ندارد شاید خودش خواسته گمنام بماند .بخاطر همین مسئله اسم این روایتگری را برای خود : روایتگری از زندگی شهید گمنام نام گذاری کردم . ●"اصل روایت" : 🔺 روایت بر این بود که او همسن با قاسم بن حسن بود و سنش کفاف اینکه به جبهه برود را نداشت ، ولی با همه ی سختی هایی که دارد میخواست که برود به هرنحوی ، منتها یک مسئله او را با مشکل مواجهه کرده بود و آن رضایت پدر بود ، پدرمیگفت اگر تو بروی دیگر پشت و پناهی ندارم ، گذشت و گذشت و رسید روزی که پدر در مسجد برای صحبت با خداوند به سمت مسجد رفت ، او هم با خود گفت چه فرصتی بهتر از اینکه در این خلوت خواسته ی خود را از پدر مطالبه کنم و همین هم شد ، او در مسجد به پای پدر افتاد و از پدر التماس میکرد که اجازه بدهد که به میدان جنگ برود ، تا اینکه پسر به پدر گفت این مطالبه مرا به یاد اذن میدان قاسم بن حسن از اربابش حسین می اندازد وچه میشود که شما هم اذن میدان را به قاسم خود بدهی که بنده میتوانم قاسم سپاه حق بشوم . 🔺پس از مدتی پدر متحول شد و اجازه را به پسر داد ، پدر میگفت در ان میدانستم که به او اجازه میدهم و قصد رفتن دارد ، این آخرین دیدار من و اوست.گذشت و گذشت و پدر همچنان منتظر پسر بود ، 15 سال این پدر هیچ خبری از پسر نداشت ، خبری نمی امد که پسر اسیر شده است ، شهید شده است و... هیچ خبری نبود . گذشت و گذشت و بعد از 15 سال از طرف بنیاد شهید به پدر تماس میگیرند و خبر میدهند که جنازه ی پسرت برگشته است . 🔺بعد از آنکه به پدر خبر برگشت پسر را دادند ، پدر را با خود گفت من با پسر عهد و قراری داشته ام و بخاطر همین بای پیکر را مشاهده کنم ، وسئوالی همان اول از بنیاد شهید پرسید که آیا از جنازه پا سالم است ؟؟؟ او گفت بله ، گفت عهد و قرار من با پسر این بوده است که او پای مرا بوسیده است ومن هم باید پای او را ببوسم ، او از این مرحله به درجات بالا رسیده است ، من هم بای به شفاعت برسم تا عاقبتم ختم به خیر شود . این بود روایت ما از یکی از قاسم های زمانه و چه بسا هزاران قاسم هایی که در این راه رفته اند اما هیچ اسم و نشانه و روایتی از آنها نیست و روایت نمیشوند .... 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
هدایت شده از  ۱۳۵۷صراط | Serat1357talabe
31.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت بیست پنجم روایتگری از "قاسم های زمانه" ✴️اجتماع احلی من العسل محرم ۱۴۰۳ ، بندر عباس، شهرستان بشاگرد ، روستای خمینی شهر ✅@Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■روایت چهاردهم : "روز دهم" ● هم کلام شدن با حاجقا هاشمی: 🔺بعد ازظهر بود تاسوعا بود که بلافاصله به سمت نیک دشت راه افتادیم ، این دفعه مارا تا نیک شدت حاجقا ی هاشمی ( امام جمعه ی ثابت روستای نیک دشت ) مشایعت میکرد و وسوار بر ماشین او شدیم و به سمت نیک دشت حرکت کردیم . عرض ارادت و احترامی خاصی بر می گذاشت و همان اول روایتی از تاثیرات حضور ما در نیک دشت میگفت که فقط حضور شما در نیک دشت باعث شده است که یک حلقه ی تربیتی در بطن نیک دشت شکل بگیرد و این دغدغه ایجاد میشود که بانوان روستایی خودشان دست به کار شوند وفعالیت های خودرا برای کار با کودکان شروع کنند و مدام با ما دراین مسائل با ما در ارتباط هستند ... او به تاثیر زیاد سرود در دل نسل جدید اشاره کرد وگفت که از ماه رمضان تا به الان تمامی مفاهیمی که میخواستیم به نسل جدید نیک دشت انتقال بدهیم کار گره میخورد و باید روش غیر مستقیم را انتخاب میکردیم که در این مسئله شما با حضور جهادی خود در ماه مبارک رمضان تحت عنوان گروه جهادی تبلیغی محبین ائمه خانه طلاب تا حدودی گره ما را باز کردید و همین که به مسئله ی سرود پرداختید در همان موقع ما شروع به کار کردیم و سرود را در این منطقه سر لوحه ی کار خودمان قرار داده ایم و کار به جلو میرود . هرچه که بود گفتگوی خوبی با حاجقای هاشمی شکل گرفت و رفته رفته به نیک دشت نزدیک میشدیم . ●باران عاشورایی : 🔺هوا دوباره دگرگون بود و گویی دوباره باید منتظر بارش باران میبودیم . به محض رسیدن به نیک دشت رعد وبرق ها شروع شد ، در اوخر تیر ماهی که در هیچ نقطه از کشور بارشی گزارش نمیشود این بشاگرد و خصوصا نیک دشت است که با باران های سیل آسای خود در تابستان ، بارش های تابستانی را به خود اختصاص داده است . به پنج نکشید که رگباری گرفت که همه مجبور شدند به سمت حسینیه ی شهید ابو مهدی المهندس روستای نیک دشت سرازیر بشوند در همان لحظات اول سرنوشت امشبمان با دو سه رعد و برقی که به دو سه دکل برقی وایضا یک کنترل برق خورد و منفجر شدن آن رقم خورد و همین مسئله موجب شد برق چند روستای بعد از ما به مدت یک شب که هیچ ، یک هفته قطع شود .. بعد از یک ساعت شدت بارش کمتر شد و به دور و بر خورد نگاه میکردم ، حاجقا علویان را مدام میدیم ولی سید حسن طباطبایی که همراه ما و حاجقا علویان بود نبود ، سید حسین کنجکاوی و حرف زدنش با یکی از بومیان نیک دشت در مورد اوضاع میدانی نیک دشت گرفته بود و بعد از بارش باران دیدم که سید حسن مثل موش اب کشیده به سمت حسینیه در حال آمدن است ، بعد ها فهمیدم که سید حسن از اول بارش در زیر یکی از سایه بان های نخلی اطراف حسینیه پناه گرفته بود و راهی برای امدن به سمت حسینیه نداشت و همان جا تا اخر بارش در انجا بود ... ● بعد از بارش عاشورایی : 🔺بارش باران تمام شده بود و همه به سمت معابر ها نیک دشت سرازیر شده بودند و گویی خبر هایی شده بود که در اوایل صحبت ها به آن اشاره کردم ، بله ، تیر برق های شکسته در معبر های نیکدشت افتاده بود و معابر آب رفته بودو همین مسئله موجب شده بود اهالی نیکدشت را با نگرانی روبرو کند به منزله ی اینکه شب ، شب عاشورا بود و بعد از آن هم فردایش مراسم سنتی علمگردانی اهالی نیک دشت در معابر بود اما متاسفانه نبود برق این مسئله را با مشکل مواجهه کرده بود ... ●ایمان اهالی به بشاگرد به برپایی عزای حسینی : 🔺بعد از مدتی شُور کردن اهالی نیک دشت تصمیم بر ان شد که عده ای به دنبال و مطالبه ی وزنگ زدن به اداره ی برق ووصل شدن هرچه سریعتر برق نیک دشت و روستا های دیگر شوند و عده ای نیز به دنبال بر پا کردن موتور برق برای مجلس امشب شوند ، که الحق و الانصاف پاکار بودند و وضعیت را برای برپایی مراسم شب عاشورا در یکی از معابری که منتهی به حسینیه ی نیک دشت میشد آماده کردند . مراسم هم با حداکثر شور و حماسه برگزار شد و توانستند همه از این امتحان بزرگ حسینی سربلند بیرون آیند . امتحانی که ایمان و پاکار بودن اهالی نیک دشت را درحال محک زدن بود . ●صبح عاشورا و مراسم علمگردانی : 🔺بعد از مراسم شب عاشورا بنا شد که ما همان شب در نیک دشت باشیم چون صبح عاشورا در تمام روستا های بشاگرد سنت دیرینه ی خود در روز عاشورا یعنی علمگردانی و ایضا علمکشون را در برنامه خود داشتند ، شب را در ظلمات گذراندیم و صبح ساعت 9 برای علمگردانی به پا خواستیم . علمگردانی در سطح روستا انجام شد و در این رسم اهالی بشاگرد بر آنند که خبر شهادت امام را به اهالی خبر دهند . ادامه دارد .... 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی بختیاری ⭕️فراموش کردن اصل و ماهیت یک مقصود معنوی در ذیل حرکت به سمت معنویت اما با باطن مادّیت .... 🔺خداوند به همه کسانی که توفیقشان گشت که در مسیر مشایه و امثالهم قدم می‌زنند جزای خیر و توفیقات دوباره برای شرکت در مراسم اربعین عطا شود ان شاالله ‌. 🔺لاکن مسئله ای که در چند سال اخیر مطرح شده است این است که آیا به راستی هر کس به شخصه ضمن حرکت در مسیر زیارت اربعین به این مسئله فکر کرده است که بنده به عنوان زائر اباعبدالله الحسین که توفیق شده در این مراسم شرکت کنم قصد و ماهیت حضور بنده در این مراسم چیست؟ 🔺 "هر حرکتی مقصودی دارد" ..."مگر می‌شود حرکتی انجام شود و ما به حرکت روی بیاوریم ولی قصد و ماهیت نداشته باشد!" ، به قول طلبگی اش "هر علتی معلولی دارد " و نمی‌شود علت باشد ولی معلول نباشد و یا بلعکس. 🔺"ماهیت حضور ما چیست ؟" جز این است که قدم هایمان برای ظهور است ، جز این است که در این مسیر دلهایمان صاف و آکنده از هر گونه سیاهی ای که در این فضای پز از مادیات است بشود ! 🔺اگر این است پس بعضا رغبت های ما به اینکه یک سفری برویم حال و هوایمان عوض شود و یا اینکه برویم اربعین از مواکب آن استفاده تام را ببریم چیست ؟ این ها مواردی است که نشان می‌دهد که قصد و ماهیت ما از سفر اربعین نه مطلقا و نه بعضا بلکه در ذیل" مکتب استدراج" ، به تدریج رغبتی که به سمت معنویت و کسب آن بود ، رفته رفته این رغبت بخاطر میل بیش از حد به فضای مادی اربعین به سمت کسب امورات مادی تبدیل شده است و نه کسب امورات معنوی . و این خطری است که فضای اربعینی ما را تهدید می‌کند. ✅@Serat1357talabe | صراط
روایت چهل و دوم 🗣سخنی از حجت الاسلام حاج علیرضاپناهیان درباره ی شخصیت هنرمند جهادگر مرحوم سید محمد ساجدی : 🔺حوزه علمیه ای که حضور و غیاب می کند، امتحان می گیرد و خلاصه دچار فضای کارمندی و  اداری شده است دیگر نباید از طلبه اش انتظار جهاد علمی داشته باشد، چون جهاد هرگز با فضای اداری جمع شدنی نیست، گاهی تاسف می خورم برخی طلبه های ما دنبال این هستند یک جایی کارمند بشوند و خودشان را  اسیر کنند، در حالیکه طلبه آزادترین فرد برای انجام کارهای بزرگ است. 🔺مرحوم  سید محمد ساجدی انسانی بود که از هر قید و بند  اداری آزاد شده بود و سبک زندگی اش صد درصد جهادی بود، اگر می خواهید این سبک زندگی را لمس کنید؛ اربعین و اردوهای جهادی را تجربه کنید، شاید بخاطر همین بود که ایشان هنر را انتخاب کرده بود. 🔺وی خاطر نشان کرد: طلبه ای که اردوی جهادی را تجربه نکرده و زندگی جهادی ندارد و همسرش را با ملاک های این نوع سبک زندگی انتخاب نمی کند، نمی دانم بعدا چطور می تواند از اخلاق و معنویت برای مردم سخن بگوید. ✅@Serat1357talabe | صراط
آقای پزشکیان با تمام اختلاف نظر هایی که با شما داریم...قلبا مشتاق پیشرفت های ایران در دولت شماییم... چرا که کارآمدی و ناکارآمدی شما پای نظام نوشته میشه... دیگه بهونه‌ای برا کار نکردن وجود نداره..‌. دیگه کسی نمیتونه بگه نذاشتن...مانع شدن... طبق ادعای آقای رئیس جمهور، رهبری که تأیید کردن، نهادهای امنیتی هم موافقت کردن، سپاه هم که همراهه، مجلس هم که یه جا رأی اعتماد داده... خودتون هم گفتید وفاق ایجاد شده... مشتاقانه منتظریم... به قول خودتون بسم اللّه... ✍بدرلو @Serat1357talabe | صراط
● " راهی که طی شد" ■ ادامه قسمت روایت چهاردهم : " روز دهم " (۲) 🔺مجلس تمام شد ، نوکری ما و خادمی ما هم برای نسل جدید نیک دشت هم به پایان رسید ،کمی مانده بود که حاجقا زین العابدین به دنبال گروه مبلغین اعزامی به روستای نیک دشت بیاید که دیدم کم کم هم دختر بچه هایی که با انها برنامه ها را جلو میبردیم و هم پسر بچه هایی که به مدت کوتاهی برنامه با آنها داشتیم می آمدند و میگفتند که حاجقا دفعه ی بعدی کی میاید ؟ و این همان چیزی بود که ما به عنوان مبلغ به دنبال آن بودیم .. ●"به وقت برگشت به خمینی شهر" : 🔺با اهالی نیک دشت خداحافظی شد و بعد از ظهر همان روز نیک دشت را به مقصد خمینی شهر ترک کردیم ، مبلغین دیگر روستا ها هم به همین منوال در حال برگشت از روستای محل تبلیغ خودبه سمت خمینی شهر بودند ، وقتی به خمینی شهر رسیدیم گویی همه عزم سفر بسته بودند ، همه چیز به پایان رسیده بود و وقت خداحافظی و وقت برگشت به قم رسیده بود . 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
43.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤دلتنگم ... مثه جوون سرباز مثه پیرزنی که توی بستر درده مثه طفل یتیمی که دختر شهیده @Serat1357talabe | صراط
هدایت شده از پونز
30.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | مستند از زبان حسین 🔻این مستند روایتیست از دغدغه‌های استاد محمدحسین فرج‌نژاد از زبان خود استاد که شاید برای رهپویان راه ایشان مثمر ثمر واقع گردد. https://eitaa.com/joinchat/3219390464C4e868e0b77
● " راهی که طی شد " ■سخن آخر : 🔺همیشه فکر میکردم معنویت حسینی به طور "محض" فقط در قم حضور دارد و نمی‌شود آنگونه که باید آن معنویت و حس را برای خود ایجاد کرد ، لیکن در این محرم بنا بر این هدف که فضا های جدید تجربه شود پا به عرصه ی تبلیغ گذاشته و مسیر را جلو میبیریم . 🔺اکنون پس از چند روز از تبلیغ محرم شاهد مشاهده کردن فضا های جدید هستم و حتی محرم نوع عزایش به شخصه کمی متفاوت شده است... 🔺و وقتی به دنبال سرنخ های او میروم میبینم که علت اصلی آن مسئله ی "هجرت" است ، بله هجرت ، هجرت انسان به طور کلی از کاشانه ی خود باعث می‌شود که انسان به بُعد حقیقی خودش نزدیک شود و آن را بتواند خوب بشناسد. البته ما طلبه ها باید اندازه ی هرچیزی را در خودش بدانیم و اینگونه نشود که یک چیزی که سبب رشد توست تبدیل بشود به سبب افراط و تفریط تو که این مسئله برای ما طلبه ها سم است . 🔺با خود فک میکنم آسیب شناسی این موضوع که چرا مسئله هجرت و یا خود تبلیغ به فرموده حضرت آقا "تبلیغ مرتبه ی اول حوزه است" به طور کامل مغفول مانده و چرا چیزی که این همه سبب رشد طلبه در مسائل اجتماعی ، فرهنگی و کذلک می‌شود چرا جدی گرفته نشده است .... 🔺این مسئله نیز مثل سایر مسئله ها کم کاری ها و زیر مسئولیت ها را خالی کردن دارد که از هر دو طرف میباشد ، یعنی یک طرف طلاب که نقشی میدانی این داستان را دارند و از یک طرف خود حوزه که نقشی راهبری و .... در این مسئله دارد . ■مسئولیت طلاب : 🔺در بُعد مسئولیت طلاب این گونه است که متاسفانه بر اثر بی کیفیت بودن بعضا محتوای درسی حوزه و عدم کاربردی کردن آن توسط طلاب باعث شده است که موجی از بی انگیزگی و عدم توجه به مسئولیت های ذی طلبگی را در پی خود داشته باشد و عملا طلبه نقش راهبری و میدانی خود در جامعه را از دست می‌دهد. ■مسئولیت حوزه : 🔺مسئولیت حوزه هم مسئولیتی راهبردی است یعنی راهبری طلاب در جهت نقش آفرینی در جامعه ، حال یا به مقدار کم یا به مقدار زیاد که دیگر آن بستگی به فرد دارد . عوامل این افول هم بر می‌گردد به نداشتن برنامه ای بلند مدت برای افقی چند ساله حوزه علمیه که مسئولیت راهبری طلاب و جامعه را دارد بتواند طبق آن برنامه جلو رود . 🔺این بود روایت ما از سفر تبلیغی محرم 1403 گروه تبلیغی موسسه ی خانه طلاب جوان .تیر ماه 1403 ...به امید رضایت مهدی فاطمه... 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
هدایت شده از  ۱۳۵۷صراط | Serat1357talabe
⭕️✍زین پس بجای (نوار غزه) باید گفت : کربلای غزه ... 🔺در نوع نگاه ماست که از عنوان کربلای غزه چه برداشتی شود ... مراد این جاست که عنوان (کربلای غزه ) بر دو وجه می‌شود برداشت مفهمومی کرد : 🔺یکی اینکه عنوان (کربلای غزه ) را اشاره به مظلومیت مردم غزه باشد که یکی از اشارات همین است ، لیکن گاهی اوقات فاصله می افتد بین حماسه و مظلومیت ... 🔺و وجه دوم آن است که حماسه و مظلومیت را در کنار هم و بعضا مکمل یکدیگر می‌بینند، و وقتی مظلومیت و حماسه می آید 🗓طرح های دیگر 🗓یادداشت های دیگر @Serat1357talabe | صراط
روایت چهل و سوم مستند "آزاد مرد" ، زندگی جهادی مرحوم سید محمد ساجدی https://www.aparat.com/v/y44428v@Serat1357talabe | صراط
برائت اربعینی با برائت برائتی فرق دارد. برائت اولی حرکت دارد و دومی سکون. برائت اولی اسلام زنده‌ای را معرفی می‌کند که در برابر ظلم و بیدادی ظالم و بیدادگر می‌ایستاد و مقابله‌ دارد و برائت دومی ظلم و ظالم را در سال ۱۱ و ۶۱ هجری خلاصه می‌کند. برائت اولی گوشه نشین نیست و تسبیح فقط در دست نمی‌گیرد که دعا کند برای امر فرج بلکه حرکت می‌کند و فراهم ساز مسیر ظهور است ولی برائت از جنس دوم بی‌صدا گوشه‌ای را انتخاب کرده و می‌نشیند و نهایتش آن‌گوشه‌ها راه می‌رود و می‌گوید «خدایا امامِ ما را برسان!». دانیال بصیر @Serat1357talabe | صراط
. کارزار بین جبهه حسینی و جبهه یزیدی تمام نشدنی است. (رهبرانقلاب، امروز ۱۴۰۳/۶/۴) ✍در کربُبَلا بیطرفان بی شرفانند ... @Serat1357talabe | صراط