سیلی پشیمانساز راهبردی یا تاکتیکی؟
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
پس ازحمله اخیرتروریستی رژیم صهیونیستی به دمشق باردیگر موضوع چگونگی مواجهه با تحرکات رژیمصهیونیستی به جریان افتاد؛ موضوعی که معمولاً بعدازهر بار عملیات مستقیم یا نیابتی تروریستی صهیونیستها طرح میشود. برخی معتقدند که مطابق برداشت ابتدایی از آیه شریفه فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیک باید دقیقاً مشابه اقدام صهیونیستها پاسخ داد. اما پاسخ متناسب و البته پشیمانکننده به رژیمصهیونیستی چیست؟
برای پاسخ منطقی و عمیق به این پرسش باید اول منازعه رافراتر ازیک رویداد دید. تقلیل مواجهه به یک عملیات نمیتواند بینش دقیقی از ماجرا بدست دهد. واقعیت آن است که مواجهه انقلاب اسلامی با نظام سلطه روندی ۴۵ساله دارد و از تعطیلی سفارت صهیونیستها در تهران و اخراج مستشاران امریکایی از ایران شروع و خیلی زود به منطقه کشیده شد. درطول دهه ۶۰ به رغم گرفتاری ایران در جنگ تحمیلی حزب بعث، ضرباتی مهم و فراموشنشدنی به صهیونیستها و امریکاییها در لبنان وارد شد و پس از پایان دفاع مقدس تمرکز بیشتری بر تضعیف قدرت نظام سلطه در منطقه، بهویژه در جهت تحقق آرمان قدس شریف ایجاد شد. در مقابل امریکاییها بعد ۱۱سپتامبر از طرح خاورمیانه بزرگ رونمایی کردند که تغییر اساسی ژئوپلیتیک منطقه را دنبال میکرد و کلید سلطه بلامنازعه صهیونیستها بر منطقه بود. باوجود لشکرکشی به منطقه و هزینه ۷تریلیون دلار در منطقه در طول دو دهه عملاً نهتنها جغرافیای سیاسی منطقه به سود غرب تغییر نکرد، بلکه محور مقاومت با نابودی حکومت داعش عملاً نشان داد قدرت شکلدهی به ترتیبات امنیتی و سیاسی جدید در منطقه را دارد.
تصور کاخ سفید آن بود که باتوجه به نقش بیبدیل شهید سلیمانی در پیشبرد برنامه منطقهای ج.ا، با حذف و شهادت وی عملاً این برنامه با کندی یا حتی وقفه مواجه خواهد شد. در عمل ماجرا بهگونهای دیگر رقم خورد. رهبرانقلاب انتقام سخت اصلی را غلبه بر هیمنه نرمافزاری سلطه و اخراج امریکا از منطقه دانستند. قدرت تسلیحاتی مقاومت در غزه توسعه یافت، تسلیح مقاومت در کرانه باختری به نتیجه رسید، تهاجم ائتلاف به یمن باشکست مفتضحانهای پایان یافت، قدرت دریایی نامتقارن مقاومت در اقیانوسها وتنگههای راهبردی ظهور یافت و نهایتاً گروههای مقاومت عراق به بازیگر تأثیرگذار فراملی و منطقهای تبدیل شدند. اوج این تحول عمیق رامیتوان درعملیات اعجابآور «طوفان الاقصی» دیدکه شکست اطلاعاتی بزرگ و جبرانناپذیری برای ساختار نظامی و امنیتی رژیمصهیونیستی به شمارمیآید. درامتداد طوفان الاقصی، ظهور قدرت دریایی جدید در تنگه راهبردی بابالمندب که عملاً مسیر تأمین نیازمندیهای صهیونیستها و غربیهای حامیشان را به مخاطره افکند و نیز شهامت فوقالعاده مقاومت عراق دربه چالش کشیدن امنیت واقتدار پایگاههای امریکایی و نهایتاً حمایت تمامعیار حزبالله لبنان ازمقاومت فلسطین و استمرار ناباورانه مسیر تأمین نیازمندی تسلیحاتی مقاومت غزه نشان داد که معادلات جدیدی درمنطقه شکل گرفته است. بهنظر میرسد ترتیبات کنونی به مسیری بیبازگشت وارد شده که محور مقاومت را به بازیگر تعیینکننده تبدیل کرده است.
درسطح راهبردی مسئله کاملاً روشن است؛ موفقیتهای روزافزون مقاومت وناکامیهای پیدرپی راهبردهای امریکا ورژیمصهیونیستی. اما این بدان معنا نیست که در سطح تاکتیکی طرف عبری و غربی تلاشی نکرده باشد. شهادت ۳۴ هزار نفر اهل غزه شاید برای حامیان خونخوار نتانیاهو خشنودی زودگذری ایجاد کند، اما درواقع حتی صدای حامیان سنتی غربی رژیم صهیونیستی را هم درآورده است. در طول یک سال گذشته چندین فرمانده ایرانی در سوریه هدف عملیات تروریستی صهیونیستها قرارگرفتهاند، به امید آنکه مقاومت غزه را از پای درآورند، اما نهتنها چنین نشد بلکه ۹۰ درصد توان مقاومت در غزه همچنان پابرجاست. درواقع شاید در سطح «تاکتیک» صهیونیستها کرّوفرّی داشتهاند، اما در سطح «راهبرد» همچنان موازنه به سود مقاومت مانده و حتی در ابعادی کفه مقاومت سنگینتر هم شده است.
پاسخ ج.ا به شرارتهای رژیم قطعی است، اما کیفیت این «سیلی» را باید در چارچوب راهبرد کلان ج.ا جستوجو کرد. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته، پس زمین بازی موفق برای ما درسطح راهبردی تعریف میشود. حریف میخواهد ما از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده وبه بازی در زمین او یعنی «تاکتیک» تن دردهیم. البته توان تاکتیکی ما نیز قابل اتکاست، در عین حال هوشمندی نظام ایجاب میکند که نقطه قوتها حفظ شود.در نتیجه بازی مطلوب حفظ زمین راهبردی در عین استمرار سیاست ابهام است. در جایی که او منتظر نیست ضربه تاکتیکی هم خواهد خورد، اما جابهجایی زمین بازی رخ نخواهد داد. در روزهای آینده ابعاد این سیاست راهبردی روشنتر خواهد شد.