#پســرکــ_فـلـافـل_فــروش
▪️فصل3⃣ #آنـروزها
از همان ایام پسرها را با خودم به مسجد #انصارالعباس می بردم. بچه ها را در واحد نوجوانان بسیج ثبت نام کردم. آنها هم در کلاسهای #قرآن و #اردوها شرکت می کردند.
دوران راهنمایی را در مدرسه شهید #توپچی درس خواند. درسش بد نبود، اما کمی بازیگوش شده بود. همان موقع کلاس ورزش های #رزمی می رفت. مثل بقیه هم سن و سال هایش به #فوتبال خیلی علاقه داشت.
سیکلش را که گرفت، برای ادامه تحصیل راهی دبیرستان #شهدا گردید. اما از همان سالهای اولیه دبیرستان، زمزمه #ترک_تحصیل را کوک کرد!
می گفت می خواهم بروم سر کار، از درس خسته شده ام، من توان درس خواندن ندارم و...
البته همه اینها بهانه های دوران جوانی بود. در نهایت درس را رها کرد. مدتی بیکار و دنبال بازی و... بود. بعد هم به سراغ کار رفت.
ما که خبر نداشتیم، اما خودش رفته بود دنبال کار. مدتی در یک تولیدی و بعد مغازه یکی از دوستانش مشغول #فلافل_فروشی شد.
[۳]
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#پســرکــ_فـلـافـل_فــروش
▪️فصل5⃣ #جوادین(ع)
چون داخل مغازه من همه جور آدمی رفت و آمد داشتند، من چند بار او را امتحان کردم، دست و دلش خیلی #پاک بود.
خیالم راحت بود و حتی دخل و پولهای مغازه را در اختیار او می گذاشتم. در میان افراد زیادی که پیش من کار کردند هادی خیلی متفاوت بود. انسان کاری، باادب، خوش برخورد و از طرفی خیلی شاد و خنده رو بود. کسی از همراهی با او #خسته نمی شد.
با اینکه در سنین بلوغ بود، اما ندیدم به دختر و ناموس مردم #نگاه کند. باطن پاک او برای همه نمایان بود.
من در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ام. در مواقع بیکاری از قرآن و نهج البلاغه با او حرف می زدم. از مراجع تقلید و علما حرف می زدیم. او هم زمینه #مذهبی خوبی داشت. در این مسائل هم کلام هم می شدیم.
یادم هست به برخی مسائل دینی به خوبی مسلط بود. ایام #محرم را در هیئت حاج حسین #سازور کار می کرد.
مدتی بعد مدارس باز شد. من فکر کردم که هادی فقط در تابستان می خواهد کار کند، اما او کار را ادامه داد! فهمیدم که #ترک_تحصیل کرده.
با او صحبت کردم که درس را هرطور شده ادامه دهد، اما او تجدید آورده بود و اصرار داشت ترک تحصیل کند.
[۲]
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@Shahidmohammadhadizolfaghari