eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی
243 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
9.1هزار ویدیو
32 فایل
کارشناس بیهوشی و مسئول راه اندازی بیمارستانهای میدانی در سوریه که در حین انتقال مجروحین به بیمارستان حلب در حمله تروریستهای تکفیری به آمبولانس به شهادت رسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
من لیلا شریفی، مادر حجت‌الله هستم. پسرم عاشق حضرت زهرا بود. او چون یک فرشته در دستم به امانت بود که به لطف خداوند امانت را به صاحبش سپردم. دعایش می‌کردم. من همیشه خیرش را می‌خواستم. به خدا می‌گویم من همیشه مدیونش هستم. چراکه فرزندم را نوکر حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع) کرد. عشق شهدا در دلش بود و زمزمه «یا زهرا» از لبانش نمی‌رفت. چون مادرش حضرت زهرا هم مظلومانه شهید شد. همه فکرش این بود که باید راه شهدا را ادامه بدهیم و پشت سر ولایت فقیه باشیم و دل آقا را به دست بیاوریم. من خوشحالم که پسرم قدم در راه دین، اسلام، قرآن، امام، ولایت و شهدا گذاشت. اگر امروز پسر دیگرم حسین هم در راه اسلام و قرآن برود من راضیم. اصلاً ناراحت رفتن حجت نیستم او زنده است و من خوشحالم... جایش خالی است، این برایم کمی سخت است. سال هاست که حجت به این راه‌ها می‌رود و من از این بابت بسیار خوشحال بودم. اتاقش پر بود از عکس‌های شهدا. من هم همیشه همراهیش می‌کردم. می‌گفت:«مامان تو برایم دعاکن تا شهید شوم من هم برایش دعا می‌کردم.» دو هفته قبل از رفتنش به مناطق عملیاتی به من گفت که:«بنده خدایی به من گفته که این سفر آخر است و این روزها شهید می‌شوم.» من هم خندیدم وگفتم: «بهتر که شهید بشوی. اینکه آرزوی تو بوده.» آخرین بار هم رفتیم زیارت شهدای گمنام نگاهش که می‌کردم حال و هوای عجیبی داشت. شب جمعه در دعای کمیل خیلی بی‌تابی کردم، به خوابم آمد. در اتاقش بودم، خندید وگفت:«مادر چرا ناراحتید. خداوند به وعده‌اش عمل کرد.» من با حجت 14 سال تفاوت سنی دارم، خیلی با هم صمیمی بودیم، رابطه ما جدای رابطه مادر و فرزندی بود، قبل از هر چیزی با هم دوست بودیم. در تمام برنامه‌ها همراهش می‌رفتم از مداحی‌هایش لذت می‌بردم. همیشه با هم قدم زنان به سمت مسجد می‌رفتیم به وبلاگش که سر بزنید متوجه علاقه او نسبت به شهدا خواهید شد. در حوادث سال 88 بسیار نگران امام خامنه‌ای بودند، دلش آشوب بود. می‌گفت: دل آقا را نباید خون کرد. کلام آخر صحبت من خطاب به مادران شهداست، آن روزها در دوران دفاع مقدس اگر پسر من نبود که در میادین نبرد حاضر شود و از کشورش دفاع کند امروز اما، ثابت کرد که ادامه دهنده راه شهدای شماست. من خدا را شکر می‌کنم که فرزندم درخرمشهر خونش ریخته شد. حضرت زهرا برایش مادری کرد. از جوان‌ها می‌خواهم پا روی خون شهدا نگذارند @ShahidMohammadHasanGhasemi ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌
بی خوابی شبهایم... را به چه تعبیر کنم... که آرامش نگاه تو را... برایم زمزمه می کند... آرام بخواب که من بی قرارم 🕊 @ShahidMohammadHasanGhasemi
﷽ ❣گذشتےاز روزهاے خوشِ جوانےات! دعا کن برایم... تا این جوانے، مرا بہ بازی نگیرد... صبح بخیر بهونه ی قشنگ من برای زندگی!🌹🌹🌹 @ShahidMohamnadHasanGhasemi
ادامه مبحث آموزش 3⃣ مرحله پنجم: ایفای نقش و ایجاد موقعیت: فقیری بود که هر روز در کوچه-محله ها با یک گاری دستی راه می رفت و کارتونها و پلاستیکهای بازیافتی را از درب خانه ها و مغازه ها جمع می کرد. با وجود سرما و گرما از کار دست نمیکشید و همیشه با صدای بلند می گفت: الحمدلله، خدایا شکرت! رهگذری حرفهای او را شنید با تمسخر گفت: پیرمرد آخه خدا به تو چی داده که شکرش میکنی؟ تو که از دنیا هیچی نداری. نه مال و دارایی، نه جوانی نه زیبایی. پیر مرد گفت: خدا به من، دست و پا و چشم و عقل و... سالم داده، خدا به من توان کار و کسب روزی حلال داده تا محتاج نامردمان نباشم. خدا به من، ایمان و محبت اهل بیت داده. خدا به من همسر مهربان و فرزندان سالم داده. خدا به من آرامش و نشاط داده. خدا به من نیروی قناعت و صبر و مقاومت در سختی داده. خدا به من ... از کودکان می خواهیم این داستان را به صورت نمایش اجرا کنند و سعی کنند بقیه نعمت هایی که خدا به پیرمرد داده رو نام ببرند. ♨️♨️♨️♨️این مرحله عملا به کودک آموزش میدهد که منفی نگری و نادیده گرفتن نعمتها به انسان احساس غم و نومیدی میدهد و مثبت نگری و یاد آوری نعمتها و داشته ها به انسان امید و نشاط و احساس خوشبختی می بخشد. ☘☘ پایان مهارت قدرشناسی به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
از همه ناشکرى هایم خجالت کشیدم.. وقتی پسر بچه فلجی را دیدم که می گفت: خدایا از تو ممنونم که مرا در مقامی آفریدی که هر کس مرا ببیند، تو را شکر می کند... 👇 join @nooredideh
﷽ دل آمد و بار عشق بردوش گرفت فریاد هجوم رنگ خامـــوش گرفت از بال فرشتگان دعا می بارید     وقتی که خدا تورا در آغوش گرفت 🌹 @ShahidMohamnadHasanGhasemi
💞🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃💞 💟 آثار محبت پدر و مادر عزیز❗️ 🌹 بسیاری از تلاش‌هایی که شما برای تغییر فرزندتان انجام می‌دهید، بدون محبّت، به مقصد نمی‌رسد. 🌹 با محبّت، راه را باید کوتاه کرد. اگر رابطۀ عاطفی خود را با فرزندانمان تقویت کنیم، بسیاری از امر و نهی‌هایی که در طول روز به فرزندمان می‌کنیم، به صورت طبیعی، حذف خواهند شد؛ زیرا همین محبّت شدید، کار هزار امر و نهی را انجام می‌دهد. 🌹وقتی شما محبوب فرزندتان شدید، او دوست دارد همان طور باشد که شما هستید و همان طور زندگی کند که شما دوست دارید. ⚠️ در مسیر تربیت فرزند، هیچ گاه فراموش نکنید که بدون محبّت، بسیاری از گزاره‌های تصویری و رفتاری، اثربخش نخواهند بود. 📚من دیگرما، کتاب دوم، ص۴۳ ♻️قسمت ششم 💕🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃💕 کانال تربیت مهدوی
💢 بذر زیادی نپاشید! حرفی که به کسی یا فرزندمان می زنیم، دانه است و فکر او زمین. ببینیم در این زمین چقدر بذر می توان پاشید؟ اگر در یک متر زمین یک کیلو گندم پاشیدیم، همه دانه ها سبز نمی شوند، تازه اگر هم در بیایند، همدیگر را خفه می کنند. موعظه زیاد، باعث می شود که حرف ها همدیگر را له کنند، همدیگر را بپوشانند. مربی فرصت عمل را از کودک با اندرزهای پی در پی بگیرد. 💠مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی «ره» ✔️ پیام‌آور تربیت اسلامی @hatef_app
ادامه مبحث آموزش 4⃣ ☘ یکی از صفات مهم که نقطه مقابل خودخواهی و تنبلی و بی تفاوتی است، داشتن روح احساس مسئولیت است. ☘☘☘☘☘☘ مسئولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش و به عهده گرفتن کاری که از کسی خواسته شده است؛ که باید بدون اجبار و آگاهانه باشد. مسئوليت پذيري از خانواده يعنی جايی که والدين پاسخگوی اعمال و رفتار خود و فرزندانشان هستند، آغاز می شود و بعد به اطرافيان و همسايگان می رسد. در اين حالت فرد علاوه بر اين که مسئوليت دارد امنيت و آسايش اطرافيان و اهمسايگان را تهديد نکند، مسئوليت دارد که اجازه ندهد آنها نيز آرامش، امنيت و حقوق قانونی وی را سلب کنند. در نهايت جريان مسئوليت پذيری به اجتماع ختم می شود، يعنی افراد در قبال آرامش، امنيت و سلامت جامعه ای که در آن زندگی می کنند، مسئوليت دارند و بايد علاوه بر پاک و سالم نگه داشتن جامعه، با يکديگر با احترام رفتار کنند و مسئوليت مقابله با رفتارهای نامناسب، ضد اجتماعی و غير قابل قبول را بپذيرند. ☘☘☘☘☘☘ علاوه بر مسئولیت پذیری شخصی، خانوادگی و اجتماعی، مسئولیت پذیری در برابر عهد و پیمان الهی نیز بسیار مهم می باشد. ☘☘ والدين بيش از ساير افراد و عوامل در شکل گيری اين ويژگی در فرزندانشان نقش دارند. چرا که فرزندان از آنها الگوبرداری می کنند. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
‌﷽ خیالَت داند و چشمِ مَن و غَم که هر شَب در چه کارم با دلِ خویش... ‌‌‌‌‌‌‌-------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- فروردین ۶۹، وقتی چشم‌هایش را رو به این دنیای پرماجرا گشود، پدر و مادرش شاید هرگز فکر نمی‌کردند پسر دسته‌گلشان آمده، تا در شامگاه دهم مرداد ۹۵ جان خود را وقتی تنها ۲۶ سال و چند ماه دارد در دفاع از حریم اهل بیت تقدیم کند. دو تا از پسر عموهایش به نام‌های بهمن و اسماعیل قاسمی و دو پسر دایی پدرش، حسن و حسین قاسمی و دو تا از پسر خاله‌هایش، احمد کمال و محسن سراج زاده هم در جنگ تحمیلی شهید شده بودند. مادرش اهل اصفهان و از خانواده‌های متدیّن و معروف اصفهان است‌. پدر، منصور قاسمی، اهل اشکفتک و ساکن شهرکرد، از مبارزان قبل از انقلاب و بازنشسته اداره کل آموزش و پرورش و در حال حاضر مسئول موسسه فرهنگی قرآن و عترت علویون اشکفتک است. پدر از همان ابتدا مراقبت زیادی در تربیت فرزندش داشت، به همین خاطر بزرگترین دوست و هم بازی دوران کودکی بود. دوران دبستان را در مدرسه بهار آزادی شهرکرد و مقاطع راهنمائی و دبیرستان را در مدرسه شاهد همان شهر گذراند. در بسیج و انجمن اسلامی دانشگاه هم فعال بود. از دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در رشته کارشناسی هوشبری اتاق عمل با رتبه بالا فارغ التحصیل شد.🎓🗞 از فعالان بسیج دانشگاه بود، به همراه چند تن از دوستانش یک مجله علمی هم منتشر می‌کردند و با همکلاسی‌هایش وبلاگی فرهنگی🖥 با عنوان "هوشبری ۸۸ کلاسی برای همیشه" را نیز راه انداخته بودند؛ که از مطالب این وبلاگ می‌توان فهمید که از همان دوران دانشجویی سودای رفتن به سوریه را در سر داشته است. همه فن حریف بود. در بسیج محله فعال بود. معمولاً برای نماز مغرب و عشاء به مسجد امام‌ حسن مجتبی(علیه السلام) می‌رفت. هیئتی هم بود و از اعضای پای کار هیئت یا زهرا(سلام الله علیها) شهرکرد بود. دوره‌های بسیاری را در فنون نظامی دیده بود. از زمانی که هشت نه سال داشت عضو پایگاه بسیج محله شد و در پایگاه بسیج، هنرهای رزمی، شنا و اسلحه شناسی را به خوبی فرا گرفت. بیست ساله بود که غریق نجات استخر شهدای معلم شد. در رشته غواصی فعالیت می‌کرد. در پانزده سالگی قهرمان کاراته بود؛ در صخره نوردی و کوه نوردی و یخ نوردی هم مهارت داشت و هفته‌ای یکی دو مرتبه همراه دوستانش به کوهنوردی می‌رفت. عضو گردان عاشورا و مسئول نیروی انسانی پایگاه بسیج مسجد امام حسن علیه السلام بود. سوار کاری با اسب را هم به خوبی فرا گرفته بود. گواهینامه رانندگی آمبولانس را نیز داشت.🚑 از هر فرصتی برای فرا گرفتن مهارت و دانشی نو استفاده می‌کرد. از بی‌کاری بیزار بود. در مورد رایانه استاد بود. از همه‌ی مسائل سخت افزاری و نرم افزاری سر در می‌آورد. به راحتی می‌توانست قطعات یک سیستم با کیفیت را انتخاب کند و بخرد و سیستمی آماده با نصب همه‌ی نرم افزارهای مورد نیاز را تحویل بدهد. اگر سیستمی مشکلی پیدا می‌کرد عیب یابی و تعمیرش می‌کرد. در دوران دبیرستان. در اوقات فراغت مدتی در مغازه‌ی خدمات کامپیوتر یکی ازدوستانش کار می‌کرد. در دوران تحصیل، در دانشگاه نیز بسیار فعال و پویا بود. رشته‌ی تحصیلی‌اش تکنسین هوشبری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان از آموختن هیچ چیزی فرو گذار نمی‌کرد این را ما وقتی متوجه شدیم که در سوریه به فاصله‌ی یکی دو هفته از رفتنش به به عنوان مسئول راه اندازی بیمارستان انتخاب شد. همرزمانش می‌گفتند او وقتی بیمارستانی را تحویل می‌گرفت، صفر تا صد کارها را یک تنه راه اندازی می‌کرد و تحویل پرسنل می داد؛ فرقی نمی‌کرد بخش رادیولوژی باشد یا آزمایشگاه یا اتاق عمل یا ... ؛ قاعده و قانون هر کدام را به خوبی می‌دانست و معتقد به کار، بر مبنای آخرین دانش وفناوری روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب می‌فهمید مطالب لازم را از به روزترین منابع تخصصی‌اش می‌دید و اجرا می‌کرد. یکی از پزشکانی که مسئول تشکیلات پزشکی ایران در سوریه هستند بعد از شهادتش به ما گفتند: ما نیروی بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. ما برای برنامه‌ها داشتیم. می‌خواستیم در آینده او را به عنوان مسئول کل‌تشکیلات پزشکی ایران در سوریه قرار دهیم، چون این قابلیت را داشت. ادامه دارد. 🌹🌹🌹🌹 شب به دل گفتم چه باشد آبروی زندگی گفت چون پروانه در آغوش ِ دلبر سوختن -------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- ‌‌‌ ‌‌ ‌ به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
﷽ دیدن عکست تمام سهم من است، از تو آن را هم جیره بندی کرده ام تـا مبادا، توقعش زیاد شود! دل است دیگر، ممکن است فردا خودت را از من بخواهد! ✨صبحتون شهدایی🌹 @ShahidMohamnadHasanGhasemi
ادامه مبحث آموزش 4⃣ ☘☘☘☘☘ فوايد مسئوليت پذيری ❇️ احساس رضايت درونی ❇️ پرورش انضباط درونی ❇️ ايجاد انگيزش درونی قوی ❇️ رشد تفکر و افزايش قدرت شناختی ❇️ مورد توجه و پذيرش خانواده، گروه ها و جامعه قرار گرفتن. ❇️ کسب اعتماد به نفس ❇️ ايجاد روحيه شادابی و نشاط ❇️ صرفه جويی در هزينه های گزافی که در مؤسسات اصلاح رفتار و بازداشتگاه ها و ساير مؤسسات و ارگان ها صرف می شود. ☘☘☘☘☘☘ برای این که فرزندانمان بتوانند به خوبی از پس مسئولیت های خود در زندگی برآیند باید از دوران کودکی حس مسئولیت پذیری را در آنان تقویت کرد. واگذار کردن برخی از امور شخصی و حتی کارهای خانه به آنها با توجه به میزان توانمندی هایشان از جمله روش های مؤثّر در آموزش و تقویت حس مسئولیت پذیری در کودکان است. در این صورت است که کودکان حس مشارکت و همکاری را تجربه می کنند و از این که می توانند مهارت هایشان را برای کمک به شما به کار گیرند، به خود می بالند و احساس مهم بودن می کنند. ☘☘☘☘ به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
﷽ 💠ڪو هم نفسی، تا نفسی، شاد برآرم؟ ای آن ڪه نرفتی دمی از یاد ڪجایی؟ 💐صبحتون شهدایی! @ShahidMohamnadHasanGhasemi
: ... نمی دانم این بارقه های طلایی آفتاب که از لابه لایِ پرده، خودشان را هل می دهند توی اتاق و بعد از لابه لای مژه هایم توی چشم هایم، بیدارم می کنند یا صدایِ این گنجشک ها و یاکریم ها که با تنفسِ صبح انگار ولوله ای شادمانه در جانشان افتاده باشد بنا به خواندن می گذارند...؟ بوی لطافت می آید، بوی تازگی، بوی نسیم و نیلوفر، بوی شبدر و شکوفه: صبح است ساقیا... درِ گوشم انگار کسی نجوا می کند: والصبح اذا تنفّس...بیدار می شوم. هی قسم می خوری،‌ توی همین کتابت: به شب، به روز،‌ به صبح، به ظهر،‌ به ماه، به خورشید، به ستاره ها،‌ که چی؟ من نمی فهمم!! ...قرار است مثل قصه تمثیلی ابراهیم، وراندازشان کنم و آخرش اعتراف کنم: انّی لا احبّ الافلین؟ لازم نیست، خودت که بهتر می دانی من غروب کننده ها را دوست ندارم! ...دلم حضور ناب و دائم می خواهد: همیشه صبح، همیشه طلوع! ...بعد می پرسی اینها را چه کسی آفریده؟ مَن خَلق السموات و الارض؟... خب معلوم است! بعد می پرسی اینها را چه کسی تسخیر کرده،‌ مسخّر شما کرده؟ وسخرّ لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر... خب این هم معلوم است! سؤال کردن ندارد...بعد می پرسی اگر همین روز همیشگی بود، اگر تا ابد شب می بود، چه می کردید؟؟ قل ارءیتم ان جعل الله علیکم اللیل سرمداً الی یوم القیامه...خب ...بعد می گویی همه شان حساب و کتاب دارند: الشمس والقمر بحسبان...خب؟ ...بعد می گویی عزیز من! اینها آیه هستند، نشانه اند! ...وَ مِن آیاته...نشانه! نشانه؟...نشانه برای من که نمی فهمم؟‌که غافلم؟ که سرم همیشه پایین است و جلوی پایم را هم به زور می بینم؟ که حتّی وقتی زهرا پیامک می زند: ماه و ببین! انگار سرم برای بالا آمدن سنگینی می کند؟ ...نشانه! برای من؟ با من چه باید بکنی که اینقدر در مرداب روزمرگی هایم غرق شده ام! که از آمدن و رفتنِ شب و روز و ماه و خورشید و ستاره ها به جز خوردن و خوابیدن عایدم نمی شود؟ ...نشانه! برای من؟ خسته ام ...پلک هایم سنگینی می کنند، یاکریم ها و گنجشک ها خوابیده اند، از بارقه های طلایی خورشید هم ساعتهاست خبری نیست، عوضش مهتاب، عاشقانه و رازگونه میهمان لحظه هایم می شود، پلک هایم آرام آرام روی هم می آیند. ...درِ گوشم انگار کسی نجوا می کند: واللیل اذا یغشی...می خوابم. بسم الله الرحمن الرحیم... و من آیاته اللیل و النّهار و الشمس و القمر... واسجدوا لله الذی خلقهنّ... به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
🌹: یک فرد کاملا منضبط و قانون مند بود و در گردانی که با هم بودیم، مسئول نظافت گروه بود و یکسری کارها رو توی اتاق غدغن کرده بود و قوانینی رو برای گروه گذاشته بود که مورد تحسین فرماندهان قرار گرفته بود. پسر خیلی باگذشتی بود. یادمه وقتی یک نفر وظیفه اش رو فراموش می کرد یا خواب می موند، محمد حسن بدون اینکه طرف بفهمه کارش رو انجام می داد. شبها که همه خواب بودن محمد حسن و چند نفر دیگه می اومدن پوتین های بچه ها رو واکس میزدن. اهل قهر کردن نبود و وقتی می دید کسی نیست خودش می اومد و کار رو انجام می داد. همه فن حریف بود و میشه گفت تو هر چیزی سررشته داشت. از لحاظ قوت بدنی از همه افراد گروه واقعا سر بود. گاهی توی اردوگاه غذا اضافه می آمد، من و محمد حسن و چند تا از بچه ها اینهارو توی ظرفای یک بار مصرف می ریختیم و می بردیم حوالی شهر ری بین نیازمندا پخش می کردیم، محمد حسن همیشه می گفت برای رضای خداست و توقعی از کسی ندارد. اخلاص عجیبی توی کاراش داشت. معنای محض توکل بخدا رو توی رفتارای محمد حسن می شد دید. با دل و جون کار می کرد، هرکسی که نیازمند کمک بود، بدون هیچ منتی کمک می کرد و از این کار لذت می برد. واقعا جای محمد حسن خالیست. پ ن: ☘شهدا چقدر شبیه هم اند، گویا ماست، محمد حسن❤️ ☘☘این خاطرات مربوط به یکسال آموزش تکاوری و نظامی بدو خدمت در سپاه از زبان یکی از هم دوره های محمد حسن است. 🌹 🌼شادی روحش صلوات🌼 به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌
ای شهید،ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای، دستی برآر و ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش. «شهید سید مرتضی آوینی» ۲۲اسفندروز گرامی باد @moarefishahid
﷽ تو مثل هیچ کس نیستی و هیچ کس مثل تو حتی اگر نامت را هزاران نفر داشته باشند تو را باید از چشمهایت شناخت...! صبحتون شهدایی @ShahidMohamnadHasanGhasemi