eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"پنج شنبه" است... می شود محضِ رضایِ خدا، #نگاهت را خیراتِ دلم کنی؟ #شهید_عباس_آبیاری🌷 #دلتنگی💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣7⃣9⃣ 🌷 ✍به روایت مادر شهید 🔰عباس، رشته رزمی را از همان دوران دوست داشت و حدود 15 سالگی وارد رشته شد. در رشته رزمی هم بسیار موفق بود و به متعدد رسید و مدال‌های زیادی کسب کرد. هاپکیدو رشته‌ای است که نمی‌توانند به خارج بروند، از کره استاد می‌آوردند و او در اینجا در مبارزه می‌گرفت و حکم قهرمانی را می‌داد. عباس قهرمان و رشته رزمی بود... 🔰همسرم عباس را از همان دوران خردسالی با خود به و پادگان می‌برد. از دوران کودکی با تمام آشنا شده بود. بزرگ‌تر هم که شد بهتر و بیشتر آشنا شد و در مسابقات سپاه شهریار همیشه مقام اول را کسب می‌کرد. عباس بسیجی بود ولی به سپاه شهریار می‌رفت. 🔰بالاترین و عباس این بود که شهادتش را آقا حضرت عباس(ع) امضا کرد، چون هر کجا می‌رفت تا به سوریه برود، این کار نمی‌شد تا اینکه سال 94 به کربلا رفت. می‌خواست از کربلا به سوریه اعزام شود چون از کربلا راحت‌تر اعزام صورت می‌گرفت که آنجا هم اعزام نشد. 🔰وقتی برای زیارت به حرم صاحب اسمش حضرت عباس رفته و گفته بود: «یا حضرت عباس(ع)، 24 سال به اسم شما زندگی کردم، مامان، بابا و همه فامیل می‌گویند که یک سر سوزن از غیرت، شهامت، منش و خصوصیات شما را دارم، مامان می‌گوید که پایت را جای پای حضرت عباس(ع) گذاشته‌ای، می‌کنم تا موقعی که مدافع حرم نشدم و به زیارت خانم زینب(س) نرفته‌ام، آب خالص نخورم.» آنجا نذر می‌کند که تا موقع رفتن به سوریه آب خالص نخورد. 🔰من همیشه در خانه به عباس می‌گفتم «عباس، پایت را جای پای حضرت عباس(ع) گذاشته‌ای» که می‌پرسید «از کجا می‌دانی مامان؟» می‌گفتم «از همان‌جایی که خودت می‌دانی.» عباس خودش متوجه شده بود که آقا نذرش را کرده است و خیلی سریع کارهای اعزامش انجام شد و به آرزویش رسید. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5769537939331612937.mp3
5.09M
صحبت های کربلایی سید رضا نریمانی درمورد 🔶شهید مدافع حرم عباس آبیاری🔶 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
□ بوســـــه مـــــادر □ ‌ آخــــــرین باری که می رفت بدرقه اش کردم ‌ وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم، که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا، نا خود آگاه به جای صورتش، رو بوسیدم ‌ پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش .. دیدم خورده به گردنش درست همون جایی که بودم .. ‌ مادرش تعریف میکرد .. 🌷 (ع) (ره) ‌🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
نمـاز عشــق و نمـاز از سر واجب بودن، تفاوتش از "مـا" تا " شھیـد" است #شهید_نواب_حسین‌پور🌷 #نماز_اول_وقت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 💠💠 و (41) داستان درگیری سلیمان علیه السّلام با جادوگران شیاطین و جنیان شرور تا بدانجا پیش رفت که به او تهمت کفر زدند که خداوند در قرآن کریم او را از این اتهام مبرا دانسته و کفر را به شیاطین نسبت می دهد. این افتراء امروزه همچنان در ادبیات این قوم وجود دارد و او را به سبب ازدواج های متعدد با زنان بت پرست به بت پرستی در پایان عمر متهم می کنند.همچنین اعتقاد ایشان این است که همه کارهای حضرت سلیمان علیه السّلام انجام می داد از باب سحر و جادو بود. شیطان پس از او، مجموعه سحر و جادو را نوشت و زیر تخت او دفن کرد و سپس ادعا کرد که وی با تعلیم عاصف از جادو استفاده می کرده است. از دیگر اتفاقات و اقدامات مهم دوران سلیمان علیه السّلام بنای بیت المقدس یا هیکل سلیمان است که برخی مورخان آغاز بنای آن را به دوران داوود و اتمام کار سخت را به دوران این پیامبر بزرگ نسبت داده اند. اگرچه دوران معاصر تلاش می شود تا هیکل سلیمان بنایی جز مسجد بیت المقدس معرفی شود که بازسازی آن در نظر یهود از نشانه های آمدن مسیح و در گرو تخریب مسجد و بنای هیکل به جای آن است، اما باید دانست که فرقی این دو بنا نیست و آن همانی است که در زمان سلیمان علیه السّلام و به دست شیاطین و جنیان در غل و زنجیر ساخته شد. در خصوص این مسجد و مسائل امروزه مرتبط با آن در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت، اما در اینجا ذکر این نکته لازم است که بنای این مسجد تنها اثر معماری این دوره برجسته نیست و سازه هایی چون بیت الرب، یت الملک، دیوار اورشلیم و حاصور، مجدو، چارز، بیت حورون سفلی، بعله و تدمر در کنار مخازن و سربازخانه های بزرگ و همچنین بناهای منسوب به آن حضرت در لبنان و دیگر اماکن از یادگارهای این دوره است. 🔻🔻🔻 . . . 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6050734877039395572.mp3
6.33M
#سفر_پرماجرا ۲۰ فشار قبر فشار خانه ای تنگ وخاکی نیست! ✅قبر ما، نَفس ماست. همین نَفسی که پُراز فشارهایی مثل تکبر، زودرنجی، پرخاشگری، حسادت، کینه و...است. این فشارُ میشه درمان کنیا👆👆 🎤🎤 #استاد_شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#حسین گفتم و در بین روضه می‌شنوم صدای مادر سادات را #شب_جمعه   خدا کند که همین روزها حرمـ باشم خدا کند برسم #کربلا، شب جمعه💔 #السلام_علیک_یااباعبدالله 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5902529741931414471.mp3
6.79M
پیشت نباشم دلم آشوبه💓 دلمـ❤️ فقط تو #ڪَربلا خوبه 🎧🎧 #زمینه 🎤🎤 #سیدمجید_بنی_فاطمه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢در همایشی که با جاماندگان در تهران داشت به آن ها قول داده بود که ما شهدای گردان عمار🌷 را می گیریم.  💢چرا که گردان عمار ادامه دهنده راه همان گردان و جنگ در امتداد جنگ ایران🇮🇷 و ادامه انقلاب حضرت امام خمینی (ره) است. 💢او معتقد بود افکار انقلاب اسلامی روز به روز در دل مردم سوریه رشد و نمو پیدا می کند و (ره) و آرمانهای او در بین مردم آنجا رواج پیدا می کند✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شهـــــادتـــــ دستِ خود ماست👌 🔹چندماه قبل از 🌷شهادت #محمودرضا یک شب خواب #شهیدهمت را دیدم. دیدم دقیقا در موقعیتی که در پایان بندی اپیزودهای مستند(سردار خیبر)نشان میدهد. با بسیجی‌ هایی که کنار ماشین تیوتا🚘 منتظر #حاج‌همت هستند تا با او دست بدهند ایستاده‌ام👥 🔸حاج‌همت با قدم‌های تند آمد و رسید کنار تیوتا #من دستم را جلو بردم. دستش را گرفتم و بغلش کردم💞 هنوز دست حاج‌همت توی دستم بود که به او گفتم: دست مارو هم بگیرید منظورم #شفاعت برای باز شدن #باب_شهادت🕊 بود 🔹حاج‌همت گفت: دست من نیست و دستم را رها کرد😔 از همان شب تا مدتی ذهنم🗯 درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست #شهدا در برآوردن چنین حاجتی باز نباشد⁉️فکر می‌کردم اگه چنین چیزی دست شهدا #نیست پس دست چه کسی است؟! 🔸تا اینکه یک شب که در منزل #محمودرضا مهمان بودم خواب را برای او تعریف کردم خیلی مطمئن گفت #راست_گفته !!!دست او نیست بیشتر تعجب کردم😟بعد گفت: من در #سوریه خودم به این نتیجه رسیده ام و با یقین می‌گویم هرکس #شهید شده، #خواسته که شهید بشود 🌷شهادت شهید #فقط دست خودش است👌☺️ 📚کتاب #توشهید‌نمی‌شوے به راویت: برادرشهید #شهید_محمودرضا‌_بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜 "پیشاهنگ جهاد و شهادت" درباره 🌹 🌹 ‼️ سالروز شهادت شهید نواب صفوی و جمعی از فدائیان اسلام 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_428830309589453625.mp3
10.53M
♦️خون غزل 🎤🎤 سالار عقیلی 🌹در وصف رشادتهای ویارانش برای دین و میهن 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 0⃣4⃣ 💞{ ﮔﺎﻫﯽ از ﻧﻤﺎزش ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ دﻟﺘﻨﮓ اﺳﺖ. دﻟﺘﻨﮓ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﻧﻤﺎز ﺧﻮاﻧﺪﻧﺶ زﯾﺎد ﻣﯽ ﺷﺪ و ﻃﻮﻻﻧﯽ. دوﺳﺖ داﺷﺖ ﻣﺜﻞ او ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺜﻞ او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند.اﻣﺎ ﭼﻪ ﻃﻮري؟ منوچهر می گفت: " اگر دلت با خدا صاف باشد، ﺧﻮردﻧﺖ، ﺧﻮاﺑﯿﺪﻧﺖ، ﺧﻨﺪه ﻫﺎ و ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎت ﺑﺮا ي ﺧﺪا ﺑﺎﺷﺪ، اﮔﺮ ﺣﺘﯽ ﺑﺮا ي او ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮي، آن وﻗﺖ ﺑﺪ ي ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯽ،ﺑﺪي ﻫﻢ نمی کنی، همه چیز زیبا میشود." و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید. با او می خندید و با او گریه میکرد. با او تکرار میکرد «نردبان این جهان ما و منی‌ست/ عاقبت این نردبان بشکستنی‌ست/ لینک آن کس که بالاتر نشست/ استخوانش سخت‌تر خواهد شکست/ 💞 چرا این را میخواند؟ او که با کسی کاری نداشت. پُستی نداشت. پرسید. گفت: " برای نَفسم میخوانم." اما من نفسانیات نمی دیدم. اصلاً خودش را نمی دید. یادم هست یک بار وصیت کرد « وقتی من را گذاشتند توی قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم» پرسیدم چرا؟ گفت: "برای این که به خودم بیایم. ببینم که بهش دلبسته بودم و به خاطرش معصیت کردم یعنی همین." گفتم: "مگر تو چقدر گناه کرده‌ای؟" گفت: "خدا دوست ندارد بنده‌هاش را رسوا کند. خودم می دانم چه کاره‌م." 💞 ﺣﺎل ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ روز ﺑﻪ روز وﺧﯿﻢ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ.ﺑﺎ ﻣﺮﻓﯿﻦ و ﻣﺴﮑﻦ دردش را آرام ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ. دي ﻣﺎه ﺣﺎل ﺧﻮﺷﯽ ﻧﺪاﺷﺖ. ﻧﻔﺲ ﻫﺎش ﺑﻪ ﺧﺲ ﺧﺲ اﻓﺘﺎده ﺑﻮد. ﮔﻔﺘﻢ: "وﻟﺶ ﮐﻦ اﻣﺴﺎل ﺑﺮاي ﻋﻠﯽ ﺟﺸﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ." راضی نشد. گفت: "ما که برای بچه ها کاری نمی کنیم. نه مهمانی رفتنشان معلوم است، نه گردش و تفریحاتش. بیش ترین تفریحشان این است که بیایند بیمارستان عیادت من." خودش سفارش کیک بزرگی داد که شکل پیانو بود. چند نفر را هم دعوت کردیم. ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 1⃣4⃣ 💞{ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮد و ﺧﻮﺷﺤﺎل. ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮد ﭼﻮن ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را داﺷﺖ، ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺑﻮد ﭼﻮن ﻋﻠﯽ و ﻫﺪي ﭘﺪر را دﯾﺪﻧﺪ و ﺣﺲ ﮐﺮدﻧﺪ. و ﺧﻮﺷﺤﺎلﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ وﻗﺘﯽ ﻣﯽ دﯾﺪ دوﺳﺘﺶ دارﻧﺪ. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﺮاي ﻋﯿﺪ ﯾﮏ ﻗﺎﻧﻮن ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﻮد، ﺧﺮﯾﺪ از ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺑﺰرگ.اول ﻫﺪي ﺑﻌﺪ ﻋﻠﯽ ﺑﻌﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ و ﺑﻌﺪ ﺧﻮدش. وﻟﯽ ﻧﺎﺧﻮد آﮔﺎه ﺳﻪ ﺗﺎﯾﯽ ﻣﯽ اﯾﺴﺘﺎدﻧﺪ ﺑﺮاي اﻧﺘﺨﺎب لباس ﻣﺮداﻧﻪ...ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ اﻋﺘﺮاض ﻣﯽ ﮐﺮد اﻣﺎ آﻧﻬﺎ ﮐﻮﺗﺎه ﻧﻤﯽ آﻣﺪﻧﺪ. 💞 روز ﻣﺎدر ﻋﻠﯽ و ﻫﺪي ﺑﺮا ي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﺮاي ﻓﺮﺷﺘﻪ ﯾﮏ اﺳﭙﺮي ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ و ﺑﺮاي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺷﺎل ﮔﺮدن، دﺳﺘﮑﺶ، ﭘﯿﺮاﻫﻦ و ﯾﮏ دﺳﺖ ﮔﺮﻣﮑﻦ. اﯾﻦ دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ، ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻮد. } 💞 به بچه‌ها می‌گویم «شما خوش بختید که پدر را دیدید و حرف‌هاش را شنیدید و باهاش درد دل کردید. فرصت داشتید سوال‌هاتان را بپرسید و محبتش را بچشید. به سختی‌هاش می‌ارزد.» 💞دو روز ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻪ ﻋﯿﺪ ﻫﻔﺘﺎد وﻧﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ دل درد ﺷﺪﯾﺪي ﮔﺮﻓﺖ. از آن روز ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮدم ﺗﻤﺎم ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.آن ﻗﺪر درد داشت که می‌گفت: "پنجره را باز کن، خودم را پرت کنم پایین." درد ﻣﯽ‌ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮي ﺷﮑﻢ و ﭘﺎﻫﺎ و ﻗﻔﺴﻪي ﺳﯿﻨﻪ‌اش. ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘﯽ را ﮐﻪ روز آﺧﺮ دﯾﺪم، آن روز ﻫﻢ دﯾﺪم. ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ از ﺧﺪا ﻓﺮﺻﺖ ﻣﯽ‌ﺧﻮاﺳﺘﻢ. ﻫﻤﯿﺸﻪ دﻋﺎ ﻣﯽ‌ﮐﺮدم ﮐﺴﯽ دم ﺳﺎل ﺗﺤﻮﯾﻞ داغ ﻋﺰﯾﺰش را ﻧﺒﯿﻨﺪ. دوﺳﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻢ ﺧﺎﻃﺮه‌ي ﺑﺪ ﺗﻮي ذﻫﻦ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ. 💞ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮدم ﺑﺎﻻي ﺳﺮش.ﮐﺎري ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ. ﯾﮏ روز و ﻧﯿﻢ درد ﮐﺸﯿﺪ و ﻣﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻮدم. ﻣﯽ‌ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﻋﻠﯽ و ﻫﺪي را ﺧﺒﺮ ﮐﻨﻢ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن، ﺳﺎل ﺗﺤﻮﯾﻞ را چهارﺗﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﮐﻪ ﻣﺮﺧﺼﺶ ﮐﺮدﻧﺪ. دﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺖ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺳﺠﺪه ﮐﻨﻢ. می‌دانستم مهمان چند‌روزه است. برای همان چند روز دعا کردم. بین بد و بدتر انتخاب می‌کردم. منوچهر می گفت: " بگو بین خوب وخوبتر، و تو خوب را انتخاب می کنی. هنوز نتوانسته‌ای خوب تر را بپذیری. سر من را کلاه می‌گذاری." ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_28100627.mp3
3.95M
🎧🎧 🌾یادمون بده سبک بال مثل پر بگیریمـ🕊 🌾چی میشه حسین پای عشقـ❣ یه روز بمیریم 🎤🎤 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔴احساس میکنم که گم شده امـ😔 میشود مرا کنید⁉️ ○⭕️گم شده ام؛ درکجا❗️ بیش از همه در خودم.. شما را به آن تفحصم کنید. ○⭕️آخر که چه⁉️ مگر نه این است که از آمدم و به خاک میروم؟ پس چه بهتر که خاکی بروم دیگر ندارم ★قلبمـ❤️ پر از حب دنیاست ★چشمانم که هنوز گریان است😭 ★دستانم هنوز به سوی ★پاهایم هنوز در است ★گوشهایم هنوز نوایتان را میشنود 🎧 💥پس تا دیر نشده به داد این برسید.... شما را به سر بندهایتان تفحصم کنید😭 ... 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ تنها به #عشق دیدن تو ندبه خوان شدیم هر #صبحِ_جمعه حال دعایی به ما بده این دیده ای که #غیرتو هر چیز دیده است از ما بگیر و #چشم_خدایی به ما بده #اللهم_عجل_لولیّک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
بوی #صبح می‌دهـی و گنجشک‌ ها از #طراوت تو پرواز می کنند حسودےی ام می‌ شود بہ #دل_هایی که هر صبح .... بدرقه‌ ات می‌ کنند #شهید_احمد_مشلب #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6035342448689939539.mp3
4.05M
🔊 #صوت_مهدوی ❤️ #دلنوشته_صوتی_مهدوی 📝 پلک هایم... 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌸همسر شهید ❣بعضی وقت ها که عباس حرف از رفتن و #شهادت می زد، #دلتنگ می شدم و می گفتم: آخه تو بگو من با این سه تا بچه چی کار کنم؟ ❣می گفت: ببین ملیحه من فقط #وسیله هستم، همسرتم، مرد خونه تم، امیدتم، سایه بالا سرتم؛ اما #سرپرست تو #خداست، سرپرست همه ما خداست ❣می گفت: ملیحه! پشت صحنه زندگی من تو هستی که می تونم #فعالانه قدم بردارم ❣اگه من توی خانواده، پشتوانه گرمی نداشته باشم، اگه همسرم، خانواده ام رو نگردونه و مسئولیت بچه ها رو بر عهده نگیره و به کار من خدشه وارد کنه. مطمئن باش #هیچ_موفقیتی به دست نمیاد ❣اینها رو که می شنیدم یکم #آروم می شدم و تحمل دوریش برام شیرین می شد #شهید_عباس_بابایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
پل هـا ؛ خوب می فهـمند، معنــای گذشتن را . . . #پل_افسانه‌ای_بیت_المقدس۲ #پل_شهـید_یدالله_ڪلهـر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh