1_40765107.mp3
2.87M
⭕️انسان همیشه درحال مبارزه با #چهار_چیزه
💠دین بهترین وسیلهٔ
برای #مبارزه_با_نفس است
🎤🎤 #استاد_رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰شهید حجت الله رحیمی در حالیکه تنها 7 روز تا #تولد 22 سالگی اش🎊 باقی مانده بود درساعت 7:45⏰صبح مورخه 390/12/18🗓 درشهرستان #خرمشهر منطقه دژ زمانیکه مشغول هدایت اتوبوس🚌 کاروان راهیان نور #بسیج دانشجوئی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه #اروند کنار آبادان بود در مقابل پادگان دژ بدلیل برخورد💥 اتوبوس راهیان نور با وی دعوت حق را لبیک گفت وبه فوز عظیم #شهادت نائل آمد🕊
🔰او درطول مدت زندگی از همان #کودکی عاشقـ❤️ اسلام، اهل بیت، و #شهدای دفاع مقدس بود شهید حجت الله رحیمی را می توان به حق از جوانان #نسل_سوم انقلاب که شیفته 🔅امام و 🔅مقام معظم رهبری بوده اند نامید.
🔰عاشقـ💖 مقام معظم #رهبری بود ودر عمل این را به اثبات رساند👌 وی در کلیه مداحی های🎤 خود از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی یاد کرده و بارها در مدح مقام معظم رهبری- #شهدا و امام شهیدان مدیحه سرایی نمود .
🔰حجت الله بارها #آرزوی_شهادت را طلب می نمود و بر این اساس در سال 1387📆 اتاق خود را تبدیل به #حجره_شهید حجت رحیمی نمود واتاق خود را با دهها عکس📸 از شهدای جنگ تحمیلی تزئین نمود، دست نوشته ها✍ و مطالب نوشتاری وی حاکی از آن است که وی بارها آرزوی شهادت🌷 را طلب نموده بود.
🔰 در سال 1388 #وصیت_نامه📜 عاشقانه و سراسر معنوی خود که حاکی از روح بلند و #ملکوتی اش بود را به رشته تحریر در آورد. در خرداد ماه ۱۳۹۰ به زیارت اربابش #حسین (ع) و عتبات عالیات🕌 مشرف شد.
🔰در بین دوستان و نزدیکانش به #شهید_همت، نسل جدید معروف بودند وجالب اینکه در #سالروز_تشیع_شهادت شهید همت در 19 اسفند تشیع وتدفین⚰ گردید
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_53990569.mp3
2.43M
♨️شکر نعمت #ماه_رجب
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤مقام معظم رهبری
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
⚠️ تلنگــــــر
🔴 #شهید_نشوی_میمیری!
💢 میدانی حکایت من چیست⁉️
حکایت من آن گمشدهای است که میدود در بیابان دنیـــا
میگردد دنبال نشانی از شهادت ....
°•⇜میدانی دردم را؟
°•⇜میفهمی اشکم را؟
°•⇜میبینی قلبمـ💔 را؟
°•⇜من اینم😭
💢 میدانی که شهید_نشوی
آخرش میمیری ... تمـــــام ️
یک کاغذ، پایان من و توست
که رویش با خط تایپی مینویسند
✍ فوت_شد!
💢 میدانی؟
✧سخت است
✧درد است
✧بغض است
💢 آخر این قصه این طور تمام شود
بگویند: مُــــرد. ️
خیلی سنگین است، مُرد...مُرد؟ مرد و تمام_شد؟
💢 یعنی آخر نشد، شهادت قسمتش
👈 یعنی دیدار.. ✓ابراهیم هادی و ✓حاج همت و ✓حاج مهدی ...و ✓محمدرضا دهقان و ✓ محسن حججی را به گور ببرد
اصلا انصاف نیست ها😭
⭕️ ما مدعیان صف اول بودیم
⭕️ از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹
💢 بیا برویم، آخر صف
شاید به ما بی_لیاقتها هم رسید
دلشکستهها💔 مرگ را نمیپذیرند
طاقت ندارند بگویند، آخر این قصه بامرگ خاتمه یافت.
خداوندا...
به حرمت شهدایت، آخر قصهی ما را شهادت قرار بده.
اللهــــمارزقنــــاشهــــادتـــــ💔🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺
#احمد مثل همه دوستان به لباس و ماشین🚙 خود اهمیت می داد،و خیلی به آن می رسید.
یک روز از او پرسیدم: من را بیشتر دوست داری یا ماشینت رو؟
لبخندی زد😊 و گفت:
برادر! تو که می دانی چقدر برایم عزیزی❤️!
من به #ماشینم رسیدگی میکنم، زیرا که نعمتی از طرف خداوند است و خدا به ما سفارش کرده است هر نعمتی که به شما می دهم قدرش را بدانید و اگر قدرش را ندانم از آن #محروم می شوم.
با این وجود، علتی که خداوند این قدر به #احمد کرامت داد این بود که او حُبّ دنیا🌍 را از قلبش خارج کرد و راه #جهاد در پیش گرفت راهی که به قول خودش راهی سخت و پر از خار است.
نقل از: دوست_شهید
#شهید_احمد_مشلب🌷
#شهید_مدافع_حرم_لبنانی
#شهید_bmw_سوار
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
5⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
✨احمد #اولین فرزندمان بود. بسیار عزیز و دوست داشتنی بود. کودکی آرام، بی آزار، بسیار مؤدب و با اخلاق… نسبت به هیچ چیز در اطراف خود بی اهمیت نبود.
✨اعتقاد به مذهب و دین در احمد متجلی بود. بسیار کوشا بود و #ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد. احمد هیچ وقت اجازه نمی داد وقتش به #بطالت بگذرد.
✨احمد دانشجوی #نمونه ی دانشکده امجاد بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(IT) فارغ التحصیل شود. او معتقد بود مسلمان واقعی کسی است که در یک دست، کتاب به نماد #تحصیل دین و علم و در دست دیگر، سلاح به نماد #مجاهدت داشته باشد.
✨خوش اخلاقی و شوخ طبعی احمد زبان زد بود. احمد بسیار نکته سنج و دقیق بود. هیچ گاه تولد خواهرانش را فراموش نمی کرد و هر سال به ما #هدیه تولد می داد. او برادری مهربان و دوستی قابل اعتماد بود. در همه چیز #اعتدال داشت. نه پر حرف بود نه کم حرف. در هنگام خشم و ناراحتی، سکوت می کرد.
✨احمد این حدیث امام علی علیه السلام را همیشه برای من می خواند: “برای دنیای خودت چنان عمل کن که گویا تا ابد در دنیا زندگی می کنی و برای آخرت خودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می میری.”
معتقد بود این حدیث باعث #جلوگیری از افراط و تفریط در میان مسلمین می شود. احمد مبنای زندگی خودش را بر همین اساس گذاشته بود.
✨اهل تفریح و خوش گذرانی به جا بود، با دوستانش بیرون می رفت، از ماشینش استفاده می کرد؛ ولی #حد همه چیز را نگه می داشت و همه چیزش به جا بود. اهل اسراف و زیاده روی نبود.
#شهید_احمد_مشلب🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
نیم ساعت قبل از #اذان کارهای خودش را با #اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن #نماز_اول_وقت جا بماند. اضطراب #نماز_اول_وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.
#مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
#نماز_اول_وقت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
4⃣ #قسمت_چهارم
😢هیچ کس به من نگفت: که رمز دیدار شما، پاکی و دوری از گناه است.. به ما نگفتند که در دیدار علی بن مهزیار اهوازی که بیست سال به انتظار ایستاد تا شما را ملاقات کند به او فرمودی که علت دوری شما از ما، چند گناهی بود که انجام میدادی.
👌و فرمودی که علت در پشت پرده بودن ما، اعمال بد شما شیعیان است و اگر شما پیمان پاکی که با امامان خود بسته بودید را فراموش نمیکردید، پردهها کنار میرفت.
😔کاش به ما گفته بودند که چشم پاک، سزاوار سیمای پاک است نه چشمی که به هر کس و ناکس نگاهی انداخته و زلف پریشان دیگران را خیره شده، کجا این چشم میتواند خال مشکین صورت شما را مشاهده کند؟!!
😭مگر اینکه با باران اشک، آن آلودگیها را شستشو دهد و به کنترل در آورد چشمی را، که وظیفه اش کرنش است در هنگام روبرو شدن با نامحرم.
😢به ما نگفتند که سید بن طاووس و شیخ مفید و سید مهدی بحرالعلوم ـ که به دیدارت نائل شدند ـ اهل گناه نبودند، یعنی ما هم باید این چنین باشیم.
😔کاش میدانستم که هر گناه، فاصله را دورتر میکند و هر ترک گناهی، قدمی است برای رسیدن به رضایت شما. کاش میدانستم که باید مایه زینت شما نگف نه باعث شرمساری.
🔹گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم
🔹گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده :حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
==================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5981310673479533296.mp3
6.98M
#سفر_پرماجرا 58
هرقدر بیشتر به تولدت فکر کنی،
و براش برنامه های زیبا بچینی؛
☑نظامِ فکری و رفتاری تو، آروم آروم
به سمتِ یه تولد زیبا و باشکوه تغییر میکنه.
از لحظه ی تولدت غافل نشو👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5870500993984103117.mp3
9.22M
🎵 #روضه جانسوز #امام_هادی(ع) و ماجرای #دلقک دربار متوکل ملعون
🔻اگر چشمانتان بارانی شد؛ برای فرج #امام_زمان (عج) دعا کنید ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم
_انقدر حال الانم ضایع است که بهم میخندین😐
یعنی من غلط کردم گفتم این اصلا منو نگاه نمیکنه 😳با این که سرش پایین بود نمیدونم چطور فهمید من داشتم لبخند میزدم، ای نامرد نکنه بالاسرتم چشم داری!!☺️🙈
کمی خودمو جمع و جور کردم و سعی کردم رومو بیشتر با چادر بگیرم
- من اصلا به حال شما نمیخندم، شما امرتونو بفرمایین
نفسشو با کلافگی بیرون داد و گفت:
_خب ببینین من خیلی وقته با مادرم مخالفت میکنم که نمیخام ازدواج کنم اما ایشون اصرار دارن ..😐
کمی سکوت کرد و ادامه داد:
_دلیل مخالفت منم اینه که نمیخام وقتی نیستم یه نفر بدون من تنها باشه، من از وقتی از پاریس برگشتم دنبال کارای رفتنم به #سوریه ... راستش، راستش یکی از دلایل برگشتن از پاریس هم، #سوریه بود، طاقت نیاوردم تو آسایش و آرامش اونجا زندگی کنم و خبر #شهادت بهترین دوستمو بشنوم، ببینین من ... من ...
باز سکوت، باورم نمیشد .. 😧
حرفایی رو که داشتم می شنیدم غیر قابل باور بود، امکان نداره حقیقت باشه، میخواد بره جنگ، نه ...
باور نمیکردم که این آقای از خارج اومده دلش می خواد بره سوریه برای جنگ اصلا رفتاراش تناقض داشت و به یه آدم خارج رفته نمیخورد !
همین حرف زدنش با یه دختر یعنی واقعا وقتی تو خارج هم با دخترا حرف میزد اینجوری استرس میگرفت !!
یا فقط با من مشکل داره!😥😧
#ادامہ_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس 🌸❣
4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم
نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
_بذارین راحتتون کنم .. شما بهم جواب منفی بدین وقتی اومدیم خاستگاری، و اینکه نمیخوام هیچکس بفهمه که من گفتم جواب منفی بدین حتی برادرتون، شما اگه جواب منفی بدین من دیگه راحت میرم،آخه مطمئنم که موندنی نیستم!
"موندنی نیستم موندنی نیستم موندنی نیستم "
چند بار باید جمله آخرش تو ذهنم اکو میشد،
موندنی نیست یعنی چی؟
جواب منفی بدم چرا؟ چی میگفت؟
احساس کردم تمام بدنم یخ کرده،
حتی دیگه صدای هیچی رو نمیشنیدم و نه جایی رو میدیدم فقط یاس بود، همه جا یاس بود و یاس ...😣
بعد کمی سکوت گفت:
_خواهش میکنم کمکم کنین بزارین مادرم بفهمن الان وقت زن گرفتنم نیس من دنبال کارای رفتنم و مادرم دنبال پابند کردنم به اینجا، دیگه همه چی رو به خودتون سپردم، یاعلی😔✋
قدم برداشت که بره.....
و من همچنان خشکم زده بود چی میگفتم بهش چی داشتم بگم ..
در حال رفتن کمی به طرفم برگشت و گفت:
_راستی برای حرف زدن با شما از برادرتون اجازه گرفته بودم! حلال کنید که وقتتونو گرفتم😔☝️
بازم زبونم نچرخید چیزی بگم،
وقتی کاملا دور شد آروم آروم سمت مهسا رفتم و نشستم کنارش،
نمیدونم چم شد، فقط خیره بودم به روبروم،
حتی جواب مهسا رو که اصرار داشت بدونه ما چی می گفتیم رو نتونستم بدم،
همه چیزو تموم شده می دیدیم ..
تموم شد معصومه!
تموم شد،
قصه ی تو و عطریاست همین جا تموم شد، دیگه تموم شد .....😣😞
#ادامہ_دارد....
💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh