🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم: 🌷ڪاری که انجام میدهید، حتی نایستید ڪه ڪسی بگوید #خسته_نباشید! ازهمان درپشتی
🕊 #افلاکیان_خاکی 19
📖 توپخانه سپاه که تاسیس شد، سردرِ سنگرش این آیه را نوشت: "وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی". بعدها روی هر موشکی که میخواستند پرتاب کنند ....
📚 کتاب #یادگاران(ص/۲۳)
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت 0⃣1⃣ #قسمت_دهم ❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
🔰نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود.
❤️جوان پشت میز گفت: عقرب مامور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که دادی مرگ تو را به عقب انداخت. لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. همان روز خانم من زنگ زد و گفت: همسایه خیلی مشکل مالی دارد وچیزی برای خوردن ندارند. اجازه میدهی از پولهایی که کنار گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟
🦋من هم گفتم آخر این پولها رو گذاشتم برای خرید موتور. اما عیب ندارد هرچه می خواهی بردار. جوان ادامه داد: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این لگد را میخورد ولی به نفرین ایشان پای توام شکست.
💢و به اهمیت صدقه و خیرخواهی مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند: کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند از آنچه به آنها روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق میکند تجارت (پرسودی)را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست.
✳️البته این نکته را باید ذکر کنم به من گفته شد که: صدقات صلهرحم نماز جماعت و زیارت اهل بیت و حضور در جلسات دینی و هر کاری که خالصانه برای رضای خدا انجام دهید جزو مدت عمر حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می شود. بسیاری از ما انسان ها از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور میکنیم. اگر انسان بداند حتی قدمی کوچک در حل مشکلات بندگان خدا بر می دارد اثر آن را در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید در بررسی اعمال خود تجدید نظر میکند.
💥آنجا مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود مثلاً شخصی از من آدرس میخواست او را کامل راهنمایی کردم و او هم مرا دعا کرد و رفت. نتیجه دعای او را به خوبی در نامه عمل می دیدم ما در طی روز حوادثی را از سر میگذرانیم که میگوییم: خوب شد این طور نشد، نمیدانیم بخاطر دعای خیر افرادی که مشکل از آنها برطرف کردیم.
♦️این را هم بگویم که صلوات واقعاً ذکر دعای معجزه گر است آنقدر خیرات و برکات در این دعا است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. یادم می آید که در دوران دبیرستان بیشتر شب ها در مسجد و بسیج بودم یک نوجوان دبیرستانی در بسیج ثبت نام کرده بود چهره زیبا داشت و بسیار پسر ساده ای بود.
🔰یک شب پس از اتمام فعالیت بسیج ساعتم را نگاه کردم یک ساعت بعد از آن صبح بود من به دارالقرآن بسیج رفتم و مشغول نماز شب شدم. ناگهان این جوان وارد اتاق شد و کنارم نشست. وقتی نمازم تمام شد گفت شما الان چه نمازی می خوندی؟ گفتم نماز شب قبل از نماز مستحب است این نماز را بخوانیم خیلی ثواب دارد.
💠گفت به من هم یاد میدهی؟ به او یاد داده و در کنارم مشغول نماز شد. میدانستم از چیزی ترسیده. گفتم اگر مشکلی برات پیش آمده بگو من مثل برادرتم. گفت: روبروی مسجد یک جوان هرزه منتظر من بود و میخواست من را به خانه اش ببرد تا نیمه شب منتظر مانده بود و فرار کردم و پیش شما آمدم.
🌿 روز بعد یک برخورد جدی با آن جوان هرزه کردم و حسابی او را تهدید کردم و دیگه به سمت بچه های مسجد نیامد. مدتی بعد از دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند خیلی درگیر مسائل گزینش شدند اما کل زمان پیگیری استخدام من یک هفته هم بیشتر طول نکشید.
⚜همه فکر کردند که من پارتی داشتم اما در آن وادی به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا برای نوجوان کشیدی باعث شد که در کار استخدام کمتر اذیت شوی و کارشما زودتر هماهنگ شود. این پاداش دنیایی، پاداش اخروی هم در نامه عمل شما محفوظ است.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چگونه عبادت کنم_37.mp3
8.51M
#چگونه_عبادت_کنم ۳۷ 🤲
💢کم بخور، اما همیشه بخور❗️
این ضربالمثلی هست که بارها درمورد خوردنیهایِ جسم شنیدیم
اما این قاعده درمورد روح هم صدق میکنه
عبادت؛ اگر کم باشه؛ اما استمرار داشته باشه؛ بهتر از حجم زیاد عبادت هست که، روزانه تکرار نمیشه.
#استاد_شجاعی👆
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♡ #عاشقانه_شهدا ♡ تو #خواستگاری #مهریه رو خونواده ها گذاشتن ۵۰۰ تا سکّه ولی قرار بین من و اون ١٤ ت
•••♥️
📝قسمتی از دستنوشته شهید
✍چرا نمی دانید که بزرگترین #نعمت را خدا به ما داده♥️ که "در حکومت الهی زندگی میکنیم به رهبری #ولایت_فقیه"
✍گوشتان را باز کنید💥 و بشنوید
سخن، سخنگوی #آمریکایی که گفت: اگر ما جایگاهی به عنوان ولی فقیه را
بر زورق تردید بنشانیم☝️ #بزرگترین
بار را از دوش خود برداشته ایم.
✍آیا حالا اگرکسی با ایناصل مخالفت
دارد #جیرهخور آمریکا نیست⁉️
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌹
#شهید_هسته_ای
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 #رمان_شهدایی 🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز ↶° به روایت: همسرشهید 0⃣1⃣ #قسمت_دهم 📝آیینه و شمعدان نخر
❣﷽❣
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
📝بعد از تمام شدن درسم موقعیت کاریم در دانشگاه خوب بود حتی رئیس دانشگاه گفت که می توانم بورس بگیرم و بروم خارج درسم را بخوانم، ولی نه #یوسف موافق بود، نه شرایط مناسب. یوسف را خیلی دوست داشتم. زندگی با او برایم خیلی شیرین بود😍
📝تازه ازدواج کرده بودم. چه طور می توانستم یوسف را بگذارم و تنهابروم؟
فکرش هم وحشتناک بود، #عاشق زندگی بودم برای همین هم وقتی این موقعیت ها برایم پیش آمد. اصلا ناراحت نشدم و افسوس نخوردم❌
📝یکسال اول که زندگیمان را شروع کردیم رفتیم شیراز همان خانه ای بودیم که پسر خاله ام حسن و حوری زندگی میکردن ما توی یک اتاق🚪 بودیم و آنها توی اتاق دیگر آشپزخانه و سرویسش یکی بود که #مشترک استفاده میکردیم.
با حوری کارهای خانه را تقسیم کرده بودیم یک روز همه ی کارهای خانه از خرید و رفت و روب و شستشو و پخت و پز با او بود، یک روز هم با من
📝وقتی نوبت اوبود من به کارهای شخصی خودم میرسیدم. لباس شستن و خیاطی و #مطالعه و کارهای دیگر، چون مدتها سرم به درس بود خیلی از آشپزی🍲 و کارهای خانه سر در نمی آوردم، حوری از من بزرگتر بود و واردتر. از زندگی مشترک با او خیلی چیزها یاد گرفتم. یوسف اصلا کاری به کار من نداشت نه به غذا ایراد میگرفت، نه به کارِ خانه
📝حتی اگر دوروز هم غذا درست نمیکردم خم به ابرو نمی آورد. ولی خب من خودم خیلی #منظم بودم چون زندگیم رو خیلی دوست داشتم♥️ گاهی میگفت: تو چرا اینطوری هستی؟ ولش کن بابا چقدر به این چیزها اهمیت میدی هرچی شد میخوریم دیگه. خوشحال تر میشد اگر می نشستم و چهار تا کتاب📚 می خوندم.
📝می گفت: زیاد وقتت رو صرف کارهای روزمره زندگی نکن که از مطالعه ت بمونی. بارها ازش پرسیدم: چی دوست داری برات بپزم؟! میگفت: غذا، فقط غذا😄 یادم نیست یکبار هم گفته باشد فلان غذا. همیشه هم سفارش میکرد: #یکجور_غذا درست کن، مهمون هم که داشتیم یک جور، زیاد درست کن اما متنوعش نکن.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم
📝اوایل ک زیاد هم بلد نبودم غذا درست کنم😁 بیشتر از پدرم که توی این چیزها وارد بود دستور پخت غذاهای مختلف را میگرفتم گاهی هم از حوری میپرسیدم. یادم هست اولین باری که تاس کباب پختم سیب زمینی ها را خیلی زود با گوشت ریختم. نزدیک ظهر که یوسف اومد رفتم #غذا رو بکشم دیدم آش شده، سیب زمینی ها له شده بودن و پیدا نبودند. خیلی ناراحت شدم و بغض کردم😢
📝روزهای اول هم که رودربایستی داشتم با یوسف، رفتم توی دستشویی و در را بستم و زدم زیر #گریه. یوسف نگران شده بود و دنبالم می گشت. چند بار که صدایم کرد اومدم بیرون، چشم های پف کرده و قرمز بود، تـرسید. گفت: چیشده زهرا؟😧 من هم قضیه را برایش گفتم
هیچ بهم نخندید و خودش غذا رو کشید و خورد. آنقدر به به و چه چه کرد😋 که یادم رفت غذا چی شده. خواستم بروم ظرف ها رو بشویم که گفت: بشین برات از #آشپزی خودم تعریف کنم "یک روز با دوستهام رفته بودیم باغ گردش بچه ها گفتند غذا با کی باشه؟ من گفتم: من
کوکو سبزیش رو من میپزم، گفتند: بلدی؟ منم که دیده بودم مادرم تو کوکو چی میریزه گفتم #آره که بلدم😎
📝سبزی را شستم و خُرد کردم، فکر کردم سبزی را باید سرخ کرد. نمیدونستم سبزی سرخ کرده برای خورشت قرمه سبزیه🤦♂ سبزی ها که سرخ شد هفت هشت ده تا تخم مرغ تویش شکستم و حسابی هم زدم ولی هرچی صبر کردم دیدم شکل کوکو نمیشه😬 گفتم بچه ها بیاید ناهار حاضره. دوستهام گفتند: این دیگه چه جور کوکوییه؟ من هم گفتم چه فرقی می کنه؟ فقط شکلش فرق داره مزه اش همونه اسمش #کوکوی_یوسفه
📝شاید علاقه اش را خیلی به من نمیگفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کردبا همین کارهایش غصه دوری خانواده ام یادم می رفت. #حقوق که میگرفت می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من، میگفت: هرجور خودت دوست داری خرج کن. خرید خانه با من بود اگر خودش پول لازم داشت💰
می آمد و از من میگرفت.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
*⭐️*❣*⭐️*❣*⭐️*
🌷در #حرم سهل است
حـتی در دلِ میدان💫 مین
هر زمان که
#یارضــا گفتیم
معبـــر بــاز شــد😍
#حرم_مطهر_امامرضا_علیهالسـلام
#شهید_محمدحسین_بشیری
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh