🎋🎋 #روایت_گری👇
#شهوت_شهادت…🕊
شب کربلای پنج #پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی
گفتم : چه کار داری میکنی ؟
چرا پلاکت رو میکنی؟😵
الان تیر میخوری، مفقود میشی
گفت :فلانی من هر چی فکر میکنم .امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم با این آتیشی که از سمت دژ میاد دخل ما اومده
من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من #شهید بشم جنازه ی ما که بیاد مثلا جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه!👌
به دلم رجوع کردم دیدم قبل از #لقاء_خدا و دیدار خدا شهوت شهادت🕊 دارم میخوام با کندن این پلاکه با نیامدن جنازه⚰ یقین کنم که جنازهای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم. تیر خورد و مفقود شد .
⁉️ مفقود شد؟ 😳
اگه مفقود شد چرا خاطرهاش گفته میشود؟😐
چی برا خدا بود و تو ابر کامپیوتر خدا گم شد؟⁉️
خدا یه زیر خاکی هایی داره نگه داشته روز #قیامت رو کنه خدا بگه دیدید ملائک خدا؟✨❤️✨
ببینید این هم جوون بوده🕊🌸
اون جا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه
🎤روایتگر #حاج_حسین_یکتا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خورشید_دوکوهه 🌤
شايعه کرده بودند احمد #منافق است. وقتي بهش ميگفتي،ميخنديد.
از دفتر امام خواستندش.نگران بود.ميگفت«تو اين اوضاع #کردستان، چهطوري ول کنم و برم؟»بالاخره رفت.
وقتي برگشت،از خوش حالي روي پا بند نميشد.نشانديمش و گفتيم تعريف کند.
ـ باورم نميشد برم خدمت #امام.امام پرسيدند: احمد،به شما ميگويند منافق هستي؟گفتم بله،اين حرف ها رو ميزنن.سرم را انداختم پايين. اما گفتند برگرد و همان جا که بودي، محکم بايست.
راه ميرفت و ميگفت«از امام تأييديه گرفتم.»
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#آقـامـونهـ😌
❣|∞اۍ غـُصـه هـایَـتـ قـاتـِلــَم؛
هـَر دَمـــ دعــایــَتـ مـیـکـُنــَم∞|
❣|∞داغــَتــ نـَبـیــنــَم جـــآڹ مــَڹ؛
جـــآڹ را فــَدایـــتــ مـیـکــُنـَم∞|
❣|∞بــایـــد بــلـَرزَد قــَلــبـِشـــان؛
وقــتـۍ شـنیـدنــد، ایــڹ ســَـران∞|
❣|∞گـــفــتـۍ: کــہ مــ😎ـن "فــعــلا"؛
فـقـط دارَمـ "نـصـیـحـت" میـکنم∞|
#اللهمأحفظحَبیبنـا😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#قبل_از_شهادت_سوخته_بود...
🌷تعريفش را از برادرم كه #همرزم او بود؛ زياد شنيده بودم. يكبار يكى از نوارهايش📼 را گوش كردم حالت عجيبى داشت. از آنچه فكر مى كردم زيباتر بود. نوايى ملكوتى😌 داشت. بعد از آن هميشه در #حجره به همراه ديگر طلبه ها نوارهايش را گوش مى كرديم.🎧
🌷بسيارى از دوستان مجذوب صداى او بودند. دعاى #كميل و #توسل او مسير خيلى از افراد را عوض كرد! شب بود🌙 كه به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بوديم، دعاى توسل شهيد تورجى در حال پخش بود. هر كسى در حال خودش بود. صداى در🚪 آمد....
🌷....بلند شدم و در را باز كردم. در نهايت تعجب ديدم استاد گرامى ما حضرت آيت الله #جوادى_آملى پشت در است. با خوشحالى گفتم: بفرماييد، ايشان هم در نهايت ادب قبول كردند و وارد شدند. البته قبلاً هم به حجره ها و طلبه هايشان سر مى زدند.
🌷سريع ضبط📻 را خاموش كرديم. استاد در گوشه اى از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشكلى نيست ضبط را روشن كنيد. صداى سوزناك و ملكوتى او در حال پخش بود🔊. استاد پرسيدند: اسم ايشان چيست!؟ گفتم: #محمدرضا_تورجى_زاده.
🌷استاد پس از كمى مكث فرمودند: ايشان (در #عشق_خدا) سوخته است. گفتم: ايشان شهيد🕊 شده. فرمانده گردان #يا_زهرا هم بوده. استاد ادامه داد: ايشان قبل از شهادت سوخته بوده.✅
📚 منبعـــ
📗كتاب يا زهرا
🌷 #شهيد_محمدرضا_تورجى_زاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
2⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#بی_سیم_چی
سنم كم بود، گذاشتندم بيسيمچي
بيسيمچيِ #ناصر_كاظمي كه فرماندهي تيپ بود.
چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم. رسيديم به تپهاي 🏜كه بچههاي خودمان آنجا بودند. #كاظمي داشت با آنها احوالپرسي ميكرد كه من همانجا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد.😴
وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه 🕐بيشتر نخوابيدهام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود.
يكي از بچهها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.»
اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حاليام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيدهام😯. توي تمام اين مدت خودش بيسيم📞 را برداشته بود و حرف ميزد.
#شهید_ناصر_کاظمی
شادی روحش #صلوات 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_15380365.mp3
6.01M
#مداحی بسیار زیبای شور
🎧 سید رضا نریمانی
در وصف #حضرت_عشق 😍
امام خامنه ای مدظله العالی✌️
🎶
تو اشاره کنی
دنیارو زیرو رو می کنم.... ✊
تو اشاره کنی از سوریه شروع می کنم 👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬|ببینید
📽ڪلیپے از شهـید #مرتضی_عطایی
#مصطفی_صدرزادہ
لاخیر فے العیش .....
تقبل منا...
شـهید مدافع حرم
#مــــــرتــــضـــےعــــطایـــے❤️🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴اين خيلي قشنگه 😍
همه تون تو پستاتون بزارید.✔️
ازطرف #خدا ✨❤️✨
عالم ز برایت آفریدم
∅گله کردی
از روح خودم💫 در تو دمیدم
∅گله کردی
گفتم که ملائک همه سرباز👮 تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم
∅گله کردی
جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور😯
از هرچه که نعمت به تو دادم
∅ گله کردی
گفتم که سپاس من بگوتابه تو بخشم
بر بخشش #بی_منت من هم
∅ گله کردی
با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
#خواهان_توأم، تویی که از من
∅ گله کردی
هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم🚫
با اینکه خطای تو #ندیدم
∅گله کردی
صد بار تو را #مونس_جانم طلبیدم
از صحبت با مونس جانت
∅گله کردی
رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با این که نماز تو خریدم
∅گله کردی
بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان⁉️
بس نیست دگر هرچه که از ما #گله_کردی⁉️
از عالم و آدم گله کردی و شکایت
خود باز خریدم گله ات را، #گله_کردی
⚜همیشه شکر گذار خدا باش
⚜و به آنچه داری قانع و شاد باش
#شکرت_خدا🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊
🔰رهبر انقلاب:
ما نباید فکر کنیم که چون #امام_زمان_عج خواهد آمد و دنیا را پُر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم
نه❌
بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای #ظهور آن بزرگوار آماده شویم. 👌
۱۳۸۱/۷/۳۰
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷 #طنز_جبهه 0⃣4⃣
🔹 #شلمچه بودیم!
آتش #دشمن سنگین بود و همه جا #تاریک تاریک. بچه ها همه کُپ کرده بودند به سینه ی خاکریز.
🔸دور #شیخ_اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از #خاکریز اومدند پایین و داد زدند: ( الایرانی! الایرانی!) و بعد هر چی #تیر داشتند ریختند تو آسمون.
🔹نگاشون می کردیم که اومدند نزدیک تر داد زدند: (القم! القم، بپر بالا.) صالح گفت: ( #ایرانیند! بازی درآوردند!) عراقی با #قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت: ( الخفه شو! الید بالا!) نفس تو #گلوهامون گیر کرد. شیخ اکبر گفت: نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند. #خلیلیان گفت: صداشون ایرانیه.
🔸یه نفرشون چندتا تیر شلیک کرد و گفت: (رُوح! رُوح!) دیگری گفت: (اقتلوا کلهم جمیعا.) خلیلیان گفت:بچه ها میخوان #شهیدمون کنن و بعد #شهادتین رو خوند.
🔹دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ ما رو زدن و #هلمان دادن که ببرندمون طرف #عراقیا.
🔸همه #گیج و منگ بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم که یهو صدای حاجی اومد که داد زد: ( آقای شهسواری!حجتی! کدوم گوری رفتین؟!)
🔹هنوز حرفش تموم نشده بود که یکی از عراقیا #کلاشو برداشت. رو به حاجی کرد و داد زد: ( بله حاجی! بله! ما اینجاییم.) حاجی گفت: (اونجا چیکار میکنین؟) گفت: (چندتا عراقی #مزدور دستگیر کردیم.) زدن زیر #خنده و پا به #فرار گذاشتن!
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh