eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
『 در محضر شهدا 』_۲۰۲۲_۰۶_۱۷_۲۳_۰۶_۰۴_۲۲۶.mp3
3.7M
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️ ❇️ الَهِي عَظُمَ البَلاءُ وَ بَرِحَ الخَفَاءُ 🔶 و انكَشَفَ الغِطَاءُ وَ انقَطَعَ الرَّجَاءُ ❇️ و ضَاقَتِ الأَرضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ 🔶 و أَنتَ المُستَعَانُ وَ إِلَيكَ المُشتَكَى ❇️ و عَلَيكَ المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ 🔶 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ❇️ أولِي‌الأَمرِالَّذِينَ‌فَرَضتَ‌عَلَينَا طَاعَتَهُم 🔶 و عَرَّفتَنَا بِذَلِكَ مَنزِلَتَهُم ❇️ ففَرِّج عَنَّا بِحَقِّهِم فَرَجا عَاجِلا 🔶 قرِيبا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ ❇️ يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ 🔶 اكفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ ❇️ و انصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ 🔶 يا مَولانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ ❇️ الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ 🔶 أدرِكنِي أَدرِكنِي أَدرِكنِي ❇️ السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ 🔶 العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ ❇️ يا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ بحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بهش گفتند: برامون یه شعر می‌خونی؟ گفت: میشه بخونم؟😍 گفتند بخون و چقدر زیبا خوند👌 گفتند: بَه‌بَه چقدر زیبا خوندی گفت: من روزی دعای فرج می‌خونم! ازش پرسیدند: چرا هزار بار⁉️ گفت:اینقدر‌ می‌خونم‌ تا ظهور کنه. آخه میگن: اگه امام زمان ظهور کنه ،شهدا🌷 هم باهاش میان شاید یه بار دیگه ببینم 📸تصویر مربوط به فرزند شهید مدافع حرم «نسأل الله منازل الشهداء» 🥀 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸بعد از شهادت تکفیری‌ها روی بدن و سینه شهید ریختند و آتش🔥 زدند اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند 🔹مادر شهید میگفت: قبلا هم به خاطر تصادف💥 دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینه‌زنی برای (ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود. محل دفن:گلزارشهدای کرمان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸حسن باقری را بسیاری به‌عنوان اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 می‌شناسند. 📆او در نهم بهمن ماه سال ۶۱ در محور عملیاتی به‌شهادت🌷 رسید تا تاریخ ایران و دفاع مقدس یکی از بهترین‌هایش را از دست بدهد😔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸حسن باقری را بسیاری به‌عنوان #مغز_متفکر اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 می‌شناسند. 📆او در نهم بهمن ماه سال
✍ 💢این جنگ فرصت‌های طلایی بسیاری را جهت استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابی‌ای که دارند و چشم‌وگوش بسته تابع قانون‌های ازخارج‌ آمده نیستند❌می‌توانند از قالب‌های پیش‌ساخته خارج شوند و با فکر خویش، روش‌هایی را ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست به‌سادگی به دفاع در مقابل آن‌ها برخیزد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امیرالمومنین علیه السلام: بدرستیکه بیشترین ناله های اهل جهنم 🔥 از است. تسویف چیست⁉️ عکس باز شود👆 📚جامع السعادات/ج۳/ص ۴۶ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
••♡•• شهادت‌یعنۍ؛ زندگۍڪن،امافقط‌براۍخدا..! اگرشهادت‌میخواهید زندگۍڪنید فقط‌برای‌خدا... (‌‌: شهید‌مصطفی‌صدرزاده💕🌱 🗝⛓ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 🌹شهـــید حاج : 🏵با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانی ‌که با شما متفاوت است. اگر هدف🎯 داری نترس، برو و بگذار ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 8⃣4⃣ #قسمت_چهل_وهشتم 📖چند
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 9⃣4⃣ 📖سرش را انداخت بالا و محکم گفت: . خانمها یا باید شوند یا معلم و استاد. باقی کارها یک قِران هم نمی ارزد❌ ناراحت شدم🙁چرا حاجی؟ چرخید طرف من؛ ببین خودم توی اداره کار می کنم. می بینم که با خانمها چطور رفتار می شود. هیچ کس ملاحظه آنها را نمی کند. 📖حتی اگر مسئولیتی به عهده هست؛ نباید مثل یک مرد بازخواستش کنند⛔️ او باید برای خانه هم توان و انرژی داشته باشد. اصلا میدانی شهلا باید ناز زن را کشید. نه این که او رئیس و کارمند و باقی آدمها رو بکشد. 📖چقدر ناز ادم های مختلف را سر بستری🛌 کردن های کشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر را گیر میاوردم برایش توضیح میدادم که نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است. 📖مراقبت های خاص خودش را میخواهد. به و گفتار درمانی احتیاج دارد، نه اینکه فقط دوز قرص هایش💊 کم و زیاد شود. این تنها کاری بود که مدد کارها میکردند. وقتی اعتراض میکردم، میگفتند: به ما همین قدر میدهند 📖اینطوری ایوب به ماه نرسیده بود دوباره میشد. اگر آن روز دکتر اعصاب و روان مرا از اتاقش بیرون نمیکرد🚷 هیچ وقت نه من و نه ایوب برای بستری شدن هایش نمیکشیدیم😔 📖وضعیت ایوب به هم ریخته بود. راضی نمیشد با من به دکتر بیاید. خودم وقت گرفتم تا حالت هایش را برای دکتر شرح دهم و ببینم قبول میکند در بیمارستان بستریش کنم یا نه‼️نوبت من شد. وارد اتاق شدم. 📖دکتر گفت پس مریض کجاست⁉️ گفتم: توضیح میدهم ....." با صدای بلند🗣 وسط حرفم پرید _بفرمایید بیرون خانم...اینجا فقط برای است نه همسرهایشان 📖گفتم: من هم برای خودم نیامدم. همسرم♥️ جانباز است. امده ام وضعیتش را برایتان..... از جایش بلند شد و به در اشاره کرد و داد کشید "برو خانم با مریضت بیا..." 📖با اشاره اش از جایم پریدم. در را باز کردم. همه بیماران و همراهانشان نگاهم میکردند👁 رو به دکتر گفتم: فکر میکنم همسر من به دکتر نیازی ندارد، انگار بیشتر نیاز دارید. در را محکم بستم و بغضم ترکید. با صدای بلند زدم زیر گریه😭 واز مطب بیرون امدم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣5⃣ 📖مجبور شدم سراغ بیمارستان اعصاب و روانی بروم که مخصوص نبود. دو ساختمان مجزا برای زن ها و مرد هایی داشت که بیشترشان یا مادرزادی بیمار🤒 بودند یا در اثر حادثه مشکلات پیدا کرده بودند. 📖ایوب با کسی اشنا نبود. میفهمید با انها . میدید که وقتی یکی از انها دچار حمله میشود چه کارهایی میکند، کارهایی ک هیچ وقت توی بیمارستان مخصوص جانبازان ندیده بود❌ 📖از صبح کنارش مینشستم👥 تا عصر، بیشتر از این اجازه نداشتم بمانم. ها هم خانه تنها بودند. میدانستم تا بلند شوم مثل بچه ها گوشه چادرم را توی مشتش میگیرد و با میگوید  من را اینجا 🚷 طاقت دیدن این صحنه را نداشتم😔 📖نمیخواستم کسی را که برایم بزرگ بود♥️ عقایدش را دوست داشتم. بود، پدر بچه هایم بود را در این حال ببینم. چند بار توانسته بودم سرش را گرم کنم و از بیمارستان بیرون بروم. 📖یک بار به بهانه ی دستشویی رفتن، یک بار به بهانه ی که با ایوب کار داشت و صدایش میکرد. اما این بار شش دانگ حواسش به من بود👀 با هر قدم او هم دنبالم ، تمام حرکاتم را زیر نظر داشت. 📖نگهبان در را نگاه کردم، جلوی در منتظر ایستاده بود👤 تا در را برایم باز کند. را زدم زیر بغلم و دویدم سمت در، صدای لخ لخ دمپایی ایوب پشت سرم امد. او هم داشت میدوید.... " .....شهلا ......تو را به خدا ....." 📖بغضم ترکید😭 اشک نمیگذاشت جلویم را  درست ببینم که چطور از بیماران عبور میکنم. نگهبان در را باز کرد، ایوب هنوز میدوید🏃‍♂ با تمام توانم تا قبل از رسیدن او به من ،از در بیرون بروم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - monajat - laylatol raghaeb 1401 - narimani.mp3
3.57M
🌙 ویژه 🍃بی سر و سامانم ای محبوب♥️ 🍃 سامانم بده ... 🎤 👌بسیار دلنشین ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥💥 💫قرار است در کدام در مقـــابل مـــا بایســـتند 👥 و طلــــب خویش را از ما کنند⁉️ 🌙 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔴 هر روز یک سلام و یک حاجت 🟢 آیت الله (ره) به شاگردان خود توصیه می کردند: 🔵 هر که از خانه بیرون می آیید، یک سلام به علیه السلام عرض کرده و یک حاجت♥️ بخواهید. 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بودن را با تمام تراژدیهایش دوست دارم😍 مسخره ات کنند⇜ است جواب اگر بدهی⇜بی جنبه ای😁 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
『 در محضر شهدا 』_۲۰۲۲_۰۶_۱۷_۲۳_۰۶_۰۴_۲۲۶.mp3
3.7M
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️ ❇️ الَهِي عَظُمَ البَلاءُ وَ بَرِحَ الخَفَاءُ 🔶 و انكَشَفَ الغِطَاءُ وَ انقَطَعَ الرَّجَاءُ ❇️ و ضَاقَتِ الأَرضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ 🔶 و أَنتَ المُستَعَانُ وَ إِلَيكَ المُشتَكَى ❇️ و عَلَيكَ المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ 🔶 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ❇️ أولِي‌الأَمرِالَّذِينَ‌فَرَضتَ‌عَلَينَا طَاعَتَهُم 🔶 و عَرَّفتَنَا بِذَلِكَ مَنزِلَتَهُم ❇️ ففَرِّج عَنَّا بِحَقِّهِم فَرَجا عَاجِلا 🔶 قرِيبا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ ❇️ يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ 🔶 اكفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ ❇️ و انصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ 🔶 يا مَولانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ ❇️ الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ 🔶 أدرِكنِي أَدرِكنِي أَدرِكنِي ❇️ السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ 🔶 العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ ❇️ يا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ بحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🌷 درکوچه وخیابان سرتان رابالانگیرید وباصدای بلند درجلوی صحبت نکنید❌ بانامحرم زیاد و حرف نزنید ♨️حیا و عفت ازدست می‌رود♨️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼همسایه ما مرد خوبی بود. کاسب بود و مثل خیلی از مردم، خانواده دار👨‍👩‍👧‍👦 و صبح تا شب مشغول کار بود. به هم اهمیت می داد. اما مشکلی داشت. 🍂روی بدنش قوز داشت. خیلی از این بابت اذیت می شد. در جریان نزدیک به مرگ، او را مشاهده کردم. مدتی از فوت او می گذشت. بدنش سالم بود. پرسیدم چه خبر⁉️ 🌼گفت: زمانی که به این طرف آمدم، الهی به استقبال من آمدند و مرا به این بهشت🌸 برزخی آوردند. آنها به جای پرداختن به بررسی اعمال، از من خواهی کردند! 🍂تعجب کردم، برای چی از من عذر خواهی میکنند😦گفتند که شما در دنیا مشکل جسمی داشتی و درگیر گرفتاری و بودی، از این بابت از شما عذر می خواهیم. خداوند♥️ متعال به همین دلیل، با رحمت خود با شما برخورد کرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
| پسر انسان 🔹حضرت ‌مسیح علیه السلام آمد بشارت داد و گفت: «بدانید که پسر انسان خواهد آمد.» خداوند در انجیل ۸۵ بار از عنوان "پسر انسان" یاد می‌کند. خدای ما حکیم است، می‌دانست اینها سال‌ها بعد خواهند گفت عیسی پسر خداست. برای همین لفظ منجی را با عنوان "پسر انسان" یاد کرد. ما از آقایان مسیحی می‌پرسیم، عیسی که پسر خداست، این "پسر انسان" کیست که می‌خواهد بیاید؟ 🔸مستر جِیمز هاکس، روحانی مسیحی است که قاموس کتاب مقدس را نوشته است. او می‌گوید: «از این هشتاد باری که عنوان "پسر انسان" آمده است، سی تا از آنها را می‌توانیم به عیسی نسبت دهیم، آن پنجاه تای دیگر را نمی‌دانیم چه کسی است. او یک نفر دیگر است.» 📗برشی از مسیح، منتظر مهدی 📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🦋شهید باهنر و شهید رجایی مأموریت اصلی خود را فرزندان ایران🇮🇷 می دانستند به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب، اولین مسئولیتی که ایشان پذیرفت، وزارت بود. 🦋البته ایشان در دولت موقت عضو کابینه نبود و پس از اینکه دولت موقت تغییر کرد، پس از وزیر آموزش و پرورش شد. 🦋بعد از مدتی داستان های هفت تیر📆 و مساله ریاست جمهوری مرحوم شهید رجایی پیش آمد و سپس ایشان(شهید باهنر) شدند که مدت آن هم کوتاه بود و به درجه شهادت🌷 نایل شدند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و یارانت در آغوشت💞 کشیدند آنها که می‌گفتند: نیامد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸 پیش‌بینی حاج قاسم از نحوه شهادتش/آه مرگ خونین من 🔹دست خط نامه به دخترش: آه وقتی بوسه‌ انفجار تو💥 همه وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و . 🔹چقدر این منظره را دوست دارم. خدایا ۳۰ سال برای این لحظه مبارزه کرده‌ام، با همه رقبای درافتاده‌ام و ده‌ها زخم برداشته‌ام💔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻مادر شهید: 🔸 بود. میدانستم آرمان یادش نمیرود. آمد توی خانه پیشم؛ گفت مامان چشمات رو ببند. گفتم چی کار داری⁉️ گفت حالا شما ببند. 🔹چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به دستم. گفتم: مادر نکن! دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق سرخ💍 رو توی دستانم گذاشت و گفت: 😍 🔸الانم اون انگشتر رو در دست دارم. بعد رفت پایین پام که رو ببوسه اجازه نمیدادم❌میگفت: مگه نمیگن زیر پای مادرانه! دوست نداری من بهشت برم؟! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh