2⃣7⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰از سنگر رفت بیرون #وضوبگیرد.
برای عملیات مهمات کم داشتند😔
🔰رفته بود توی فکر💭.پیرمردی آمد لباس بسیجی تنش بود.فکر می کرد قبلا او را جایی دیده، اما هرچه فکر کرد یادش نمی آمد کجا ⁉️
🔰پیرمرد به اوگفته بود:تا #ائمه را دارید غم نداشته باشید😊.توی عملیات پیروز میشید👊عملیات بعد هم اسمش #بیت_المقدسه.
🔰بعدش هم می ری لبنان😳دیگه هم برنمیگردی گریه می کرد و تعریف می کرد😭
#حاج_احمد_متوسلیان 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4⃣9⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰روزی که حرف از #رفتن و راهی شدنش پیش آمد، من مخالفتی نکردم🚫. چون نمیخواستم که شرمنده #اهل_بیت شوم.من همیشه با خود میگفتم که اگر #روزعاشورا و زمان امام حسین (ع) بودم ایشان را یاری میکردم✊.
🔰روزی که #آقامحمد از رفتن صحبت کرد، روز امتحان من بود ، باید ثابت میکردم♨️ که چقدر به #اعتقاداتم پایبندم. من همسرم را با جان و دل و با دستهای خودم برای دفاع از اسلام و دفاع از عقیله بنیهاشم راهی #سوریه کردم.
🔰محمد خیلی به #ائمه ارادت داشت ، ⚡️ولی چهارتن از این بزرگواران همه زندگی محمد بودند ؛
✓حضرت زهرا (س) ،✓امام حسین (ع ) ، ✓امام رضا (ع) و✓حضرت علی اکبر (ع).
🔰امروز که به #شهادت محمدم نگاه میکنم ، میبینم ارادت او کار خودش را کرد👌 و آنها با محمد #معامله کردند ... محمد در رکاب #امام_حسین (ع) در صحرای کرب و بلای سوریه شهید شد🕊
🔰چون حضرت زهرا (س) #بینام و نشان ؛و مانند امام رضا (ع) در کشوری #غریب ؛ و چون #علیاکبر (ع) در سن 27 سالگی آسمانی شد😭 .
🔰او به هر آنچه دوست داشت رسید . روزهای #بیمحمد بر من سخت میگذرد ، همه دلتنگیهای همسرانهام💔 را گذاشتهام پیش #مادرمان حضرت زهرا (س) و زینب (س) تا در قیامت سرمان را بالا بگیریم😊 و بگوییم : « اللهم تقبل منا هذا القلیل»
راوی:همسر بزرگوار شهید محمد اینانلو
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
🔰شب عملیات به محمد گفتم برو به خانوم و دخترت زنگ بزن☎️. مدام بهانه میآورد و زنگ نمیزد❌. گفتم یعنی تو از #حلما دل کندی؟ گفت آره دل کندم💕.
🔰هر کاری کردم تماس نگرفت. آخر گفت تو را به خدا اذیت نکن. من #احساس دارم؛ زنگ بزنم حسابی به هم میریزم. دلم گیر میکند💞. به خدا #شهدا احساس داشتند. زن و بچههایشان را خیلی دوست داشتند👌....
روایت: همرزم شهید جانباز مدافع حرم حبیب عبداللهی
#شهید_محمد_اینانلو
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹علاقه خاصی به اهلبیت خصوصا #حضرت_ابوالفضل(ع) داشت و همیشه نام حضرت ابوالفضل(ع)🌷 وِردِ زبانش بود...
🔸محمدحسین واقعاً #مظلوم بود. 2 ساله بود که از روی رختخواب🛌 افتاد و دندان، زبانش را سوراخ کرد. وقتی من او را به بیمارستان رساندم، او اصلاً گریه نمیکرد❌ و صدایش درنمیآمد
🔹در اتاق عمل,زبان #محمدحسین را بخیه زدند و دوختند اما صدای محمدحسین اصلا در نیامد🔇 خیلی مظلوم بود و در درد💔 کشیدن خیلی طاقت داشت.
🔸علاقه خاصی به #ائمه و امامان و اهلبیت بخصوص "حضرت ابوالفضل(ع)" داشت، برای من جالب بود وقتی عکسها📸 و فیلمهای مُحرمش را نگاه میکردم، #محرم سالهای قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت
🔹و همین محرمی که در #سوریه بود تیشرت و سربندی که به همه آنها داده بودند, روی همه تیشرتها و سربندها نوشته بود « #یا_حسین(ع)» ولی به طور اتفاقی تیشرت👕 و سربند «یا ابوالفضل(ع)» به محمدحسین افتاده بود.
راوی: مادرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
📝#استادانصاریان🌸🍂
💮چرا #گریه 😭رشد میآورد⁉️
یک رشد برای #ائمه است، یک رشد برای اولیا است، یک رشد هم برای ما، ما ابتدا نسبت به #شناخت ابی عبدالله رشد پیدا کردیم که حال گریه میکنیم برای #مجهول که گریه نمیکنیم.
📖قرآن #میفرماید: مما عرفوا من الحق؛ حسین حق است، ما اول حق را #شناختیم که وقتی کسی آرام میگوید، سرش را بریدند، #دلمان💖 ناله میزند.
رشد است که مردم گریه 😢میکنند،
💮رشد است که #مردم از جان، مال و عمرشان مایه میگذارند، رشد است که این همه #جلسه برپا میکنند، رشد است که جوانها از سر #شب🌙 تا صبح🌥 سیاهی میکوبند و گاهی سرشان را به سیاهی میگذارند و #گریه میکنند.👌
🌸برای #شفای استاد #خوبمان☺️ دعا🤲 کنیم✔️
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🍃🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مرتضی_مسیب_زاده
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۴۰۰.حلب سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای سرحد آباد
🍃🌹🍃
درگرماگرمِ تیرماهِ ۶۱، میانِ بحبوحه جنگ، سومین فرزند خانواده #مسیب_زاده پا به جهان گذاشت. نامش را #مرتضی گذاشتند🙂
🍃🌹عشق و ارادت به #ائمه و احترام خاصی که به پدر و مادر میگذاشت، از شئون #عاقبت_به_خیری اش بود😇
🍃🌹پس از دبیرستان وارد #دانشگاه_امام_حسین (ع)شد. شاید وارد عرصه وسیعی برای عشقبازی و #خدمت. مثل هر عاشق و دلباخته دیگر طاقت جسارت به #حریمِ_بنت_الحیدر (س) نداشت. پس راهی سرزمینِ عشق شد. مستشار نظامی بود. کار بلد و حرفه ای پای کار که به میان میآمد، دقیق و جدی میشد.
🍃🌹آسمانی بود و بیتاب، مثل همه آسمانیان، بریده از #زمین و تعلقات آن.
اما مگر میشود پدرِ دختر باشی و او را به فراموشی بسپاری؟!!
🍃🌹مرتضی پدر بود و عاشق جگر گوشه اش... عاشقِ دخترک شیرین زبانش، اما این عشق، پایِ رفتنش را سست نکرد.
او مصمم به رفتن بود پس به پدرش سفارش کرد: "هوای #نازنین_زینب را داشته باشد تنهایش نگذارید
🍃🌹بعد از شهادت مرتضی هیچ کس نازنین زهرا شش ساله را تنها نگذاشت... بی احترامی به او و مادرش نشد و کسی حرمت آنها را نشکست اما هزار و اندی سال پیش...دخترکی که اتفاقا #قلب پدر برایش میتپید، بعد از #شهادت پدرش، بی احترامی هایِ زیادی دیده بود.
#حُرمَتش شکسته و صورتش سیلی خورده بود و او را در آغوش عمه جانش، تنها میانِ خرابه ای رها کرده بودند😭
🍃🌹حال مرتضی رفته بود که بار دیگر برای #ناموس_آل_الله، اسارت و بیحرمتی رقم نخورد. خود همچون پرستویی در کربلای #خانطومان آسمانی شد.
🍃🌹خانطومان هم قصه عجیبی دارد. گوشه به گوشهاش کربلاست و علی اکبر ها را به آغوش میکشد💔
🍃🌹انفجارِ انتحاری تکفیریان در منطقه #خلسه، در جنوبِ خانطومان، پرستویی دیگر را در خون خود غلطاند و علی اکبری دیگر، به راهِ #عشق در قلب خاطومان آرام گرفت🖤
برای سلامتی امام عصرعجل الله...
ارواح مطهرشهداوامام شهدا
🌷صلـــــــــــــــوات🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh