eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
📝ده فرمان از خورشید طوس آقا (علیه السلام): 🌺فرمان اول: در کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خوشحالتان کند. 🌺فرمان دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 🌺فرمان سوم: در خواندن سوره ح استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است. 🌺فرمان چهارم: به روزیِ اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما باشد. 🌺فرمان پنجم: در برقرار کردن صله_رحم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار است. 🌺 فرمان ششم: به کسی که از خدا امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم. 🌺فرمان هفتم: بسیار کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. 🌺فرمان هشتم: را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست🚫. 🌺فرمان نهم: از که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، . 🌺فرمان دهم: بسیار کردار خود باشید تا مورد تهمت😶 و اتهام قرار نگیرید، که در آن صورت حق ملامت ندارید. 🌷🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣7⃣8⃣ 🌷 🔹حاج محمد به نقطه ای رسیده بود که سکوتش لبریز بود. نگاهش آتشفشان احساسات و عاشقانه ها💞 شده بود. من تا مدت ها نمی دانستم که وضعیت مالی💰 خوبی دارد. فکر می کردم او هم مثل خیلی از بازنشسته است و چرتکه زندگی خودش را می اندازد. 🔸دو عملیات را با هم بودیم. گل سرسبد🌷 جمع بود. و مصر بود. در عملیات اول نشد که وارد شویم و مجبور به ↪️ شدیم.سرمای شدیدی حاکم بود و بارانی🌧 8 ساعته همه ارکان کار ما را متزلزل کرده بود. 🔹لرزه سرما به جان نیروها افتاده بود. ⚡️اما او نمی لرزید❌ خودم هم از آنها بودم که از سرما می لرزیدم, اما را که دیدم انگار روی آتش🔥 ایستاده بود, به روی خودش نمی آورد 🔸حتی به من گفت: مفید! اصلا نگران نباش🚫 ما پای که دادیم ایستاده ایم💪 به فرماندهی نه نگید❌ . نمی توانستم لرزشم را کنترل کنم. سرما به عمق بدنمان نفوذ کرده بود. 🔸بی اختیار شده بودیم,  دندان هایی را که از لرزه به هم می خوردند کنترل کرد. 8 ساعت⏰ زیر باران و در آن سرما زمان کمی نیست, یاد یاد غواص های شب عملیات افتاده بودم. اسلحه دستم بود. خواستم ببینم می توانم ماشه را بکشم و شلیک کنم💥 دیدم !سبابه ام حرکت نمی کرد. همه چیز یخ زده❄️ بود! اشاره ها هم یخ زده بودند! تا اینکه آمد به موقعیت شب🌙 برگردید! 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh