eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣2⃣ #در_محضر_شهید🌷 از محمدحسن به تمام خواهران...📞 درست است که ما از حضرت #زینب دفاع می‌کنیم اما ش
6⃣2⃣ 🌷 می گفت:خود را زیر معیارهای قرار دهید و در و هایتان دقت داشته باشید، سر سوزنی از مسیر واقعی پس از مدتی شما را به جایی می رساند ڪه در می یابید نسبت به نقطه ڪه بر آن انطباق داشته اید بزرگی پدید آمد و شما را از ڪاملا ساخته است. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷شهید حسین مشتاقی🌷 تنهــا تـرس #دشمـن از مـا، همین روحیه #شهادت_طلبانه ماست، اگر ما این #روحیـه را
1⃣5⃣3⃣ 🌷 💠مَنقَل آتش 🔸شب ها قبل خواب با تعدادی از بچه ها می رفتیم و کنار بچه هایی که در حال پست بودند گپ می زدیم😊. 🔹هوا سرد بود❄️. منقلی را وسط پشت بام گذاشته بودیم و روی چهار پایه ای کرده بودیم. 🔸هر روز چوب های جعبه های را که خالی می شد می شکستیم و می ریختیم توی منقل تا گرم شویم🔥. روزی 20 تا جعبه خورد می کردیم. 🔹توی اتاق ها هم همین ها را گذاشته بودیم، با این تفاوت که یک دودکش 🌫هم برایش درست کرده بودیم. 🔸خلاصه شبی🌙 دور هم جمع شدیم که هم به جمع ما ملحق شد.چند دقیقه ای⏱ دور منقل نشسته بودیم که از توی مشت اش👊 چیزی را به سرعت ریخت توی منقل و بلا فاصله شد. 🔹آتش الو گرفته بود🔥، همه ما افتادیم دنبال که حسابی حالش را جا بیاوریم.خرج توپ 156 را توی کیسه جا سازی کرده بود و ریخت توی منقل 🔸 به خاطر اشتعال زا بودن🔥 این مواد همه ما را کرد.منقل که برگشت و ما تا پایین ساختمان او دویدیم🏃. 📚منبع/ ابرو باد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣7⃣4⃣ 🌷 💠فرار از اسارت در لحظه آزادى! 🔰بالاخره پس از کش و قوس های فراوان به همراه تعدادی دیگر از سوار اتوبوس ها🚌 شدیم و کاروان ما به سوی راه افتاد✌️. چند ساعت بعد⏰، اتوبوس ها در مکانی بیابانی توقف کردند⛔️. در فاصله ی صد متری مان، اتاقکی قرار داشت که تعدادی نیروی در اطراف آن دیده می شد😟. هنوز نمى دانستیم کجا هستیم؟ و ما را کجا می بردند؟ 🔰اتوبوس ما🚎 جلوتر از سایر اتوبوس ها بود. ناگهان متوجه شدیم اتوبوس های پشت سرمان، یکی یکی در حال دور زدن هستند↪️. نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده و چرا اتوبوس ها در حال هستند؟ دوباره چشمم👀 به امتداد جاده و آن اتاقک افتاد. یكى_دو نفر از که آن طرف اتاقک ایستاده بودند، شبیه ایرانیها بودند🇮🇷 و محاسن داشتند. خوب که دقت کردم، دریافتم بچه های . 🔰تا فهمیدم نزدیک ، ازخوشحالی فریاد کشیدم: 🗣"بچه ها! اینجا مرزه، اینجا مرز ایرانه، آنها ان!" به یکباره همه بچه ها هلهله و شادی کردند. اتوبوس ما هم مثل اتوبوس های دیگر شروع به دور زدن کرد↪️، به راننده و نگهبان های داخل اتوبوس گفتم: "پس چرا داریم می زنیم؟" یکی از آنها مرا هل داد و گفت: "به تو مربوط نیست🚫، برو سرجات بشین." 🔰گفتم: "بچه ها! دارن ما رو برمی گردونن. الله اکبر. " صدای الله اکبر بچه ها بلند شد. اسلحه ها را از دست سربازهای درآوردیم👊. جلوی راننده را گرفتیم و نگذاشتیم❌ اتوبوس را برگرداند. سپس در اتوبوس را بازکردیم و پایین پریدیم. داخل اتوبوس های دیگر هم شده بود. صدای فریادهای ما و درگیری مان با عراقی ها، باعث شد به هم بخورد. 🔰چند نفر از نیروهای دوان دوان خود را به ما رساندند. یکی از آنها گفت: "برادرا! قطع شده📛، زود فرار کنین و خودتون رو به اون طرف مرز ." همه، دوان دوان از دست عراقیها فرار کردیم و به طرف مرز دویدیم. جلوی خط مرزی، تعداد زیادی از نیروهای ایرانی تجمع کرده بودند و هر كدام از ما را که به مرز مى رسیدیم، به زور از چنگ سربازان که مانع فرارمان به سمت خاک ایران می شدند، رها می کردند👊. دست ما را می گرفتند و به طرف خودشان می کشیدند. آنگاه نحیف و نیمه جان مان را بغل کرده و از کنار مرز دورمان می کردند. 🔰و به این ترتیب پس از سال های سال اسارت، سختی و رنج در سال ۱۳۶۹ طعم شیرین را چشیدیم و به میهن عزیزمان🇮🇷 بازگشتیم. زنده باد آزادی…. راوی: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ 🌒جدا از این برکات کافیست 🌼بیایی و بروی... بی خبر شدن کافیست 🌒ز نان شبهه ببین شده ام 🌼دعای هر بی اثر شدن کافیست😔 🌒خودت به ترک گناهان🔞 مرا بده یاری 🌼که غصه های دلت💔 بیشتر شدن 🌒چگونه گریه کنم😭 تا به من نگاه کنی⁉️ 🌼بس است این همه از نظر شدن کافیست 🌒تو رحم کن به دلی که فقط را دارد  🌼به من سری بزن این خونجگر شدن 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟دوران #نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود❌ چون ورزش🏋 می کرد، صورتی بدون
💠خواهر بزرگوار شهید 🔸دوسال پیش با هم رفته بودیم (س)، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا💖 تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل🌷 روی آن بود. 🔹رسیدیم به مزار رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز📸" با تعجب گفتم: "چرا اینجا⁉️ پاشو کنار ازت عکس بگیرم! " 🔸گفت :" نه! شهید ترک کلید شهدای ایران🇮🇷 توی سوریه ست. آقارسول و هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از پخش کنی..." 🔹عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران بودند!! ⭕️گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را میدیدم. حالا کنار مزار شهید محرم ترک🌷 عکس دارند!!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دور نباش💕 در این دنیاے کوچک در این #آغوش دنج #نزدیک تر باش ↵از روح بہ جان❣ ↵از جان بہ تن ↵از تن بہ #من #تو، خود من باش... #سید_محمد و باباجون #شهید_سیدرضا_طاهر #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ 🍂با خیال رخ زیبای ای راحت جان😍 🌼 از دیدنِ روی دگرانیم هنوز 🍂تا که تو کی برسی زین سفر و دراز 🌼حیف و صد حیف که از هنوز😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نباش💕 در این دنیاے کوچک در این دنج تر باش ↵از روح بہ جان❣ ↵از جان بہ تن ↵از تن بہ ، خود من باش... و باباجون 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh