🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣2⃣ #در_محضر_شهید🌷 از محمدحسن به تمام خواهران...📞 درست است که ما از حضرت #زینب دفاع میکنیم اما ش
6⃣2⃣ #در_محضر_شهید🌷
می گفت:خود را زیر #ذره_بین
معیارهای #اسلام قرار دهید و در
#ڪارها و #دیدگاه هایتان دقت
داشته باشید،
سر سوزنی #انحراف از مسیر
واقعی پس از مدتی شما را به جایی
می رساند ڪه در می یابید نسبت به نقطه #ابتدایی ڪه بر آن انطباق
داشته اید #زاویه بزرگی پدید آمد
و شما را از #صراط_مستقیم
ڪاملا #دور ساخته است.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷شهید حسین مشتاقی🌷 تنهــا تـرس #دشمـن از مـا، همین روحیه #شهادت_طلبانه ماست، اگر ما این #روحیـه را
1⃣5⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠مَنقَل آتش
🔸شب ها قبل خواب با تعدادی از بچه ها می رفتیم #پشت_بام و کنار بچه هایی که در حال پست بودند گپ می زدیم😊.
🔹هوا سرد بود❄️. منقلی را وسط پشت بام گذاشته بودیم و روی چهار پایه ای #استوار کرده بودیم.
🔸هر روز چوب های جعبه های #مهماتی را که خالی می شد می شکستیم و می ریختیم توی منقل تا گرم شویم🔥. روزی 20 تا جعبه خورد می کردیم.
🔹توی اتاق ها هم همین #منقل ها را گذاشته بودیم، با این تفاوت که یک دودکش 🌫هم برایش درست کرده بودیم.
🔸خلاصه شبی🌙 دور هم جمع شدیم که #شهیدحسین_مشتاقی هم به جمع ما ملحق شد.چند دقیقه ای⏱ دور منقل نشسته بودیم که از توی مشت اش👊 چیزی را به سرعت ریخت توی منقل و بلا فاصله #دور شد.
🔹آتش الو گرفته بود🔥، همه ما افتادیم دنبال #حسین که حسابی حالش را جا بیاوریم.خرج توپ 156 را توی کیسه #باروت جا سازی کرده بود و ریخت توی منقل
🔸 به خاطر اشتعال زا بودن🔥 این مواد همه ما را #غافلگیر کرد.منقل که برگشت و ما تا پایین ساختمان #دنبال او دویدیم🏃.
📚منبع/ ابرو باد
#شهید_حسین_مشتاقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
2⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠فرار از اسارت در لحظه آزادى!
🔰بالاخره پس از کش و قوس های فراوان به همراه تعدادی دیگر از #اسرا سوار اتوبوس ها🚌 شدیم و کاروان ما به سوی #آزادی راه افتاد✌️. چند ساعت بعد⏰، اتوبوس ها در مکانی بیابانی توقف کردند⛔️. در فاصله ی صد متری مان، اتاقکی قرار داشت که تعدادی نیروی #مسلح در اطراف آن دیده می شد😟. هنوز نمى دانستیم کجا هستیم؟ و ما را کجا می بردند؟
🔰اتوبوس ما🚎 جلوتر از سایر اتوبوس ها بود. ناگهان متوجه شدیم اتوبوس های پشت سرمان، یکی یکی در حال دور زدن هستند↪️. نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده و چرا اتوبوس ها در حال #بازگشت هستند؟ دوباره چشمم👀 به امتداد جاده و آن اتاقک افتاد. یكى_دو نفر از #نظاميانى که آن طرف اتاقک ایستاده بودند، شبیه ایرانیها بودند🇮🇷 و محاسن داشتند. خوب که دقت کردم، دریافتم بچه های #سپاهند.
🔰تا فهمیدم نزدیک #مرزیم، ازخوشحالی فریاد کشیدم: 🗣"بچه ها! اینجا مرزه، اینجا مرز ایرانه، آنها #ایرانی ان!" به یکباره همه بچه ها هلهله و شادی کردند. اتوبوس ما هم مثل اتوبوس های دیگر شروع به دور زدن کرد↪️، به راننده و نگهبان های داخل اتوبوس گفتم: "پس چرا داریم #دور می زنیم؟" یکی از آنها مرا هل داد و گفت: "به تو مربوط نیست🚫، برو سرجات بشین."
🔰گفتم: "بچه ها! دارن ما رو برمی گردونن. الله اکبر. #الله_اکبر" صدای الله اکبر بچه ها بلند شد. اسلحه ها را از دست سربازهای #عراقی درآوردیم👊. جلوی راننده را گرفتیم و نگذاشتیم❌ اتوبوس را برگرداند. سپس در اتوبوس را بازکردیم و پایین پریدیم. داخل اتوبوس های دیگر هم #درگیری شده بود. صدای فریادهای ما و درگیری مان با عراقی ها، باعث شد #وضعیت_مرزی به هم بخورد.
🔰چند نفر از نیروهای #ایرانی دوان دوان خود را به ما رساندند. یکی از آنها گفت: "برادرا! #تبادل قطع شده📛، زود فرار کنین و خودتون رو به اون طرف مرز #برسونین." همه، دوان دوان از دست عراقیها فرار کردیم و به طرف مرز دویدیم. جلوی خط مرزی، تعداد زیادی از نیروهای ایرانی تجمع کرده بودند و هر كدام از ما را که به مرز مى رسیدیم، به زور از چنگ سربازان #عراقی که مانع فرارمان به سمت خاک ایران می شدند، رها می کردند👊. دست ما را می گرفتند و به طرف خودشان می کشیدند. آنگاه #پیکر نحیف و نیمه جان مان را بغل کرده و از کنار مرز دورمان می کردند.
🔰و به این ترتیب پس از سال های سال اسارت، سختی و رنج در #20شهریورماه سال ۱۳۶۹ طعم شیرین #آزادی را چشیدیم و به میهن عزیزمان🇮🇷 بازگشتیم.
#زنده_باد_ایران زنده باد آزادی….
راوی: #آزاده_سرافراز_محمدرضا_یزدیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#مهدی_جان❣
🌒جدا از این برکات
#سحرشدن کافیست
🌼بیایی و بروی...
بی خبر شدن کافیست
🌒ز نان شبهه ببین
#تحبس_الدعا شده ام
🌼دعای هر #سحرم
بی اثر شدن کافیست😔
🌒خودت به ترک گناهان🔞
مرا بده یاری
🌼که غصه های دلت💔
بیشتر شدن #کافیست
🌒چگونه گریه کنم😭
تا به من نگاه کنی⁉️
🌼بس است این همه
#دور از نظر شدن کافیست
🌒تو رحم کن به دلی که
فقط #تو را دارد
🌼به من سری بزن
این خونجگر شدن #کافیست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_مهدوی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟دوران #نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود❌ چون ورزش🏋 می کرد، صورتی بدون
💠خواهر بزرگوار شهید #محمدرضا_دهقان
🔸دوسال پیش با هم رفته بودیم #بهشت_زهرا(س)، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا💖 تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل🌷 روی آن بود.
🔹رسیدیم به مزار #شهیدمحرم_ترک
رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز📸" با تعجب گفتم: "چرا اینجا⁉️ پاشو کنار #آقارسول ازت عکس بگیرم! "
🔸گفت :" نه! شهید ترک کلید #فتح شهدای ایران🇮🇷 توی سوریه ست. آقارسول و #آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از #شهادتم پخش کنی..."
🔹عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران #شهید بودند!!
⭕️گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را #دور میدیدم. حالا #سه_شهید کنار مزار شهید محرم ترک🌷 عکس دارند!!!
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍂با خیال رخ زیبای #تو
ای راحت جان😍
🌼 #فارغ از دیدنِ
روی دگرانیم هنوز
🍂تا که تو کی برسی
زین سفر #دور و دراز
🌼حیف و صد حیف
که از #بی_خبرانیم هنوز😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دور نباش💕
در این دنیاے کوچک
در این #آغوش دنج
#نزدیک تر باش
↵از روح بہ جان❣
↵از جان بہ تن
↵از تن بہ #من
#تو، خود من باش...
#سید_محمد و باباجون
#شهید_سیدرضا_طاهر
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh