eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ #سلام_امام_زمانم❣ حلال تمام #مشکلاتی ای عشق تنها تو بهانۀ #حياتی ای عشق برگرد که #روزمرّگی ما را کشت الحق که #سفينة‌النجاتی ای عشق 🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📝 💠گمنام آشنا سلام! 🌾باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی میشوی به خواب عقربه های ساعت⏰ هایم تا فراموش نکنم🚫 اروند خروشان و کوسه هایش را. های گم شده در والفجر8 وکربلای 4را. 🌾زخم های دهان باز کرده و غروب سرخ 🌥هویزه را. تو می آیی مثل همیشه . ! ومن چه ساده دل میبندم💞 مثل قبل . دوباره میروی از پس یک تشییع ⚰کوتاه نیم روزی و من هم دل برمیدارم💕 و سلامهایم را بدوش میکشم و به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا… 🌾اما دل خوشم به دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد 😔. امان ازاین تجربه های مکرر ! این بار که بیایی دلم هزار تکه است💔 برای هزار بغض نشکسته😢,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته… 🌾شیون شعرم به زاری نمیرسد❌ اما دلم خوش است که میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و بر خواستم ,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم😭 🌾قربان درد دلت ! گمنام آشنا💫!در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک🌫 و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های ! 🌾چقدر لازم است بیایی و دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها🚗.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه گم شده است😞. تشنگی شهر جگرم را و چقدر حضور ناگهانت لازم است برای آدمهای 【عقل منهای درد】 , 【آدمهای عافیت طلب】 , 【آدمهای عشق به علاوه پول 】, 【مردان زن به توان بیست】 , 【زنان تکاثر و تفریح】بیا و ببین آدمهایی که در بزرگراههای هایشان گم شده اند!! 🌾بیا و سنگینی این بار دل را با من شریک باش! به یاد مردابهای مجنون که حالا گم شده بین این همه رنگ وبو.چه خوب شد که تا دیگر نذر کنار مزار نداشته ات محال نباشد. ! همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت⚰ تو تبرک شود , همین که نگاه سوخته ام بدرقه خاکی🌷 و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه💗 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠از من به تو!!!! 🔰نحوه ی یار کشی های دوران کودکی مان بود. این برای من، آن برای . همیشه خوب ها و بهترین ها را برای خود جدا👥 می کردیم. ⇜از من به تو که . نمی دانم چه می کنی. در هیاهوی کدام اندیشه ای⁉️ ⇜از من که این جا ایستاده ام به تو که و اقتدار آن جا ایستاده ای✌️ ⇜از من که غرق در آمال و آرزوها و افکار💭 خودم هستم. به تو که نمی دانم به چه می اندیشی یا ای که آنجا هستی.. ⇜از من که روزهای به اصطلاح ام را در یک قاب کوچک مستطیلی می گذرانم، به تو که دنیایت🌍 با من خیلی فرق دارد. به تو که های لایک و فرند مرا نداری... "از من به تو" ⇜ از من دست و پا بسته به دنیای خودم، به تو که از عبور کردی. 🔸معشوق تو♥️ با تمام معشوق هايي که من تا به حال دیده ام فرق دارد جنسش، ، رنگش و... يادم رفت که بگویم تو ها را برای خود انتخاب کردی و من باز در این یارکشی باختم 😔 🔸اوضاع آنجا چطور است⁉️ این جا هم مثل همیشه است. اتفاق خاصی نيفتاده. همه درگیر زندگی و های خود هستند. اصلا خیلی ها نمی دانند آنجایی و آنجا چه می گذرد. حتی خود من😔 🔹خیلی جزيي بین پست ها خبری هم از آنجا و دوستان شهیدت🌷 به دستمان می رسد. اگر امروز بیرون نمی آمدم و عکس دوستان که شهر را مزین کردن نمی دیدم شاید اصلا به شما فکر نمی کردم🗯 🔸راستی از چه خبر؟!؟! آنجا که ایستاده اید👤 برای حال دل ما که اینجاییم کنید. من هم برای نصرت وپیروزی شما دعا می کنم🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 6⃣ 🔮یاد آن قصه افتاد. قصه که نه، حکایت زندگی مادر بزرگ در آن سالهایی که با شوهر و دو دخترش در زندگی می کرد. جوانی سنی یکی از دخترهایش رو می پسندد و مخالفتی هم پیش نمی آید، اما پسرک "روز عاشورا" می آید برای خواستگاری، عقد و... مادر بزرگ دل گیر می شود💔 و خواستگاری را رد می کند، اما پدر بزرگ که چندان اهل این حرف ها نبوده می خواسته مراسم راه بیندازد. مادر بزرگ هم تردید نمی کند، یک روز می نشیند ترک اسب🐴 و با دخترش می آید این طرف مرز، به . 🔮مادر بزرگ پوشیه می زد، مجلس در خانه اش به پا می کرد و دعاهای زیادی از حفظ داشت. او غاده را زیر پر و بالش گرفت، دعاها را یادش داد والآن اگر مصطفی را می دید که چطور زیارت عاشورا، صحیفه سجادیه و همه دعاهایی که غاده عاشق♥️ آن ها است و قبل از خواب می خواند در او عجین شده، در آن ها تردید نمی کرد و بیش تر از همه همین مرا به مصطفی جذب کرد: عشق او به . 🔮من همیشه می نوشتم که هنوز دریای صور، هر ذره از خاک جبل عامل، صدای را به من می رساند. این صدا در وجودم بود. حس می کردم باید بروم، باید برسم آن جا، ولی کسی نبود دستم را بگیرد. مصطفی این بود. وقتی او آمد انگار "سلمان" آمد. «سلمان منّا اهل البيت» 🔮او می توانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات، از بکشدم بیرون، قانع نمی شدم که مثل میلیون ها انسان ازدواج کنم، زندگی کنم و به دنبال مردی مثل مصطفی می گشتم. یک روح بزرگ😇 آزاد از دنیا و متعلقاتش. اما این چیزها به چشم و پدر و مادرم نمی آمد. آن ها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه⛔️ ظاهر مصطفی را می دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت. مردی که پول ندارد، خانه ندارد، زندگی... هیچ! آن ها این را می دیدند. 🔮اصلا جامعه لبنان این طور بود و هنوز هم هست بدبختانه. ارزش آدم ها به ظاهرشان و است. به کسی احترام می گذارند که لباس شیک بپوشد👔 و اگر دکتر است حتما باید ماشین مدل بالا سوار باشد. روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند. با همه این ها مصطفی از طریق غروی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💠گمنام آشنا سلام! 🌾باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی میشوی به خواب عقربه های ساعت⏰ هایم تا فراموش نکنم🚫 اروند خروشان و کوسه هایش را. های گم شده در والفجر8 وکربلای 4را. 🌾زخم های دهان باز کرده و غروب سرخ 🌥هویزه را. تو می آیی مثل همیشه . ! ومن چه ساده دل میبندم💞 مثل قبل . دوباره میروی از پس یک تشییع ⚰کوتاه نیم روزی و من هم دل برمیدارم💕 و سلامهایم را بدوش میکشم و به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا… 🌾اما دل خوشم به دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد 😔. امان ازاین تجربه های مکرر ! این بار که بیایی دلم هزار تکه است💔 برای هزار بغض نشکسته😢,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته… 🌾شیون شعرم به زاری نمیرسد❌ اما دلم خوش است که میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و بر خواستم ,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم😭 🌾قربان درد دلت ! گمنام آشنا💫!در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک🌫 و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های ! 🌾چقدر لازم است بیایی و دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها🚗.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه گم شده است😞. تشنگی شهر جگرم را و چقدر حضور ناگهانت لازم است برای آدمهای 【عقل منهای درد】 , 【آدمهای عافیت طلب】 , 【آدمهای عشق به علاوه پول 】, 【مردان زن به توان بیست】 , 【زنان تکاثر و تفریح】بیا و ببین آدمهایی که در بزرگراههای هایشان گم شده اند!! 🌾بیا و سنگینی این بار دل را با من شریک باش! به یاد مردابهای مجنون که حالا گم شده بین این همه رنگ وبو.چه خوب شد که تا دیگر نذر کنار مزار نداشته ات محال نباشد. 🌾 ! همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت⚰ تو تبرک شود, همین که نگاه سوخته ام بدرقه خاکی🌷 و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه💗 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً...♡ و ما هر روز صبح این را با شما تجدید می‌کنیم حضرتِ پدر. حواسمان به شما هست و دلگرم هستیم به نگاهتان اما ببخش مارا! مارا ببخش که دغدغه هایمان بیشتر از دغدعه برایِ شماست! 🍃از شما دم می‌زنیم و تلاش می‌کنیم برایِ ظهورتان قدمی برداریم، به یادتان هستیم و تمامِ گره‌هایمان را به یدِ حیدری‌تان سپرده ایم، اما آقا جان، شرمنده ایم که پرونده گناهانمان سنگین است و عاملِ شما😔 🍃گاهی فکر می‌کنم ، اشک‌های شماست که بر سرمان می‌بارد شاید به خود بیاییم... 🍃به شما امید داریم، به دعاهایِ نیمه‌شب، به طلبِ و به آن لحظه ای که فرزندانِ خطاکار را در پناهِ عبا امان می‌دهید🥺 🍃به یادتان هستیم و هر صبح " اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ..." را زمزمه می‌کنیم و شما مثل همیشه، به یادمان هستید❤️ 🍃آقا بیا... به حقِ و حرمتِ دست‌های بسته میان کوچه بیا. حال خوب نیست، نفس‌ها به شماره افتاده و تنها ندای از سوی است که اکسیژن را به زمین باز می‌گرداند. 🍃ندبه های ما برای افاقه نکرد، شما بخوان تا ما بازگردیم. تا نیایی گره از کار بشر وا نشود😭 ✍نویسنده : ☆ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃در خیابان ها که راه میروی این بوی که تا ریه های مان نفوذ می‌کند و راه نفس کشیدن را میبند. اینجا انگار همه چیز تمام شده. نه دغدغه ایی برای به رسیدن آرمان ها و نه تلاشی برای به دست آوردن آرزوها..‌. 🍃اینجا خبری از جوانان پر شور و پر تلاش، با نشاط و با انگیزه که هر زمان برای رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند نیست. اینجا همه چیز ، روح ندارد... 🍃اینجا جای خالیست... اگر به دادمان نرسند ما هم آهسته آهسته باورمان میشود که همه چیز تمام شده، باورمان میشود اثر کرده اند و دست از دنیای ما کشیده اید... 🍃باورمان خواهد شد که جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت و همگی گفتیم الحمدلله جنگ خانمان سوز تمام شد. جای سردارانی چون خالیست...😓 🍃اینجا اگر زیر داشته باشی و کار داشته باشی عار است تا دکتری داشته باشی و در خانه بنشینی، اما غلامحسین فقط تحصیلات مدرسه ایی داشت که عزیزِ خدا شد... 🍃به عنوان سرپاسبان ژاندارمری وارد جبهه شد و در اثر اصابت گلوله در به شهادت رسید. کسی که تنها تحصیلات ابتدایی داشت نه دکتر بود نه مهندس و نه هیچ چیز دیگر فقط عاشق خدا و دغدغه مند برای بود و همه فکرش شده بود دفاع و سرانجام در راه همین هدف افتخار افرین شد... 🍃ای دنیای بی شما و آرمانهای تان سخت است، اینجا فانوس ها خاموش است و چراغ دل فتنه روشن، اینجا از شما گفتن از چند خط خاطره و چند شب معرفی فراتر نمیرود و در فراق شما دلمان را میسوزاند دستمان را بگیرید تا در این دوران غرق هایی که همه درگیر آن هستند نشویم😔 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۳۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ مهر ۱۳۶۳ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بروجرد 🕊محل شهادت : آبادان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
《بسم الله الرحمن الرحیم》 🍃ای شکوه دمیده بر شب های تاریک دلم، صدایت میزنم. این خشکیده صدا، در جستجوی شمیم حضورت، تقویم را به آشوب کشیده... 🍃ای سپیده ی مطلق، بر روح خمیده ی زمین. میدانی شنبه هایم بی تو، به رنگ حسرت غروب است. شنبه هایم بوی حسرت می دهد. شرمگینم از انفصال لحظه ها بدون عطر حضورت💔 🍃دستانم را بخشیده ام به جاذبه ی گهواره ی زمین، و در سجده ی قلم، تو را می طلبم! 🍃آقای من برگرد. نه اینکه نیستی، نه اینکه نداریمت تو هستی. این ماییم که نیستیم، ما غایبیم از محضر مهربانی‌ات. 🍃ما دستمان خالی‌ست، ما بدون تو دلخوش کرده ایم به سرگرمی دنیا، راستش را بخواهی خسته‌ایم و شما این را در اشک‌های پنهان و تنهایی‌مان دیده ای... 🍃خستــه ایم خستــه از هر روز دویـــدن ها و نرسیــدن ها، خستـه از غرق شدن در هاو غفلت از شما، خستـه از هوای خاکستری بی رحمِ غفلت که را تیره کرده... 🍃ما تو را برای همه‌ی ثانیه هایمان می‌ خواهیم برای همه ی لحظه هایمان. ریه های انسانیتمان، بودنمان، بنده ی عبد بودنمان پر از سیاهی و آلودگی‌ست؛ هوا سنگین شده، من و هفت میلیارد انسان دیگر نمی‌توانیم نفس بکشیم؛ آقا برگرد😢 🌹 ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً...♡ و ما هر روز صبح این را با شما تجدید می‌کنیم حضرتِ پدر. حواسمان به شما هست و دلگرم هستیم به نگاهتان اما ببخش مارا! مارا ببخش که دغدغه هایمان بیشتر از دغدعه برایِ شماست! 🍃از شما دم می‌زنیم و تلاش می‌کنیم برایِ ظهورتان قدمی برداریم، به یادتان هستیم و تمامِ گره‌هایمان را به یدِ حیدری‌تان سپرده ایم، اما آقا جان، شرمنده ایم که پرونده گناهانمان سنگین است و عاملِ شما😔 🍃گاهی فکر می‌کنم ، اشک‌های شماست که بر سرمان می‌بارد شاید به خود بیاییم... 🍃به شما امید داریم، به دعاهایِ نیمه‌شب، به طلبِ و به آن لحظه ای که فرزندانِ خطاکار را در پناهِ عبا امان می‌دهید🥺 🍃به یادتان هستیم و هر صبح " اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ..." را زمزمه می‌کنیم و شما مثل همیشه، به یادمان هستید❤️ 🍃آقا بیا... به حقِ و حرمتِ دست‌های بسته میان کوچه بیا. حال خوب نیست، نفس‌ها به شماره افتاده و تنها ندای از سوی است که اکسیژن را به زمین باز می‌گرداند. 🍃ندبه های ما برای افاقه نکرد، شما بخوان تا ما بازگردیم. تا نیایی گره از کار بشر وا نشود😭 ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh