#دلنــوشتـــــــــه 📝
💠نجوا با #شلمچه و لاله هایش🌷
🌴شلمچه!
💢با من #سخن_بگو و پرده از رازی بردار که سالها تو و خدای تو #شاهد آن بوده اید.
🌴شلمچه!
💢چقدر غمگینی. آن روز #سرافراز و امروز سر به زیر انداخته ای😔. با کسی سخن نمی گویی و سکوت پیشه کرده ای🔇. اما سکوت تو بالاترین فریاد است✊ و خفتگان را بیدار می کند و بیداری را در رگ های انسان های #به_ظاهر زنده می ریزد. اینجا همه از سکوت تو می گویند و من از سکونتی که در تو یافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس های #طیبه_ات، از تو و از رازهای سر به مهرت، از تو و #مردان بی ادعایت که مس وجود را به طلای ناب #شهادت معامله کردند✅، دور بوده ام. چه احساس حقیری است در من که توان شنیدن🎧 قصه های پرغصه ات را ندارم😞.
🌴طلائیه!
💢می گویند، اینجا جایی است که شهیدان🌷 #حسین_وار جنگیده اند و من از بدو ورود به خاک پاکت✨، تشنگی را در تو دیده ام و انتظار اهالی خیام را به نظاره نشسته ام ؛اینجا چقدر بوی #حنجره_های_سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفایند.
🌴شلمچه!
💢من در این سرزمین حتی به قمقمه های #عطشان سلام می دهم✋ و سراغ #عباس های تشنه لب را از آنان می گیرم . مگر می توان سالک #عاشورا بود و تشنگی را فراموش کرد و از کنار حلق های شعله ور بی تفاوت گذشت⁉️
🌴شلمچه!
💢من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها 🌾و نیزه شکسته ها، #سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از #اسارت، از تنهایی، از غربت، از😔…
🌴شلمچه!
💢از فراز همه روزهایی که #برتوگذشت بر من ببار و تشنگی این دل در کویر مانده را فرونشان. می خواهم در تو جاری شوم، می خواهم رمز شکفتن و پرواز🕊 را از تو بیاموزم و بدانم بر شانه های زخمی تو چه دلهاییـ❤️ که آشیان نکرده اند.
🌴شلمچه
💢من امروز آمده ام رد پای👣 #شهیدان را تا افق های بی نهایت و در امتداد عشــ❤️ـق جست وجو کنم. اینجا #عطرشهدا لحظه ها را پرکرده است و دستهایشان هنوز مهربانی💞 را منتشر می کند.
💢من از #سکوت راز آلودت درسها آموخته ام!
#با_من_سخن_بگو!😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 4⃣1⃣#قسمت_چهاردهم 💢فقرا و #مساکین شهر از این خبر، #مطلع
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣1⃣#قسمت_پانزدهم
💢 تو چشم به #آسمان 🌫مى دوزى...
قامت دو نوجوانت را دوره مى کنى و مى گویى : #رمز این کار را به شما مى گویم تا ببینم خودتان چه مى کنید.
عون و محمد هر دو با #تعجب مى پرسند:رمز؟!و تو مى گویى : آرى، #قفل🔒 رضایت امام به رمز این کلام ،گشوده مى شود. بروید، بروید و امام را به #مادرش_فاطمه_زهرا
#قسم بدهید. همین... به #مقصود مى رسید...اما...
🖤هر دو با هم مى گویند:
اما چه مادر⁉️#بغضت را فرو مى خورى و مى گویى : #غبطه مى خورم به حالتان . در آن سوى هستى ، جاى مرا پیش #حسین خالى کنید.... و از #خداى_حسین ، آمدن و پیوستنم را
بخواهید.هر دو #نگاهشان را به حلقه اشک 😢چشمهاى تو مى دوزند و پاهایشان #سست مى شود براى رفتن...
💢 مادرانه تشر مى زنى :بروید دیگر، چرا ایستاده اید؟!چند قدمى که مى روند، صدا مى زنى:راستى! و #سرهاى هر دو بر مى گردد.سعى مى کنى محکم و آمرانه سخن بگویى:همین #وداعمان باشد. برنگردید براى وداع با من ، پیش چشم حسین.و بر مى گردى...
🖤و خودت را به درون خیمه 🏕مى اندازى و تازه نفس اجازه مى یابد براى رها شدن و #بغض مجال پیدا مى کند براى ترکیدن و اشک 😭راه مى گشاید براى آمدن.#چقدر به گریه مى گذرد؟
از کجا بدانى ؟فقط وقتى طنین #فریاد_عون به رجز در میدان مپیچید،...
به خودت مى آیى و مى فهمى که کلام رمز، کار خودش را کرده است و پروانه #شهادت از سوى امام صادر شده است.
💢 شاید این #اولین_بار باشد که صداى فریاد عون را مى شنوى... از آنجا که همیشه با تو و دیگران ، آرام و به مهر سخن مى گفته.... نمى توانستى تصور کنى که ذخیره و ظرفیتى از فریاد هم در حنجره داشته باشد. #فریادش ، دل تو را که از خودى و مادرى، مى لرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روى او ایستاده است:
🖤آهاى دشمن ! اگر مرا نمى شناسید، بشناسید! این منم فرزند #جعفر طیار، شهید #صادقى که بر تارك بهشت🌸 مى درخشید✨ و با بالهاى سبزش در فردوس پرواز 🦋مى کند. و در روز حشر چه افتخارى برتر از این ؟!ذوق مى کنى از اینهمه #استوارى و #صلابت و این اشک که مى خواهد از پشت پلکها سر ریز شود، #اشک_شوق است....
💢 اما اشک و #شیون و آه ، همان چیزهایى هستند که در این لحظات نباید خودى نشان دهند. حتى بنا ندارى پا را از خیمه بیرون بگذارى . آن هنگام که بر تل پشت خیمه⛺️ ها مى رفتى و #حسین و میدان را نظاره مى کردى ، فرزند تو در میدان نبود.اکنون از #خیمه درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنى به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک.
🖤 و این دو گل 🌷نورسته چه #قابل دارد پیش #پاى_حسین!اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، #همه را فداى یک نگاه حسین مى کردى و عذر مى خواستى .
اکنون #شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد...🍂
#ادامه_دارد......
🍃🌹🍃🌹
@sHAHIDnAZARZADEH