eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
9⃣8⃣ 🌷 🌷....فرزند اول من در همان خانه به دنیا آمد. او دختری بود که به همراه خودش خیر و برکت را به خانه ما آورد. دو سال بعد همسرم باردار شد. 🌷این بار دقت نظر همسرم و خودم بیشتر شده بود. همسرم همیشه سعی مى كرد با وضو باشد. به خواندن قرآن و زیارت عاشورا مداومت داشت. من هم سعی مى كردم در کارهای خانه او را کمک کنم. 🌷بارداری همسرم ادامه داشت تا اینکه ماه رمضان از راه رسید. در احادیث آمده که مقدرات انسان در شبهای قدر تعیین مى شود. من هم در آن شبها دست به سوی آسمان بلند مى كردم؛ با سوز درونی برای همسر و فرزندی که در راه داشتم دعا مى كردم. نیمه هاى شب بیست و یکم ماه رمضان بود. حال همسرم هر لحظه بدتر مى شد!!! 🌷خیلی نگران بودم. با کمک همسایه ها قابله خبر کردیم. کمی سحری خوردم. در حیاط خانه با ناراحتی قدم مى زدم. یکدفعه صدایی بلند شد؛ که آرامش را برای من به همراه داشت. صدایی آشنا و همیشگی. الله اکبر الله اكبر.... 🌷صدای الله اکبر اذان با صدایی دیگر درآمیخت! همزمان با اذان صبح، صدای گریه نوزاد بلند شد. لبخند شادی بر لبانم نقش بست. یکی از خانمها بیرون آمد و گفت: مژده، پسر است! عجب تقارن زیبایی. اذان صبح و تولد فرزند. عجیب اینکه فرزندم در همان حسینیه به دنیا آمد. 🌷این پسر فرزند اذان (سيد مجتبى) بود. در بهترین ساعات و بهترین ماه و در بهترین مکان قدم به این دنیا نهاد؛ در حسینیه اى که جز ذکر خدا در آن گفته نمى شد. 🌷سید مجتبی موقع اذان صبح به دنیا آمد؛ موقع اذان مغرب به شهادت رسید و موقع اذان ظهر به خاک سپرده شد. راوى: سید رمضان علمدار پدر 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید: باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر! یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم. در نتیجه ج
5⃣9⃣0⃣1⃣ 🌷 🌷....فرزند اول من در همان خانه به دنیا آمد. او دختری بود که به همراه خودش و را به خانه ما آورد. دو سال بعد همسرم باردار شد. 🌷این بار دقت نظر همسرم و خودم بیشتر شده بود. همسرم همیشه سعی مى كرد باشد. به خواندن و مداومت داشت. من هم سعی مى كردم در کارهای خانه او را کمک کنم. 🌷بارداری همسرم ادامه داشت تا اینکه از راه رسید. در احادیث آمده که مقدرات انسان در تعیین مى شود. من هم در آن شبها دست به سوی آسمان بلند مى كردم؛ با سوز درونی برای همسر و فرزندی که در راه داشتم دعا مى كردم. نیمه هاى شب ماه رمضان بود. حال همسرم هر لحظه بدتر مى شد!!! 🌷خیلی نگران بودم. با کمک همسایه ها خبر کردیم. کمی سحری خوردم. در حیاط خانه با ناراحتی قدم مى زدم. یکدفعه صدایی بلند شد؛ که آرامش را برای من به همراه داشت. صدایی آشنا و همیشگی. الله اکبر الله اكبر.... 🌷صدای الله اکبر اذان با صدایی دیگر درآمیخت! همزمان با اذان صبح، صدای گریه نوزاد بلند شد. لبخند شادی بر لبانم نقش بست. یکی از خانمها بیرون آمد و گفت: مژده، پسر است! عجب تقارن زیبایی. اذان صبح و تولد فرزند. عجیب اینکه فرزندم در همان به دنیا آمد. 🌷این پسر (سيد مجتبى) بود. در بهترین ساعات و بهترین ماه و در بهترین مکان قدم به این دنیا نهاد؛ در حسینیه اى که جز ذکر خدا در آن گفته نمى شد. 🌷سید مجتبی موقع اذان صبح به دنیا آمد؛ موقع اذان مغرب به شهادت رسید و موقع اذان ظهر به خاک سپرده شد. راوى: سید رمضان علمدار پدر 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh