🌷شهید نظرزاده 🌷
روایتی بشنوید از #کرامت آیت الله #بهجت از زبان عروسشان #بخوانید👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#کرامت_آیت_الله_بهجت
💢عروس آیت الله بهجت (ره) : #مادرم با دعای آقا شفا یافت
💠همسر حجت الاسلام والمسلمین علی بهجت و #عروس آیت الله بهجت (ره) شاهد یکی از #کرامت_های ایشان بود: «مادرم به بیماری سختی مبتلا شده بود🤒 به طوری که پزشکان از او #قطع_امید کرده بودند.
💠با گریه😭 خدمت #آقا رفتم. ایشان دلیل گریه ام را پرسیدند و من هم تعریف کردم که #مادرم به شدت بیمار شده و دکترها او را جواب کرده اند. آقا فوراً به اتاق دیگری رفته و مقداری آب🚰 در ظرفی ریخته و آوردند.
💠فرمودند: کمی #بخور و آرام بگیر💗 همین که ظرف آب را از ایشان گرفتم، حتی پیش از آنکه از آن آب بنوشم آرام شدم😌 با این وجود کمی از آب را #خوردم. آقا فرمود: حالا کمی هم برای #سلامتی_مادرت بخور. من هم اطاعت کردم و برای سلامتی مادرم هم خوردم👌
💠پرسیدند: آرام گرفتی⁉️
جواب مثبت دادم و فرمودند: حالا برو و با #منزل تان تماس بگیر☎️ و حال مادرت را بپرس. وقتی با منزل مادرم تماس گرفتم، خبر دادند که حال مادرم #بهترشده و از بستر بلند شده🛌 و نشسته اند. خدمت آقا رفتم و خبر سلامتی مادرم را گفتم.
💠آقا هم فرمود: این قضیه را برای کسی تعریف نکن🚫 و همین الان به حرم #حضرت_معصومه (س) برو و دعا کن و از خدا بخواه تا به مادرت عمر طولانی بدهد. به این #سفارش آقا عمل کردم✅
💠به حرم رفتم🕌 و در کنار ضریح مطهر عرض کردم که برای مادرم #طول_عمر می خواهم. به خانه که برگشتم، به آقا خبر دادم که طبق سفارش ایشان عمل کردم و ایشان لبخندی زد😊
📚زمزم عرفان/ص٢٤٨-٢٥٠
به نقل از #حجت_الاسلام_علي_بهجت
شادی روحشان #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💌نامه ای به خدا 💌 📝آیا کسی که از کاروان شهدا🌷 #جامانده، لیاقت سربلند کردن دارد⁉️ کسی که در دریای مع
1⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 شما نگذاشتید من بروم
🔰فاصله ما و #عراقی ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند💥 کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین💣 #معبر باز می کردیم برای پیش روی بچه ها.
🔰هر چه #تخریب_چی رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک #گردان می افتاد دست تخریب چی👤 دل و جرائتی💪 می خواست، این بار #مجید دواطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد.
🔰موقع برگشت تیر خورد💥 همه فکر می کردیم #شهید شده. هفت، هشت تیر خورد به #شکمش. بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس🚑 شهدا و برگشتیم عقب، دیدیم هنوز #زنده است.
🔰 #نه_ماه تو کما بود. از پشت شیشه می رفتیم ملاقاتش🛌 باور نمی کردیم زنده از بیمارستان بیاید بیرون. شکمش #باز بود و دل و روده اش معلوم بود. یک شب، تمام دکترهای بیمارستان مصطفی خمینی #قطع_امید کردند.
🔰همان شب مادر و مادربزرگش رفتند امامزاده صالح🕌 نذر و نیاز. فردا #صبح علایم حیاتی اش برگشت. همه تعجب کردند😦 بعد از آن بارها به #مادربزرگش می گفت: ” #شما_نگذاشتید_من_بروم”
#شهید_مجید_پازوکی
#شهید_تفحص
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh