eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔🔔 👈 بخش دوم 🔰بعد از مزارهای خالی، یک مزار جوان دهه هفتادی است🙋‍♂♂ همان ک شد شهید مدافع حرم دهه هفتادی میدانستی وصیت کرده بود📝 حلقه ازدواجش ب پسرش بدهند؟اما طوری شهید شد که ن دست ماند نه حلقه 😔 🔰 را میشناسی؟؟ مزارش ۲۹ است. همان جوانی که بخاطر امر به معروف شاهرگش را زدن فهمیدی والدینش از قاتلش گذشتند؟😔 🔰 را میشناسی؟؟ همان خبر داشتی از بچه های مدافع هرکس با نیت شهادت با وی عکس یادگاری دارد؟ حال خود شهید شده 😔 🔰 رو میشناسی؟؟ همسرش میگوید: آرزو داشت مدافع حرم شود و متجاوزین به حرم عقیله بنی هاشم را بکشد، در دفاع از امنیت ملی همین پارسال در مجلس با ۵تیر مستقیم به رسید😔 🔰شهدای اربعه حلب را میشناسی؟؟ 🕊 🕊 🕊 و 🕊 ضدهوایی به چهارتاشون خورد، مسعود تو بهشت زهرا تهران دفن شد و محمدرضا طبق خواسته خودش امامزاده علی اصغر چیذر 🔰راستی میدانی با بنزین به شهادت رسیدن یعنی چه؟؟ سرباز شهید ناجا زنده زنده با بنزین سوخت🔥 آن زمان ک برای دستگیری قاچاقچی مواد مخدر رفته بود😔 🔰قصه مصور را که مطمئنم شنیده ای ومیدانی چه کسی آن را ترسیم کرد همان که👈 سلفی داعش با سر جدا از بدنش شد 😔 🔰بهشت معصومه🕊 قم را دیده ای؟؟ همان جایی که یک مدافع حرم ایرانی به خواست خود کنار برادران دلیر فاطمیون ب خاک سپرده شد شاید باورت نشود هم خودش هم همسرش هردو دهه هفتادی هستن از ترکش های موشک به پهلویش خورد و شهید شد 😔 🔰 را میشناسی؟؟ همان فرمانده دلیر فاطمیون که استاد خثنی کردن بمب 💣و همین بمب بود که خثنی نشد و وی را به دوستان شهیدش رساند😔 🔰آخرین مرحله سفر بریم به کرمانشاه، از برادران شهید کُرد بگم، را بگویم همان شیرمرد کرد که عاشقانه از همسرش💍 رخصت شهادت گرفت😔 💢قدر امنیت مان بدانیم😔👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️ـ﷽ـ❤️ 🔹نگاه کن... خوب نگاه کن ببین زندگی میکنی⁉️ 💢اینجا سرزمینی است که در مردان و زنانی فدای آن شدند تا ذره ای از خاک و ناموسش را ندهد📛... 💢جوان ها و نوجوانانی که در زیبایی و قدرت💪 بودند و از لذت ها گذشتند و رفتند و آسمانیــ🕊 شدند... 🔹این طرف تر را نگاه کن... 💢گفتیم دفاع مقدسی ها از جنس ما ...ما نسل موبایل📱 و اینترنت و ماهواره📡 وکلش و هزار چیز دیگریم... آن زمان که این ها نبوده. شاید اگر بود آنها هم نمیگذشتند😏 🔹نگاه کن... متولد چه دهه ای هستی⁉️ ⁉️ 💢 هم که هم سن تو بود... که رفت و از همه ی خوشی هایش گذشت... با قد و بالای رشیدش... 💢دهه ؟ هم دهه ای تو بود... سرش را داد😔 ... همان افتخار دهه هفتادی ها! همان که از همه چیزش حتی موتورش گذشت.. یا جوان پولدار لبنانی... 💢یا چرا راه دور برویم... اصلا همین آقازاده ای که همه چیزش فراهم بود... 💢خب حالا بهانه ات چیست؟ این ها که هم ای تو هستند... این ها هم که موبایل📱 و کلش و هزار چیز دیگررا مثل تو دیدند... این ها هم که در همین اوضاع و احوال بد بودند... 🔹نه عزیز من.... این ها همه بهانه ست... 💢 همت و حال میخواهد... وگرنه این ها هم بالــ🕊 نداشتند... فقط ((حال))داشتند... که معصوم نیست🚫. ⚡️فقط از سیم خاردار نفسش عبور کرده... بیا قول بده تو هم از سیم خاردار عبور کنی😊 سمج باش😉💪 میرسی❤ ...حیفه ها از ما گفتن بود. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📸دایی و خواهر زاده دو شهید مدافع حرم در یک قاب 🕊توسل شهید مدافع حرم #مصطفی_نبی_لو" بر بالای مزار شهید مدافع حرم #مسعود_عسگری🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
تصویر منتشرنشده از لحظه ی سقوط آزاد شهید #مسعود_عسگری🌷 ‌ یادمه با هم رو به #آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت : همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غبطه می خوردم. حالا خودش #پرنده شد و پر کشید. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔔🔔 ♦️نگاه کن... خوب نگاه کن👀 ببین زندگی میکنی⁉️ ♦️اینجا سرزمینی است که در مردان و زنانی آن شدند تا ذره ای👌 از خاک و ناموسش را ندهد✘ ♦️جوان ها و نوجوانانی که در و قدرت بودند و از لذت ها گذشتند و و آسمانی🕊شدند. ↮این طرف تر را نگاه کن↮ ♦️گفتیم دفاع مقدسی ها از جنس ما 🚫 ما نسل موبایل📱 و اینترنت و ماهواره و کلش و هزار چیز دیگریم. آن زمان که این ها نبوده. شاید اگر بود آنها هم 😏 ♦️نگاه کن↯↯ متولد چه دهه ای هستی⁉️ ؟ 🌷 ↫هم که هم سن تو بود... 🌷 ↫که رفت و از همه خوشی هایش گذشت. 🌷 ↫با قد و بالای رشیدش... دهه ⁉️ 🌷 ↫هم دهه ای تو بود... را داد 🌷 ↫همان افتخار دهه هفتادی ها! ↫همان که از همه چیزش حتی موتورش🏍 گذشت... یا 🌷 ↫جوان پولدار💶 لبنانی... ♦️یا چرا راه دور برویم... اصلا همین ↫آقازاده ای که همه چیزش فراهم بود... ♦️خب حالا ات چیست؟ ⇜این ها که هم دهه ای هستند... ⇜این ها هم که موبایل📱 و کلش و هزار چیز دیگر را مثل تو دیدند... ⇜این ها هم که در همین اوضاع و احوال بد جامعه بودند... ♨️نه عزیز من این ها همه ست... همت و حال👌 میخواهد. وگرنه این ها هم بالــ🕊 نداشتند فقط ( ) داشتند... ♦️شهید که نیست فقط از سیم خاردار عبور کرده. بیا قول بده تو هم از سیم خاردار عبور کنی. اراده داشته باش و همت کن💪 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣1⃣3⃣1⃣ 🌷‍ 🔱این روزها قلم گره خورده به مریدانِ (سلام الله علیها) اینبار پرستویی دیگر، اینبار ستاره ای از آسمانِ_عشق💓 💠دلداده بود. از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد...تمام روزهایی که جان بر کف ، جبهه شد. از بود و دلداده❣ به حضرت. به قول خودش" ایشان بود که نمی‌شد"❌ 🔱چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند⁉️ پرواز🕊 تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 💠مسعود را دوست 🥀داشت، خیلی زیاد...جوانِ بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند. مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند.مرد در خانه🏡 نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🔱در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد،🙂 درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم" 💠از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق🌸‌بازی کند و حضرت کریمه...اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی⁉️ 🔱المیادین، او و رفقایی شد که بالِ پروازشان🕊 بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... 🍁سالروزِ زمینی‌شدنتان مبارک 🍁🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🗯این روزها قلم 🖌گره خورده به مریدانِ سلام الله علیهااینبار پرستویی دیگر، اینبار 🌹 ستاره ای🌟 از 🌺 دلداده💕 بود...از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد...تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. 🖇از بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند⁉️پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🗯مسعود را دوست داشت،خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند" 🖇در آخرین خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد،☺️ درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد.به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم"از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند🕊اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی🥀 کند و حضرت کریمه 🗯اصلا مگر می‌شود از چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟?،میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها 🌫باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : به‌مناسبت سالروز شهادت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ سلام الله علیها، اینبار پرستویی دیگر، اینبار مصطفی نبی لو ستاره ای از ...❤️ 🍃دلداده بود...از همان روزهایی که در جبهه های با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد. تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" 🍃چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! 🍃پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود، تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🍃مسعود را دوست داشت، خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔 🍃مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش، "اینها مرد جنگ هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به همسرش گفت "اینبار که بروم، حتما می‌شوم" 🍃از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. او را به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ 🍃، میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : 🌺به‌مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ مهر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت معصومه قم، قطعه ۳۱ 🕊محل شهادت : الدیزور سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃حلب، کافیست نامش از زبان جاری شود و به‌ گوش اهل دلش برسد. کهکشان خاطرش ققنوس وار به سوی ای می رود که صورت فلکی زیبایی را در جبهه ترسیم کردند و در آسمان آبی خاطره ها ماندگار شدند🌹 . 🍃 این روزها ستاره های قصه ما به شهدای شهرت یافته اند. که در اوج طراوت و ، بند بند وجودشان را از و مافیها، شستشو دادند و راهی دفاع از شدند. جوانهایی که هر کدام ستاره ای بخش در میان اهل بیتشان بودند🌟 . 🍃گاهی که غرق خاطرشان میشوم، در گوشه ای از ذهن خویش صندوقچه ی حیاتشان را باز میکنم، به دفتر هر کدامشان که میرسم، ورق میزنم و آنگاه که با چشم روح نامه هایشان میخوانم، به سر منزلگاهی میرسم که در آنجا خوب میفهمم، آری ، این من هستم قافیه را باخته ام، این جوانها چه زیرکانه و هوشیارانه سنگر نفس و را هدف قرار دادند و چه زیبا در خویش غلطیدند😔 . 🍃اما اکنون، مَـــــن، با شما هستم، ای ستاره های شب های آفتابی ، چگونه‌ هایتان را در وصف جانانتان فریاد کردید که موج صدایش بیدار کرد حتی آن خواب برده از فرط را. . 🍃اصلا بگویید چگونه شد که با وجود کم سن و سالیتان راه پیران را در کوتاه ترین‌ مسیر ممکن از آن خود ساختید؟!🥺 . 🍃ای شهدا، مرا دریابید، شما را به تمام رمز هایتان، میدهم، این راز سر به مهر بسته را برایم بگشایید😔 . 🍃و حال، در این ثانیه های طاقت فرسای زندگی چه دارم که بگویم، جز اینکه خود را به زنجیر بکشانم، که آری، این واژه های سیاه و سفید من فقط بلدند رو به روی شما ناله سر دهند و زار زار بریزند، کاش میدانستند، خاطر‌ و شما زنگ هجرت است به سوی . . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت شهیدان ☘ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ . 📅تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۰ . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ سلام الله علیها، اینبار پرستویی دیگر، اینبار مصطفی نبی لو ستاره ای از ...❤️ 🍃دلداده بود...از همان روزهایی که در جبهه های با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد. تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" 🍃چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! 🍃پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود، تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🍃مسعود را دوست داشت، خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔 🍃مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش "اینها مرد جنگ هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به همسرش گفت "اینبار که بروم، حتما می‌شوم" 🍃از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. او را به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ 🍃 ، میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده: 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh