eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
عباس خود را خاک پای #حضرت_علی‌ (ع) هم نمی‌دانست🚫 اما او واقعاً #علی‌وار بود. زندگی کردن با چنین شخصی
😍 💠آدم دلـــــ❤️ـــــش مےخواهد ... ⚜آدم یڪ وقتهایے دلش بودن میخواهد،که یک روز یک پیدا شود و بگوید: یا تو یا !! 😍 ⚜بعد بفهمے همہ دوران تحصیلش📚 در براے داشتنت نقشہ میڪشدہ و بعد روز خواستگارے زل بزند بہ چشمهایت😍 و با لبخند بگوید تو عشق ✔اول ...خدا ... ✔بعد پرواز ... ✔بعدم ملیحہ خانوم❤️ ⚜و تو متعجب بمانے😳 اما هلاڪ همان سوم بودن باشے بے هیچ حسادتے ،از این عباس ها ڪہ بدون گــل🌹 بہ خانہ🏡 نمے آیند ⚜مردے ڪہ بداند تو عادت پشت میز خوردن دارے اما از قصد برایت توے حیاط بساط پهن ڪند😋 و قربان صدقہ ات برود ⚜آدم دلش هے از این عباس ها مےخواهد ڪہ وقتے بہ جانشان نق میزنے و از میترسے ناباورانہ میگن بالام جان دیگہ سعے ڪن دوسم داشتہ باشے !!! ⚜آدم هوس میڪند باشد ڪہ ناز و نعمت وثروت خانہ پدرے را رها میڪند و ڪلاهش👒 را ڪنار بگذارد و بہ خاطر باعشق روسرے سر ڪردن در زمان شاہ👑 از ڪار بے ڪار شود و بہ همہ هاے پوچ زندگے پشت پا بزند . ⚜آدم دلش از این عباس ها مےخواهد ڪہ وقتے ژنرال دیر میڪند در اتاق مافوق و در دل سرزمین روزنامه« پهن میڪند و بہ نماز مے ایستد📿». ⚜آدم دلش از این میخواهد .از این شهید ✓همت ها و ✓حمید باڪرے هاڪہ مثل افتاب☀️ در زندگے یڪ میتابند وبعد از آن پشت ابر پنهان مےشوند 🌥. 💥اماااااااااااااا تا ابد گرماے عشـقشانـ❤️ گونہ هاے یڪ را سرخ نگہ میدارد☺️❣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📕برشی از ڪتاب سربلند 🔹زغال ها گل انداختہ بود؛ جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود.😊 🔸تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل، سروڪله اش پیدا شد؛ من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم. پرسید: داری چیڪار میڪنی ؟ گفتم: میبینی ڪه می خواهم برای جوجہ بزنیم! 😀 🔹گفت: با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ دلش خواست چی؟ اگه یہ زن حاملہ ڪرد چی ؟!😒 🔸مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای تر .😌 یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت. 🔹ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟)‌ 😉 با اجازه اش همان جا اتراق ڪردیم دور از چشم بقیہ☺️ راوی: رفیق_شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم. موقع ناهار و شام🍲 که می شد علیرضا #غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری⁉️ 🌷گفت: وقتی شما مشغول #نهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم☎️ #شهید_علیرضا_قلی_پور🌷 #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عباس خود را خاک پای #حضرت_علی‌ (ع) هم نمی‌دانست🚫 اما او واقعاً #علی‌وار بود. زندگی کردن با چنین شخصی
😍 💠آدم دلـــــ❤️ـــــش مےخواهد ... ⚜آدم یڪ وقتهایے دلش بودن میخواهد،که یک روز یک پیدا شود و بگوید: یا تو یا !! 😍 ⚜بعد بفهمے همہ دوران تحصیلش📚 در براے داشتنت نقشہ میڪشدہ و بعد روز خواستگارے زل بزند بہ چشمهایت😍 و با لبخند بگوید تو عشق ✔اول ...خدا ... ✔بعد پرواز ... ✔بعدم ملیحہ خانوم❤️ ⚜و تو متعجب بمانے😳 اما هلاڪ همان سوم بودن باشے بے هیچ حسادتے ،از این عباس ها ڪہ بدون گــل🌹 بہ خانہ🏡 نمے آیند ⚜مردے ڪہ بداند تو عادت پشت میز خوردن دارے اما از قصد برایت توے حیاط بساط پهن ڪند😋 و قربان صدقہ ات برود ⚜آدم دلش هے از این عباس ها مےخواهد ڪہ وقتے بہ جانشان نق میزنے و از میترسے ناباورانہ میگن بالام جان دیگہ سعے ڪن دوسم داشتہ باشے !!! ⚜آدم هوس میڪند باشد ڪہ ناز و نعمت وثروت خانہ پدرے را رها میڪند و ڪلاهش👒 را ڪنار بگذارد و بہ خاطر باعشق روسرے سر ڪردن در زمان شاہ👑 از ڪار بے ڪار شود و بہ همہ هاے پوچ زندگے پشت پا بزند . ⚜آدم دلش از این عباس ها مےخواهد ڪہ وقتے ژنرال دیر میڪند در اتاق مافوق و در دل سرزمین روزنامه« پهن میڪند و بہ نماز مے ایستد📿». ⚜آدم دلش از این میخواهد .از این شهید ✓همت ها و ✓حمید باڪرے هاڪہ مثل افتاب☀️ در زندگے یڪ میتابند وبعد از آن پشت ابر پنهان مےشوند 🌥. 💥اماااااااااااااا تا ابد گرماے عشـقشانـ❤️ گونہ هاے یڪ را سرخ نگہ میدارد☺️❣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣5⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 🌸 #نحوه_اسارت #شهید_محسن_حججی 🔰داعش جلو و جلو تر آمد. #بالاخره #پایگاه را گ
🌷 ♨️زغال ها 🌸 انداختہ بود ؛ جوجہ 🐥ها توی آبلیمو🍋 و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود . تا آمدم ها را بگذارم روی منقل ، سروڪله اش پیدا شد ؛من زودتر نماز خوانده بودم ڪه رو روبہ راه ڪنم . ♨️ پرسید : داری میڪنی ⁉️ گفتم : میبینی ڪه می برای نهار جوجہ بزنیم ! گفت : با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ دلش 💗خواست چی ؟اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی ؟!😒 ♨️مجبورمان ڪرد با گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوط تر .یڪ جنگلی🌳 پیدا ڪردیم ، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای . ♨️ڪسب ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد ؟)‌ با اجازه اش همان جا ڪردیم دور از چشم بقیہ .امیر حسین مهرابی ، دوستِ ... 🌷 📗برشی از ڪتاب سربلند 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh