eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
حسن باقری را بسیاری به‌عنوان #مغزمتفکر اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 می‌شناسند. او در نهم بهمن ماه سال ۶۱
3⃣5⃣5⃣ 🌷 💠صدای ژنرال ما....!! 🔰محمد رشید صدیق فرمانده تیپ ۲۴ مکانیزه رو گرفته بودیم. نوسان↕️ فشار خون داشت. اما هر چه معاینه اش می کردم رو نمی فهمیدم🤔. یه کم آروم شده بود 🔰تا اينكه صدای از سنگر فرماندهی بلند شد🗣. حسن وقتی با بی سیم📞 حرف مى زد، بلند صحبت می کرد تا صداش برسه اون ور. 🔰یه دفعه دیدم حالت عراقی بهم ریخت😧! رنگش به سرخی و سیاهی متمایل شد. با سختی : شما هم این صدا را می شنوی دکتر⁉️» پرسیدم: منظورت را نمی فهمم، مگر تو می شنوی؟ 🔰سرتیپ در حالی که در سنگر بی تابانه قدم می زد گفت: صدای یکی از های شماست. بله اون صدا همه اش تو گوشمه👂. با تعجب پرسیدم: ژنرال ما⁉️ حالا این کی هست؟ 🔰از کجا می دونی ژنراله⁉️ گفت: چون همیشه فرمان می ده. فرمانهای مهم♨️. اون یک و قویه👊. فرماندهان ما همه شون از او می ترسیدن. پرسیدم: شما چه سابقه ای از اون ژنرال دارین که این طوری باعث شما شده؟ 🔰سرتیپ پاسخ داد: ✘سابقه حمله، ✘شکست،✘فرار،✘مرگ، تو جبهه ى ما صدای او، به نام شناخته شده. هر وقت صدای اونو از پشت بی سیم📞 می شنیدیم، . 🔰صداش که می یومد📣 قبل شروع حمله بوی از روحیه فرماندهان ما بلند می شد. تازه فهمیده بودم دلیل فشار خون سرتیپ از چیست؟ یا همان .... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پدر_شهید: 🌷این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنی
🏝مرتضی در سختی زبانزد هم بود، تحمل سختی برای او دوره بود‌، در عملیات آبی‌ خاکی شمال کشور در هوای به شدت ناگزیر می‌شود چند بار یک عملیات را تکرار کنند، وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای ای آب له له می‌زدند 🌳 ولی او به همراه اکبر شهریاری سقا شده‌ و خود بدون نوشیدن جرعه‌ای آب به باز می‌گردند. مرتضی در جریان عملیات نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست‌های تکفیری خطر می‌کرد و بازمیگشت، یک شب🌙 زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت 🏝 به شدت گرسنه بود غذا هست گفتیم مقداری عدس داشته‌ایم که تمام شده و کمی مانده، تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو ازآن را خورد و خدا شکر کرد و خوابید. 🌳از مال دنیا هر چه داشت انفاق می‌کرد، مرتضی سن زیادی نداشت اما سرپرستی یتیم و یک بدسرپرست را برعهده داشت و از کمی که دریافت می‌کرد، کمک خرجی آنان را هم پرداخت می‌کرد، او یک بار زندگی‌اش را در واقع کرد تا بتواند شش خواهر دم بخت یکی از را راهی خانه 🏚شوهر کند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh