May 11
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸رضا در #وصیتنامه شان خطاب به محمدقاسم نوشته است: محمدقاسم جان خودت را از مجالس تلاوت قرآن📖 و اهلبی
💢پیادهروی #اربعین سال ۹۳
#شهید_محمدرضا_الوانی
#شهید_سجاد_طاهرنیا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸رضا در #وصیتنامه شان خطاب به محمدقاسم نوشته است: محمدقاسم جان خودت را از مجالس تلاوت قرآن📖 و اهلبی
💢پیادهروی #اربعین سال ۹۳
#شهید_محمدرضا_الوانی
#شهید_سجاد_طاهرنیا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این
🍁مهدی به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیتالله #حقشناس رفته بودند که آیتالله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک #دستمال داده و گفته بود اشکهایی😭 که برای امام حسین (ع) میریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگهدار تا در کفنت بگذارند.
🌾به دوستانش نیز گفته بود #احترام این آقا را خیلی داشته باشید👌 بار دیگر هم که به دیدن ایشان رفته بودند، آیتالله به محض اینکه #مهدی را میبیند گریه میکند😭
🍁مهدی همیشه به جز روزهای عید لباس مشکی⚫️ به تن داشت و معتقد بود که بعد از مصیبت #حضرت_زینب (س) باید همیشه عزادار بود، در آخر نیز به توصیه خودش تربت #کربلا و دستمال اشکش را در کفنش گذاشتند.
راوی:مادر شهید
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 76 #استاد_پناهیان #مبارزه_با_راحت_طلبی 4 ♨️"مرگ خاموش..." 💢«طبیعتاً وقتی یه جو
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 77
#استاد_پناهیان
#مبارزه_با_راحت_طلبی 5
💢 تقریبا هر خصوصیت بد اخلاقی که انسان ها دچارش میشن رو نگاه کنیم میبینیم که ریشه ی اون در راحت طلبی هست.
⭕️ «متاسفانه در جامعۀ ما نگاه درستی به راحت طلبی نمیشه.
در واقع راحت طلبی یه کار منفور نیست. این یه عیب بزرگ برای یه جامعۀ دینی هست».
🔷 در مبارزه با نفس، باید با چیزهایی مبارزه کرد که انسان رو از مسیر اصلی خودش خارج میکنه و "راحت طلبی" نقش بسیار مهمی در خارج کردن انسان از مسیر اصلی داره....
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_66163103.mp3
6.03M
🎧پادكست هاي صوتي5⃣
🌼امام مهدي عج در قرآن🌼
🎤 #استاد_اباذری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسرانه❣ #دلتنگی که ثانیه و ساعت نمی فهمد... نیمه شب... شماره ات را میگیرم!! پاسخی نمی دهی! ماه
إِلَهِی بِعِلْمِکَ بِی ارْفَقْ بِی...
💢با آگاهیات
از حالِ من
با من #مدارا کن...
💠خستگان😓 را
به مدارا خوش کن...
#مناجات_تائبین
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
#شهید_محمد_بلباسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️
بيشتر دوستان و بستگان ابراهیم می گویند: در آن دوران کثیف كه فساد همه جا را گرفته بود،😖😕 اگر ابراهیم نبود معلوم نبود وضعيت ما چه مي شد؟!😏🤦🏻♂
او ما را اول جذب زورخانه و ورزش می کرد،😌💕 بعد ما را هیئت می برد.😇🌹
او دلسوزانه برای هدایت نزدیکان وقت می گذاشت...😎🙃🕊
#داداشیم
#یادش_باصلوات📿
🌹🍃🌹🍃
@shahidnazarzadeh
#شهیده_های_گمنام:...
عده از #دختران #شهید میشوند
آن هم گمنام:❤️
.
دخترانی که چادرشان بوی #زهرا (س)میدهد.💔
.
دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند.🌷
.
دخترانی که بار سنگین #خانه_داری را به دوش میکشند.❤️
ولی به چشم نمی آید:چون #حقوق ندارد🌷
.
چون از روی #لطف این کار را انجام میدهند👌
.
چون فقط با تغییر دکور خانه،دیگران متوجه میشوند خانه تغییر کرده و کار های دیگرشان به چشم نمی آید😑
.
دخترانی که بوی غذایشان در خانه میپیچد😋
.
به فرزند کوچکشان #قرآن یاد میدهند😍
برایش کتاب میخوانند🤗
به ظاهر خود و کودکشان میرسند🌷
.
در پای #تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای #کلید...❤️
.
این کار ها بماند
کنارش مشغول #تحصیل هستند📚
.
دخترانی که به دور از چشم و هم چشمی زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند.👌
.
خواسته هایی که در توان همسرشان نیست را به زبان نمی آورند.
.
اینها همان شهیده های گمنامند:❤️
.
#جهاد میکنند فقط در میدان #جنگ نیستند✋️
.
کار میکنند فقط آچار به دست نیستند✋️
.
برای همین میگوییم گمنامند👌
.
آنها علاوه بر چادر خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.❤️💔
.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)
چون مثل مادرشان گمنامند💔
این دختران مورد #ظلم واقع نشدند✋️
اینها معنی #زن بودن را درک کردند❤️
.
اینها کمی عاشقند🌷
.
.
#شهیده_های_گمنام...
#شهیده_گمنامم_آرزوست...
#وعده_دیدار_کنار_شهدا...
#التماس_دعا...
#یاعلی ...
#یازهراء...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج...
🌹🍃🌹🍃
@shahidnazarzadeh
یآدمون نرھ🔊 !!
خیلے هآ روے مین
و آتیش خوآبیدن📛
تا راھِ کربلآ باز بشه
قَدردانشون باشیم🌱
#شهدای_عشق🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidnazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_چهل_ویکم 1⃣4⃣ 🍂_محمد میدونی که نمیتونم تو که خودت بودی و میدیدی حال زار منو یاد
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_ودوم 2⃣4⃣
🍂به خانه برگشتم با اینکه رفتار محمد مودبانه بود اما از فهمیدن مخالفتش حالم گرفته شده بود. تصمیم گرفتم وقتی حالم کمی بهتر شد با خانواده ام صحبت کنم. می دانستم مخالفت پدر و مادرم از محمد بیشتر و شدیدتر است😔 خودم را برای هر عکس العملی آماده کردم چند روز بعد آنها را صدا زدم تا صحبت کنیم.
🌿پدرم هنوز به خاطر ماجرای عمو مهرداد سر سنگین بود. پس از کلی مقدمهچینی گفتم:
_من یک #تصمیم_بزرگ گرفتم
مادرم گفت:
+چه تصمیمی؟؟
_می دونم شما هنوز منو به چشم یک بچه می بینید میدونم ممکنه از شنیدن این حرفم شوکه بشید.. ولی بالاخره باید بهتون میگفتم. من ...می خوام #ازدواج کنم😁
🍂پدرم به اختیار خندش گرفت. مادرم ذوق زده شد
+خب دورت بگردم این همه مقدمه چینی نمی خواست که، زودتر میگفتی دیگه مامان جون. خودم برات دختر پیدا می کنم مثل ماه😍
پدرم با تندی گفت: 😡
*چه چی را برات دختر پیدا می کنم؟ خانم این سربازی نرفته، درسشم تمام نشده. نه کار داره. کی بهش دختر میده؟
🌿+وااااااا ... دلشونم بخواد. پسر به این خوش قد و بالایی. به این آقایی. پسرم مهندسه. باید از خداشونم باشه. اتفاقاً از وقتی #رضا دانشگاه قبول شد خودم فهمیدم چند نفری غیرمستقیم می خواستند دخترشونو نشون کنن برای بچم. هی مهندس مهندس میکردن. اتفاقاً دختر یکیشونم خوبه با نمکه، با کمالاته. حالا بهت میگم کیه.
🍂وسط حرفش پریدم و گفتم:
_ببخشید مامان ولی ... من انتخابمو کردم
پدرم خنده ی تمسخر آمیزی به مادرم زد و گفت:
*هه ...بیا ...تحویل بگیر ... 😏
مادرم همانطور که چپ چپ نگاهش می کرد😒 پرسید:
+خوب کیه؟ ما میشناسیمش؟
🌿_نه مامان، شما نمی شناسین. تا به حال ندیدینش. میدونم اگه بگم کیه ممکنه مخالفت کنید. ولی من تصمیم خودمو گرفتم😔
پدرم گفت:
*دوباره شروع شد
🍂ادامه دادم:
_من اتفاقی جایی دیدمش. ولی بعداً فهمیدم خواهر دوستمه. الان هم تنها انتخاب من برای ازدواج💍 اونه
مادرم نگذاشت جمله ام تموم شه. گفت:
+به خدا قسم برگردی بگی خواهر اون پسره #محمده شیرمو حلالت نمیکنم رضا !
🌿سرم را زمین انداختم. مادرم که فهمیده بود درست به هدف زده عصبانی شد😠 و صدایش را بالا برد:
+ای خدااا ...من چیکار کردم که این قدر باید از دست این پسر و کاراش، حرص و جوش بخورم. ببین رضا چشماتو وا کن. منو نگاه کن برای اولین بارو آخرین بار دارم میگم. این پنبه را از گوشت در بیار که ما به این ازدواج رضایت بدیم والسلام.⛔️
🍂بلند شده از اتاقم بیرون رفت. پدر هم بعد از اینکه پوزخندی زد اتاق را ترک کرد بغضم گرفته بود😢 می دانستم تلاشم برای جلب رضایت آنها بیفایده است شمشیر را از رو بسته بودند انگار همه دنیا دست به دست هم داده بودند تا با #انتخابم و مخالفت کنند...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_24916934.mp3
4.1M
تقدیم به #همسران_شهدا🌹
🌾دلمـ💔 غمگینه غمام سنگینه
🍂چه کردی با این #دل بی کینه
🌾تو که گفتی #غصمون شیرینه
🍂یه روزی #آسون ولم کردی
🌾نگفتی که برنمیگردی😔
🍂حالا شبها تا سحر بیدارم
🌾با کابوسِ #آخرین_دیدارم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
tobe az gonah.ali.mp3
7.84M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
🔖 توبه از گناهان ، تبدیل گناهان به حسنات 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #معرفی_کتاب 9⃣ 📗 بی آشیان 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖حاوی زندگینامه وخاطرات استاد #سطح_عالی_حوزه شهید🌹حجت الا
💠 #معرفی_کتاب 0⃣1⃣
📗 من می مانم تو برگرد
🌷☘🌷☘
🔰محتوا:
📖کتاب «من میمانم تو برگرد»
مجموعه #خاطرات فرماندۀ شهید مدافع حرم علیرضا قبادی توسط #انتشارات شهید کاظمی🌷 روانه بازار شد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #معرفی_کتاب 0⃣1⃣ 📗 من می مانم تو برگرد 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖کتاب «من میمانم تو برگرد» مجموعه #خاطرات
📚برشی از کتاب به این شرح است:
📖درگیری شروع شد. باید حواسمان را جمع میکردیم که تلفات ندهیم. بعد از چند ساعت درگیری💥 و خالی کردن خشابها، وقت آن رسید که #محاصره را تنگ کنیم و برویم سراغشان تا کار یکسره شود.
📖جلوی ساختمان که رسیدیم، درگیری همچنان ادامه داشت. #علیرضا خم شد و رفت سمت ورودی ساختمان. هرچه مین و تله💣 گذاشته بودند که پایمان به پلهها باز نشود، #خنثی کرد و اشاره کرد برویم داخل. خودش قبل از همة ما حرکت کرد. نیمساعت بعد دیگر صدای شلیک به گوش نمیرسید❌
⭕️⭕️کتاب #من_می_مانم_تو_برگرد در پنج فصل و ۱۱۹ خاطره به قلم محمد حسن و صادق عباسی ولدی✍ به بازخوانی بخشی از زندگی فردی و جهادی #شهید_قبادی پرداخته که همزمان با ایام سی ودومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، توسط انتشارات #شهید_کاظمی منتشر و عرضه گردید.
👈علاقهمندان جهت #تهیه کتاب از طریق سایت manvaketab.ir با تخفیف ویژه تهیه نمایند📚
#شهید_علیرضا_قبادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
May 11
🌷شهید نظرزاده 🌷
#آخرین_دیدار😔✋ 🌷معراج الشهدا🌷 شهادتت مبارک عزیزم😭 #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه💔 🌹🍃🌹🍃 @sha
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از #نماز تسبیحات📿 میگفت و انگشتاش رو #فشار میداد وقتی ازشون میپرسیدم که چرا ؟؟؟
میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام #گواهی بدن که با این دست #ذکر_خدا رو گفتم☺️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh