eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸می گفت مهم نیست چه داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید "درست" انجام وظیفه کنیم👌 🔹خیلی برای دل می سوزاند. حسابی خودش را سر کار خسته می کرد. هر جا دوره تیر اندازی💥 بود او هم شرکت می کرد از سر کار می آمد آنجا، یه موقع هایی می دیدیم از خستگی😓 جانی برایش نمانده. ولی باز با همان وضعیت از بود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 🔷شهید اکبری یکی از شروط ازدواجش💍 همراهی کردن با و شرکت منظم در برنامه روضه بود👌 🔶بهش میگن: میشه کمتر بری هیئت⁉️ اشاره میکنه به پسرش و میگه: اگه علی رو یه نفر ازتون بگیره چه حالی میشین؟ میگن: خب معلومه طاقت نمیاریم😢 میگه: (ع) و هیئت رو از من نگیرید چون طاقت نمیارم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰در منطقه درهمان روزهاے اول جنگ، پنج جوان👥 به گروه ماملحق شدند. آنها از یک روستا باهم به آماده بودند. چند روزے گذشت. دیدم اینها اهل نیستند❌ تا اینکه یک روز با آنهاصحبت ڪردم. بندگان خدا آدم هاے خیلے ساده اے بودند... 🔰آنها نه سواد📝 داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه♥️ به آماده بودند جبهه. از طرفے خودشان هم دوست داشتند ڪه نماز را یاد بگیرند. من هم بعد از یاد دادن ، یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم: 🔰این آقا پیش نماز شما، هر ڪارے ڪرد شما هم . من هم ڪنار شما می ایستم وبلند بلند نماز را تڪرار مے ڪنم تایاد بگیرید👌 🔰ابراهیم به اینجا ڪه رسید دیگر نمیتوانست جلوے خنده اش را بگیرد😂 چند دقیقه بعد ادامه داد: در رڪعت اول وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع ڪرد راخاراندن، یڪدفعه دیدم آن پنج نفرشروع ڪردند به خاراندن سر😅 🔰خیلی خنده ام گرفته بود اما خودم را ڪنترل مے ڪردم. امادر وقتے امام جماعت بلندشد مُهربه پیشانیش چسبیده بود و افتاد. پیش نماز به سمت خم شد ڪه مهرش را بردارد یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز ڪردند😄 اینجا بودکه دیگر نتوانستم تحمل ڪنم وزدم زیر خنده😂😆 خاطره ے شیرین از 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|♥|• هرروز از یک رنگی میترسد️ •⇜یک روز ازلباس سبز •⇜️یک روز ازلباس خاکی بسیج ✌️🏻 •⇜️یک روزاز سرخی خون شهیـ❣ـد 💢ولی از سیاهی تـــو می ترسد😍 اسلحه ات را زمین نگـ✘ـذار 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👈 چـــادر تـو عَلَم این جبهه ی است علمـدار مــبادا دشمن "چــادر" از سـرت بردارد⛔️ گردان فاطمـی باید با بوے یــ🌸ـــاس را درشهر پخش کند😉 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️سوسوی داشت ستاره ی چشمانت😍 🔸هر گاه به میگفتند: وصیتنامه بنویس، به عکس حاج همت که مزین به جمله ای از این شهید بود اشاره میکرد و میگفت: این هم وصیتنامه📜 🔹آری! محمودرضاها تا این خاکریز فرونریزد🚫 اکنون نوبت من و توست که پشت به جبهه و نهضت جهانی اسلام را باقدرت و "بدون خستگی و نا امیدی" برسانیم به جایی که وعده کرده است♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ⑼ 📖اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش میکرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده هم بود میگفت: هر چه که داریم باهم میخوریم. حتی اگر نان و ماست باشد. یک شب ... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂🌸اسمش را گذاشته اند: مادرش می گوید: از سن تکلیف تا شهادتش، ترک نشده بود✘ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸راه ما است. خدا را شاکرم که به این بنده رحم نمود و مورد لطف و عنایت خود قرار داد🙏 و این موقعیت را فراهم نمود تا من به خود عمل کنم. 🔹حالا که ائمه اطهار و (س) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفته اند و من به چنین افتخاری😇 نائل شده ام با تمام وجود و آماده ام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم❣ 🔸خدارا شکر میکنم که (ع) و ائمه اطهار را در وجود من قرار دارد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همکاران و هم وطنان ما باید چنین نعمتی باشیم🤲 که ما را در چنین کشوری🇮🇷 قرار داد که از هر نظر ممتاز می باشد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 دنبالِ‌شَهادَتَم‌وَلی‌عُرضه‌نَدارَم من‌ازگناه‌خستہ‌ام😭 ازاشتباه‌خسته‌ام 🎤بـانـواے: 🌿 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
تو همین این عکسای رنگی وسیاه و سفید هنوزم چشمای تو رو میشه دید چشمایی که این رو دید و برید🐇 🌷 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ سلام بر تو♥️ ای مولایی که بیرق به یمن وجود برافراشته است و سینه ات 💗 مالامال از است ... 💕السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ💕 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•🍃♥️🍃• تمام هایم را نذر کرده ام تا تــ🌷ــو همان باشی که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا عطر ام رابه باد🍃می سپارد ... 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ذکر و یاد خدا بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻مادرشهیدمشلب 🔸احمد رابطه فوق العاده ای👌 با برادر و خواهرانش داشت ومهر برادرانه‌ی💖 خاصی به آنها ابراز میکرد. به کوچکترین‌ نکات‌ در مورد‌ انها میداد. 🔹مخصوصا به توجه ویژه ای‌ داشت☺️ حتی به‌ لباس‌ پوشیدن، مدل مو و کارهای او اهمیت‌ میداد. در کارها به‌ خواهران و برادرش‌ کمک میکرد و برای‌ همه پشتیبان💪 و کمک حال بود.. ↜منبع: کتاب ملاقات در ملکوت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻پدر است دیگر در دنیایی حرف نهفته است و یک شبه می شود ...😔 🔸پدر در آرامگاه پسر🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لباس شهادت ... بیش از دو سال هست که با این روایت مأنوسم ... و هر بار که گوش می دهمش ... برایم دارد ... 👌 ✅گوش بدهید و آسمان را حس کنید! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰شهید فریدونی🌷 بعد از چهارمین دوره شرکت در ماموریت‌های نبرد علیه داعشی‌های ملعون، در منطقه ، جنوب شرقی سوریه در اثر اصابت خمپاره💥 در ساعت 18 روز 13 خرداد ماه مصادف با شب شهادت حضرت علی (ع) به رسید. 🔰خیلی بود و در عین سادگی بسیار پرکار و فعال بود و هدفش رضایت دل حضرت آقا♥️ بود. در سوریه فعالیت چشمگیری داشت به حدی که او را به اسم✔️ می‌شناختند. مدت دو سال با آقا بودم و او را می‌شناختم و آن موردی که طی این مدت با همدیگر بودیم و دیدم، روحیه جهد و تلاش💪 بیش از حد این آدم بود که دست بچه‌ها را می‌گرفت. 🔰مثلا در دوره اگر بچه‌ها آسیب می‌دیدند، کم می‌آوردند یا خسته😓 می‌شدند سریع می‌رفت و دست بچه‌ها را می‌گرفت و یا بار آن‌ها را می‌گرفت و می‌کرد. آقا مهدی، هر کاری در گردان بود را انجام می‌داد👌 و برای او نوع کار فرقی نمی‌کرد و یک روحیه خاصی داشت. 🔰وقتی بچه‌ها ثبت نام کردند📝 و قرعه کشی کردند برای ،  با توجه به روحیه مهدی☺️ می‌دانستیم که طبیعتا یکی از کسانی که پیگیری و می‌کند به سوریه برود مهدی است. "روحیه مهدی" سبب شد که شهید شود🕊 و ما متعجب نیستیم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
°• ▏🍃♥️🍃 ▏•° •نمیدانم شھادت •شرط است •یا دل بہ دریازدن⁉️ •ولے هرچہ هست •جز •دل بہ دریا نمیزنند ❌ •عـشق شـهادتـ🌷✋🏻 💞 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰مهدي حسن قمي یکی از دوستان مي گفت: 🔸يادم هست به ساندويچ الويه🌭 علاقه داشت. اما هر جايي براي ساندويچ نمي رفت🚷 يك ساندويچ فروشي در١٧ شهريور بود كه به فروشنده اش مي گفتند. يعني آدم موجه و مسجدي بود. ابراهيم هميشه پيش او مي رفت. حساب دفتري📖 پيش او داشت. 🔹مي دانست توي الويه؛ كالباس🥓 نمي ريزد وفقط از مرغ استفاده مي كند. ابراهيم و همبرگر و ...هرگز استفاده نمي كرد❌ اينگونه به ما درس مي داد كه هرچيزي نخوريم و هرجايي براي غذا نرويم. 🔸مي دانست كه اين فروشنده به و حرام خيلي دقت دارد، براي همين آنجا مي رفت. چرا كه دستور مي دهد: انسان به غذايي كه ميخورد توجه داشته باشد👌 📚 كتاب سلام بر ابراهيم ٢ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می گفت: خواب بود، ولی همه چیز واضح و روشن و طولانی .... می گفت: رزمایش بود محمودرضا هم بود با لباس رزم؛ کلی باهم حرف زدیم، کلی ...‌. آخرش محمود گفت چیزی میخوای ازم؟ گفتم محمودرضا هیچی‌‌... فقط... تو رو خدا بهش زیاد سر بزن.... نگاهم کرد و صورتمو بوسید و گفت بلند شو بریم پیشش اومدیم تو یه خونه متروکه.‌‌، اومد ... بدو همدیگرو بغل کردن بغلش کرد و بوسیدش ما سه تا کنارهم بودیم..... زود بلندشد ؛ رو زانوهاش نشسته بود.... گفت : بچه ها! بخدا ... پیش شما هستم...‌ شما چرا نمیدونین که من کنارتونم....؟ می گفت: هم نوازشمون کرد، هم غفلتمون رو به رومون آورد... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا