هی نگاهت بڪنم!
گم بشوم در #چشمت
گم شدن در شبِ #چشمان_تو
پیـــدا شـدن اسـت ...😍
#جانباز_مدافع_حـرم
#شهید_حسین_اسداللهی
#ایام_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍خوابش #تعبیر شد؛ بر اثر جراحت پهلو و مثل #حضرت_زهرا(س) شهید شداز بچگی به #شهدا علاقه داشت اما اصلا
🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و #مادرانه صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کمکم خسته از بازی هرکدام گوشهای از این #آسمان جای میگیرند وَ عده ایشان همپای #پرستوها از این دیار کوچ میکنند.
🍃پرستوی خیال من نیز بر بام #مشهد_الرضا مینشیند. آنجا نسیم پچپچ کنان در گوش طبیعت از #زینبیه میگوید😓
🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر #دردناک است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز ، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده😞
🍃ببین پرستو! #خون از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر #یاس. نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش میافتد🥺
🍃تو هم میبینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به #پهلو به این سو میآید سرش را به دامن میگیرد و #سید_ذاکر برای بار آخر زمزمه میکند سرم بر دامن زهراست مادر...
🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای #ناله یا زهرا نمیآید این همه ارادت یک جا او را به #حضرت_مادر وصل کرد.
🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج آسمان رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال #معشوق شتافتید🕊
🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های #نفس بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن.
#شفاعت لازمیم😔
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمد_سخندان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکو
سالـروز شهادت شهید مهدی زین الدین🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سالـروز شهادت شهید مهدی زین الدین🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃قلم های بسیاری خوبی هایش را بر صفحه کاغذ #شهادت داده و کتاب ها دقایق زندگی اش را روایت گر بوده اند. #قلب های زیادی به امید شفاعتِ او می تپند و شلوغی همیشگی مزارش نشان از بی قراری دلهایی است که با فاتحه ای، آرام می شوند ❤️
🍃فرمانده ... حال روزهایمان خوب نیست.نبض ایمانمان کند می زند و توکلمان از نفس افتاده. روزگار #تکلیف بلاتکلیفی را برایمان دیکته می کند و از سنگینی بارِ گناه، کمر خم کرده ایم😔
🍃نمازهایمان حسرت ِ اول وقت بر دل داشتند و حال به وقت بی خیالی، قضا می شوند. ناله ی وجدانمان را نمی شنویم. گاهی #صُمٌّ_بُكْمٌ_عُمْيٌ می شویم و یادمان می رود برای چه آمده ایم
🍃از باقیمانده محبت حسین در دل گاهی #زیارت_عاشورا می خوانیم با فراز #إِنِّي_سِلْمٌ_لِمَنْ_سَالَمَكُمْ بغض می کنیم و با حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ دل می شکند. شرمنده حسین زمان شده ایم که با اعمالمان خنجر به قلب اش می زنیم.از او دور شده ایم و دلمان گرم به دوستان حقیقی و مجازیِ بسیاری است که ما را سرگرم کرده اند به #گناهان. گناهانی که #حیا را بلعیده و وجدانمان را به مهمانی بی خیالی دعوت کرده اند. ظاهرمان آهِ حسرت بر دل دیگران می نشاند و باطنمان آهِ شرمندگی بر دل💔
🍃ای شهید این روزها کسی دلش برای دیگری نمی سوزد. الجار ثم الدار را فراموش کرده ایم و ظلم کردن شده عادتمان . دروغ و #تهمت اعمال روزانه زندگی شده و قلب های شکسته بسیاری را در پرونده اعمالمان بایگانی کرده ایم.
اینجا تکلیف را خیلی ها از یاد برده اند و بی خیالِ #قیامت ،به فکر #دنیا هستند😓
🍃گناهان بسیارند و #بغض ها گلوگیر، راه فراری نداریم.نفسمان به تنگ آمده، زمین گیر شده ایم و #شهادت آرزوییست دست نیافتنی. فرمانده برگرد.اینجا زمین و زمان تو را کم دارد.بیا و با خودت #همت و #باکری را بیاور. #نجات بده غرق شدگان در محاصره دنیا را 😭
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_مهدی_زین_الدین
نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم وارد ڪافے شاپ🍹 شدم، بنیامین از دور برام دست تڪو
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم
با عجلہ وارد دانشگاہ شدم،
در ڪلاس رو زدم و وارد شدم. پسرے ڪہ پاے تختہ بود برگشت بہ سمتم،
با دیدنش رنگم پرید😨 ڪمے استرس گرفتم!همون پسرے بود ڪہ با بنیامین صحبت ڪرد،بے اختیار دستم رو بردم سمت مقنعہ م،همونطور ڪہ برگشت سمت تختہ گفت:
_بفرمایید بشینید!
آروم رفتم بہ سمت یڪے از صندلے هاے خالے،بنیامین با اخم نگاهم 😠مے ڪرد توجهے نڪردم!
نگران بودم چطور برخورد ڪنہ،نڪنہ بخاطرہ اون روز سر درس ها ڪارے ڪنہ یا بہ دوست هاے حراستیش بگہ؟!😰
محمدے،یڪے از پسرهاے ڪلاس دستش رو برد بالا و گفت:😏✋
_ببخشید برادر،بہ خانم هدایتے نذرے ندادین!
با تعجب 😳نگاهشون ڪردم،پسر برگشت سمتش و گفت:
_بعداز ڪلاس بدید!
محمدے با پررویے گفت:
_اول وقتش فضلیت خاصے دارہ! 😏
بیشتر بچہ هاے ڪلاس باهم گفتن صحیح است صحیح است!
پسر لبخندے زد و گفت:
_مگہ نمازہ؟ 😊
محمدے شونہ اے بالا انداخت و گفت:
_نمیدونم والا!ما از ایناش نیستیم! 😕
و بہ یقہ پسر طلبہ اشارہ ڪرد،پسر قد بلند و متوسط اندامے ڪہ شلوار پارچہ اے مشڪے با پیرهن یقہ آخوندے سفید پوشیدہ بود،ریش ها و موهاے قهوہ ایش مرتب بود و هروقت صحبت میڪرد سفیدے دندون هاش مشخص میشد!
ملایم اما جدے گفت:
_ما حق سلیقہ داریم درستہ؟سلیقہ اے ڪہ بہ جامعہ مون آسیب نزنہ؟ 😊
ڪسے چیزے نگفت!
یقہ پیرهنش رو گرفت و گفت:
_همونطور ڪہ شما دوست دارین مدل یقہ پیرهنتون اونطور باشہ من هم این مدل یقہ رو دوست دارم! یقہ پیرهن من براے شما مشڪلے ایجاد میڪنہ؟من حق انتخاب ندارم؟ 😊
دیس خرما رو از روے میز برداشت و اومد بہ سمتم،همونطور ڪہ دیس رو جلوم گرفتہ بود رو بہ بچہ ها گفت:
_مطمئن باشید من اینطورے استخر نمیرم نگرانم نباشید! 😄🏊
همہ باهم گفتن اووووو، 😯 خرمایے برداشتم و تشڪر ڪردم.
یڪے از دخترها با خندہ گفت:
_برادر مگہ استخر رفتن حروم نیست؟ 😄
بچہ ها شروع ڪردن بہ خندیدن! 😄😀😃
برگشت ڪنار تختہ،با خندہ گفت:
_شما برید اگہ گناهے داشت اون دنیا گردن من! 😄
با تعجب 😳نگاهش ڪردم،این رفتار، رفتارے نبود ڪہ من از طلبہ ها میدونستم! 🙁😟
یڪے از دخترها ڪہ دید هنوز متعجبم گفت:
_خرما ڪار بچہ هاست!مثلا خواستن سر ڪلاس معارف مزہ بریزن!😊
مثل بقیہ نبود!
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
1_56545006.mp3
2.66M
💫🥀🍂💫🥀🍂💫🥀🍂💫
💥نمی دانم
چه می خواهم #بگویم
غمی💔 در استخوانم
می گدازد...
💥وداع #جانسوز همسر #شهید
مدافع امنیت
#شهید_جواد_آرمش 🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣#سلام_امام_زمانم❣
💙دوست #داشتنَت
سحـرخیـزترین 🌸حسِ #دنیاست
💙ڪہ صبــــ🌤ــحها
پیش از باز شدنِ #چشمهایم
در #من بیدار میشود...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🦋تـ♥️ـو لبخند میزنی
و جهان میایستد
تا #تــو را تماشا کند ..
🦋زمان میایستد⏱
و #من در ثانیهای
قبل از قدمهایتـ👣
گیر افتادهام ...!
#شهید_علی_اصغر_الیاسی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان - استاد هاشمی نژاد.mp3
1.61M
♨️امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #هاشمی_نژاد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚗خودرویی که مسافرانش را به #بهشت برین رساند
🔰همرزم شهید نوری:
"اونروز بابک داخل ماشین بود شهید نظری و #کایدخورده کنار ماشین نشسته بودند در حال خوردن ناهار. در ماشین نیمه باز بود پای راست #بابک هم بیرون، خمپاره💥 افتاد بین این سه نفر و....
✍پی نوشت: دقیقا همین ماشین بود
#شهید_بابک_نوری
#شهید_عارف_کاید_خورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهدا_امامزادگان_عشقند♥️
📸هر سه نفر به فاصله یک ساعت در #ابوکمال به شهادت رسیدند
🔻شهيدان
#شهید_علیرضا_نظری
#شهید_عارف_کایدخورده
#شهید_بابک_نوری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📙کتابخوانی در سنین بنده که البته بنده چندین برابر #جوانها کتاب میخوانم غالباً تاثیرش به مراتب کمتر است از کتابخوانی📚 در سنین جوانها است
📕آنچه که همیشه برای انسان می ماند، #کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هر چه میتوانند، کتاب بخوانند..✅
🚩 اسلام، پرچمدار کتابخوانی
#روزی_چند_صفحه_کتاب_میخوانیم؟🧐
#هفتهکتابوکتابخوانیگرامیباد🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپی زیبا از #همخوانی_شهدا...
خیلی عالیه، دست سازنده ی کار درد نکنه❤️
#شهدای_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهدا_امامزادگان_عشقند♥️ 📸هر سه نفر به فاصله یک ساعت در #ابوکمال به شهادت رسیدند 🔻شهيدان #شهید_عل
🍃در سایه ساره خانه امن الهی
امروز هم عارفانِ به حقی هستند که پیرو راه #شهدا باشند و راه شهدا را ادامه دهند.وقتی که میگویند راه بهار دیگر بسته شده جوانان دهه هفتادیمان نشان میدهند باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی. اگر بخواهی #لطف و کرمشان شامل حالت باشد.باید #عارف باشی باید بشناسیشان تا از باران لطف و رحتمشان سیراب شوی.
🍃شهید عارف کاید خورد در روزهایی که همه در گیر روزمرگی هایشان بوده اند. دغدغه اش شده بود دفاع از حریم #اهل_بیت. اقتدا کرده بود به سقای #ادب و همین هم موجب شده بود تا دایره المعارف ادب خطابش کنند.
🍃امروز #بغض های ما روبه روی بزرگی شهدا سرازیر می شود.از شهدا چه باید گفت و چه باید نوشت که امروز ما مانده ایم و یاد شهدا.
🍃ای شهید در این روزها
هوای دلهایمان را راهی خود کنید
تا شاید ماهم در این دنیا هوایی شدیم
✍نویسنده: #فاطمه_زهرا_نقوی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_عارف_کایدخورد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸دو ماهی بود که برای #مأموریت اومده بود به حما، میخواست بره دمشق و مأموریتش رو تمدید کنه، بعد از دمشق هم میرفت به #حلب، دم خداحافظی بهش گفتم محرابی:
🔹مأموریتت که تموم شد و خواستی بری دمشق، روبروی مسجد اموی🕌 یه بازار هست به اسم #حمیدیه
گفت: خب
🔸گفتم: اونجا میشه یه زحمتی بکشی و از #سوغاتیای سوریه بگیری و هر وقت خواستی بیای، برام بیاری یه لحظه ساکت شد بعد یهو با صدای بلند گفت: بازار شام رو میگی⁉️
🔹من از بازاری که #بیبی_زینب (س) رو توش چرخونده باشن، هیچی نمیگیرم هرگز❌❌
#شهید_حسین_محرابی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم با عجلہ وارد دانشگاہ شدم، در ڪلاس رو زدم و وار
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
5⃣1⃣ #قسمت_پانزدهم
همراہ بهار رسیدیم سر ڪوچہ،
هم ڪلاسے شیطون و مهربونم ڪہ تازہ ڪمے صمیمے شدہ بودیم! 😊
زنگ رو زدم،چند لحظہ ایستادیم اما ڪسے در رو باز نڪرد، دوبارہ زنگ رو زدم ڪہ عاطفہ از پشت پنجرہ گفت:
_صبر ڪن! 😊
با تعجب نگاهش ڪردم،در خونہ عاطفہ اینا باز شد،عاطفہ اومد بیرون،معمولے سلام و احوال پرسے ڪردیم
🔑ڪلیدے بہ سمتم گرفت و گفت:
_خالہ رفتہ بیرون ڪلید رو داد بدم بهت!😊
ڪلید رو ازش گرفتم و تشڪر ڪردم، عاطفہ با ڪنجڪاوے بہ بهار نگاہ میڪرد،بهار با لبخند دستش رو گرفت جلوے عاطفہ و گفت:
_بهار هستم،دوست هانیہ!☺️
عاطفہ دست بهار رو گرفت.
_منم عاطفہ ام دوست صمیمے هانیہ!😄
خندہ م گرفت، 😀بعداز این دوسال هنوز من و خودش رو صمیمے حساب میڪرد و حسود بود!
خواستم حرفے بزنم ڪہ صداے بوق متوالے ماشینے باعث شد حواسم پرت بشہ!
برگشتم و پشت سرم رو نگاہ ڪردم بنیامین بود! 😳😨
دست بہ سینہ ایستادہ بود ڪنار ماشینش و با لبخند بدے نگاهم میڪرد، 😥خون تو رگ هام یخ بست با استرس رو بہ بهار گفتم:
_بریم دیگہ!
سریع در رو باز ڪردم،وارد حیاط شدیم بهار با شیطنت گفت:😉
_خبریہ ڪلڪ؟!بنیامین رو دیدم!
با حرص گفتم:
_خبر ڪدومہ؟!دیونہ م ڪردہ! 😬
بهار از پشت بغلم ڪرد و گفت:
_الهے!عاشق شدہ خب! 😇
+عاشق ڪدومہ؟!دنبال چیزے ڪہ بیشتر پسرا دنبالشن! 😐
خواست چیزے بگہ ڪہ دست هاش رو از دور ڪمرم باز ڪردم و گفتم:
_نگو فڪر منفے نڪن ڪہ خودش مستقیم بهم گفتہ!
با تعجب نگاهم ڪرد:
_دروغ میگے؟! 😳
همونطور ڪہ وارد پذیرایے میشدم گفتم:
_دروغم ڪجا بود؟!بیا تو!
یااللہ گویان دنبالم اومد،با تعجب گفتم:
_آخہ تو مردے؟!یا ڪسے خونہ ست؟!
بے تعارف نشست رو مبل.
_محض اطمینان گفتم!
همونطور ڪہ مقنعہ م رو در مے آوردم وارد آشپزخونہ شدم
_چے میخورے؟ 😋
+چیزے نمیخوام اومدم خیر سرم تو درس ڪمڪم ڪنے،راستے؟
ڪترے رو پر از آب ڪردم.
_جانم!
+خانوادت میدونن بنیامین مزاحمت
میشہ؟!😟
ڪترے رو گذاشتم روے گاز و برگشتم پیش بهار!
_نہ،فڪرڪردم خودم میتونم حلش ڪنم!😕
با حرص گفت:
_بے جا ڪردے،باید بہ خانوادت اطلاع بدے!
بہ دروغ باشہ اے گفتم، 😒از خانوادم نمیترسیدم خجالت مے ڪشیدم!
_براے اردوے مشهد ثبت نام ڪردے؟!
سردرگم گفتم:
_اردوے مشهد؟!
+اوهوم،سهیلے ترتیبش رو دادہ همہ ثبت نام ڪردن فردا بریم ثبت نام ڪنیم تا پر
نشدہ!😊
با تعجب گفتم:
_سهیلے دیگہ ڪیہ؟! 😳
چشم هاش رو ریز ڪرد،با حرص نفسے ڪشید و گفت:
_حالت خوب نیستا!بابا همین طلبہ باحالہ دیگہ!امیرحسین سهیلے!
سلول هاے مغز خستہ م بہ ڪار افتادن!همون طلبہ عجیب!
_من نمیام تو ثبت نام ڪن!🙁
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8277470_245.mp3
19.65M
🎵#مداحی_شهدایی
🌾خونه غرق در آه #حسرته
🌾خونه #بی_بابا شام غربته
🎤🎤 #میثم_مطیعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💫فـرقی #نـداشت
این که کدام یک #باباي تــو باشــد .!
💫آن ها همه شان
خیـر و صلاح بچـه ها را #میـخواستند ...
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌾هر #صبح 🌤که بلند می شوم .....
🌼آراسته روی قبله 🙂می ایستم و
🍁می گویم:
🌾"السلام علیک یا اباصالح المهدی"
🌼وقتی به این #فکر میکنم که خدا
🍁جواب #سلام را واجب کرده است،
🌾قلبم 💚از ذوق اینکه شما به اندازه
🌼 یک جواب سلام به من #نگاه می
🍁کنی از جا کنده می شود.
🌾آقاجانم! #دوستت دارم.😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh