eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 1⃣2⃣ 🔮خیلی وقتها گرسنه می‌ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه🍉 و پنیر خیلی سختی کشیدم یک روز بعد از ظهر تنها بودم روی خاک نشسته بودم و اشک میریختم😢 که اگه می توانست نمی‌گذاشت مصطفی اشکش را ببیند اما آن روز یک دفعه سر رسید و دید او دارد گریه می‌کند آمد جلو دو زانو نشست و شروع کرد به 🔮گفت من می‌دانم زندگی تو نباید اینطور باشد تو فکر نمیکردی به این روز بیفتی😔 اگر خواستی می‌توانید برگردید تهران ولی من نمی توانم، این است خطری برای خود انقلاب است. دستور داده کردستان پاکسازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم👊 غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم من نمی‌توانم اینجا بمانم😢 🔮مصطفی گفت آزادید، می‌توانید برگردید تهران چشمهایش پر از آب شد گفت می‌دانید که بدون شما برگردم اینجا هم کسی را نمی‌شناسم با کسی نمی‌توانم صحبت کنم خیلی وقت‌ها با همه وجود منتظر می نشینم که کی می آیید😞 و آن وقت از شما هیچ خبری نمی‌شود. مصطفی هنوز کف دست‌هایش روی زانوهایش بود انگار تشهد بخواند گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر بمانید نه به خاطر من ❌ 🔮به هر حال تصمیم گرفتم بمانم تا آخر، و برنگردم🚷 البته به سردشت که رفتیم من به اکیپ بیمارستان ملحق شدم. نمی‌ توانستم بیکار بمانم در سختی ها زیاد بود همان ایام آقای طالقانی از دنیا رفتند و برگشتیم تهران. در تهران برایم خیلی سخت بود و من برای اولین بار مصطفی را آنطور دیدم با نگرانی شدید. منافقین خیلی حمله می کردند به او 🔮عکس مصطفی را در روزنامه📰 کشیده بودند که در عینکش تانک بود و می کرد خیلی عکس وحشتناکی بود😰 من خودم شاهد بودم این مرد چقدر با کار می‌کرد چقدر خسته می شد گرسنگی می کشید اما روزنامه ها اینطور جنجال به پا کرده بودند در ذهن من 🔮هیچکس نمیکرد. مصطفی چه کارهایی انجام می‌دهد از آن روز از سیاست متنفر شدم به مصطفی گفتم باید ایران🇮🇷 را ترک کنی بیا برگردیم ولی مصطفی ماند به من گفت: فکر نکن من آمدم و پست گرفتم زندگی آرام خواهد بود، تا حق و هست و مادام که سکوت نمی‌کنید جنگ هم هست. 🔮بالاخره آزاد شد و من به لبنان برگشتم همین قدر که گاه گاهی بروم و زدم راضی بودم و مصطفی دقیق کارهایی را که باید انجام می‌دادیم می‌گفت. سفارش یک به یک بچه‌های مدرسه را می‌کرد و می‌خواست که از دانه دانه خانواده‌های شهدا تفقد کنم برای ایشان نامه بنویسم. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 2⃣2⃣ 🔮می نشست می گفت بهشان بگو به يادشان هستم ودوستشان دارم♥️ مدام می گفت اصدقائنا دوستانم. نمی خواهم دوستانم فکر کنند آمده ام ایران، شده ام از آن ها فراموش کرده ام. یک بار که در لبنان بودم شنيدم عراق به ایران حمله کرده💥 خیلی ناراحت شدم جنگ کردستان که تمام شد خوشحال شدم. امید برایم بود که کردستان الحمد لله تمام شد😃 🔮فکر می کردم آن اشک های من در تنهایی در کردستان نتیجه داده من آن جا واقعا با همه وجودم می کردم که دیگر جنگ تمام شود. دیگر من خسته شدم. دلم برای مصطفی هم می سوخت🙁 من نمی توانستم از او دور شوم و با این حال حق من بود که زندگی با داشته باشم. فکر می کردم خدا دعایم اجابت خواهد کرد و در لبنان و ایران جنگ خواهد شد. 🔮خبر حمله عراق برایم یک ضربه بود⚡️ می دانستم اولین کسی که خودش رابرساند آن جامصطفی است. بسته شده بودو من خیلی دست و پا می زدم که هرچه سریع تر خودم را برسانم به ایران بالاخره از طریق هواپیمای نظامی🛩 واردایران شدم. در تهران گفتند مصطفی اهواز است و من همراه عده ای با یک هواپیمای 130 راهی شدیم. 🔮در دلش آشوب بود: مصطفی کجاست؟ سالم است؟ آیا دوباره چشمش به صورت نازنین می افتد؟ موتور هواپیما که آتش گرفته بود و وحشت وهیاهوی اطرافیان، پریشانیش را بیش ترمی کرد😨 مصطفی را باز کرد و شروع کرد به خواندن 🔮من در ایران هستم ولی قلبم♥️ با تو در جنوب است، درمؤسسه، در صور. من احساس می کنم، فریاد می زنم، می سوزم و باتو می دوم زیر بمباران و آتش. 🔮من احساس می کنم با توبه سوی مرگ می روم به سوی ، به سوی لقای خدا باکرامت. من احساس می کنم در هر لحظه باتوهستم حتی هنگام شهادت🌷 حتی روز آخر در مقابل. وقتی مصیبت روی وجود شما سيطره می کند، دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که در "وجودم" ذوب می شود. عشق💖 را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشق که مصیبت را به تبدیل می کند، مرگ را به بقا وترس را به شجاعت. 🔮وقتی رسیدم، مصطفی نبود و من نمی دانستم اصلا زنده است یانه‼️ سخت ترین روزها روزهای اول جنگ بود. بچه ها خیلی کم بودند، شاید پانزده تا هفده نفر. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
06-ye-pelak-ye-sak-shoor-seyedreza-narimani.mp3
6.55M
🎵 یه پلاکـــ با یه ساکـــ میبینی که همین دو قـلم پیش ما مونده....💔💔💔 🎤🎤 👈تقدیم به فرزندان شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
★بابایت همان خوب قصّه هاست ★که پرواز کرد🕊 آرامشش♥️ سهم ما شد و ها، نصیب بچه های بابا شُد ببخش که ما اینقدر بد هستیم😔😔 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ اے که شود از نـ✨ـور تو هر جهان دل من💖 حضرتـــ خورشـید 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چونکه آمدوچشمم بازشد قلب من تو همراز شد❤️ غرق می شود آن روزکه صبحـ☀️ـم با آغاز شد♥️ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - سرور دنیا و آخرت - حجت الاسلام رفیعی.mp3
2.13M
♨️سرور دنیا و آخرت بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺 پیش بینی شهید آوینی از فروپاشی درونی تمدن غربی: من در بيشتر به تحول درونى غربى‌ها اميد دارم تا جنگى "رودررو" غرب از خواهد پوسيد و در خود فرو می‌ریزد💥 و چون عقربى🦂 در آتش، "خود را" نيش خواهد زد..👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰اغلب ما از یک حس مشترکی برخورداریم و آن، حس است. وقتی انسان چیزی را از دست می دهد، یا برای چیز ارزشمندی✨ تلاش می کند اما قدرت وصول به آن را ندارد، احساس مغمومیت می کند. 🔰این مغمومیت است، پیروزی آور است، معنویت آور است👌 به من خیلی مراجعه می کنند. هرکسی دستش به من می رسد این را می گوید: دعاکن بشوم.. 🔰من به آنها می گویم دعا کنید خداوند این را در شما حفظ کند. وای به روزی که انسان این حالت غم را💔 این حالت باختن را، این حس را درداثرددنیا ازدست بدهد! او "خاسر" است.. 📚کتاب ذوالفقار ص۱۴۶ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
گفته بودم اسرارقلب برکسی فاش نمی شود❌ حتی اماوقتی در خداحافظی شان یک لحظه بپیچد💫 به دل هر دو می شود هر دو👥 میفهمند که دیگر، از آن بالا شده🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به قولِ حاج حسین یکتا: آخر تیپولوژی بودندکه یوسف زهرا(ع)♥️ آن ها را دید به قولِ معروف برای تیپ زدند... چطور⁉️ اگر بودند از آن زیبایی در راهِ خدا استفاده کردند👌گفتند: خدایا ما می خواهیم ما را فقط ببینی ما میخواهیم فقط از تو دلبــ💖ـری کنیم که در نهایت هم دل بردند و هم دل دادند و به قیمت جان را خریدند ... ✍پ.ن: گاهی با خواندن هرچند کوتاه ولی پربارشان به خودم نهیب می زنم اگر امثال شهید دهقان ها🌷 یا ها یا...، همینطوری از دنیا می رفتند، حیف می شدند. برازنده شان بود آنها در اوج عمل کردند و شدند یاران سیدالشهداء(ع) وسربازان مهدی موعود🌸 و ما ... بماند.....😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این روزها یادی کنیم از بهبهانی، "داوود دانایی" که در ۲۰بهمن ۶۵، زمانی که بمب شیمیایی☠ به خط اصابت می‌کند، را به رزمنده‌ای که ماسک ندارد می‌دهد و را به دیگری و خودش بی‌دفاع در معرض گاز خردل😔 قرار گرفته و به شدت شیمیایی می‌شود و به می‌رسد🕊 روحش شاد و یادش گرامی باد 🌷 ‌ ‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13960829000089.mp3
2.14M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه هود✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
ای کسانی که ولی گلایه نمی‌کنید✘ خسته‌اید و شکوه نمی‌کنید و هنوز پاسخی نرسیده و مؤدبانه ناظرید بر "حکمت حق" ⇜هیچ‌وقت از این لحظه به اجابت نبوده اید❌ 💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣ 💢تا ابد به آن بدهکارم که وقتی به معاونت گردان منصوبش کردم خود را از انظار بسیجیان پنهان میکرد ومی گفت: من از چهره های این بسیجیان شرمنده ام😞 که به آنان بدهم 💢ودائما از اینکه ایشان را از یاد خدا غافل نکند به راز و نیاز مشغول بود و آخرالامر در "عملیات کربلای پنج" به آرزویش که شهادت🌷 بود رسید.  🍂🍁🍂🍁🍂 💢تا ابد به آن برادر بسیجی فرمانده گردان بدهکارم که روح پارسایی داشت و هرگز از رفتن به مرخصی خشنود نبود😔 وقتی که شد تازه متوجه شدیم که تنها نان آور پدر ومادر پیرش بود😭 و هرگز از نداشتن گله ای نداشت 💢و همه دارایی اش در جبهه یک جلد مجید ونهج البلاغه و دیوان حافظ بود📚 که در چند جابجایی فرماندهی یگان همیشه به همراهش بود.  🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کاش برسد... این جوانان همه را در ره خود پیر کند😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این زمانه اگر به خاطر تغییر کنی این جماعتـ👥 هر روز تو را می خواهند ولی لبخند خالق😍 را به هیچ حرفی ترجیح را عاشِقانه انتخاب کن♥️ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5992271129371214222.mp3
2.48M
👌 مداحی فوق زیبا بمناسبت ♥️ 🌴با حجاب نمیشه عبد شیطون 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
۴سال میگذرد از آن روزهایی که هرچه بیشتر از رفتن تو به میگذشت اضطراب و اشتیاق ما بیشتر میشد اشتیاق از این جهت که منتظر برگشتنت بودیم و اضطرابی که نکند در کار نباشد🚷 و عاقبت سفر رویایی تو، به ختم شود. اضطرابی که در تماس و مکالمه آخر☎️ دو چندان شد. یادته بهم گفتی چند بار تا پیش رفتم. اما توفیق رسیدن به آن را نداشتم و چه حسرتی پشت این شهید نشدن بود😔 با شنیدن این جمله، ناخود آگاه سرازیر شد. درست مثل الان که چشمانم بارانی شده. گفتم کی برمیگردی⁉️ بسه دیگه برگرد، . یادته داداش؟؟😢 بار که تماس گرفتی لحن صدایت با دفعه های قبل فرق داشت. انگار میخواستی بگی بی تابی نکن خواهر💓 به زودی ، اما نه به شکلی که شما منتظر هستید. برمیگردم در حالیکه چشمانم بسته است و لبانم دیگر به سخن گفتن گشوده نمیشود😭 برمیگردم در حالیکه شما هستید و من خندان... اما وقتی برگشتم انتظار نداشته باش در آغوش بگیرمت💞 انتظار نداشته باش از سفری که رفتم برایت تعریف کنم. هرچند که حرف های زیادی برای گفتن دارم اما این دفعه من، فقط هستم. این بار من آرام گرفتم♥️ و شما هیاهو میکنید گفتی ماموریتی داری که وقتی به سرانجام رساندی برمیگردی و من چه دیر متوجه شدم ماموریت تو* * بود. چیزی که بخاطرش شبانه روز تلاش کردی و خودت را برای رسیدن به آن پاکیزه کردی✨ و چه زیبا دست از دنیا شستی و *خــ❣ــدا* چه زیباتر خریدار بنده ی به کمال رسیده ی خود شد. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh