eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از بچه های هیئت آمد و به سید گفت: تو روضه اهلبیت اصلاً گریه م نمےگیرد و نمےتوانم #گریه کنم! سیدگفت:اینجا هم که من خواندم گریه ات نگرفت؟ گفت:نه! سیدگفت: مشکل از من است چشمم آلوده است دهنم آلوده است که توگریه ت نمےگیرد! این شخص با تعجب مےگفت: عجب حرفی!من به هرکس گفتم،گفت: تومشکل داری برومشکلت را حل کن،گریه ت مےگیرداما سید مےگوید مشکل از من است! #سیدمجتبےعلمدار #سالروزولادت_شهادت @aah3noghte
💔 در خط مقدم،خانمی را دیده بود ڪه جعبه مهمات جابجا مےکند. همرزمانش اما بےتفاوت مشغول کارشان بودند،انگار که آن خانم را نمےبینند شصتش خبردارشده بود که آن خانم کیست... عرض کرده بود: "خانم!جایےکه ما مردها هستیم، شمانبایدزحمت بکشین" فرموده بود: "مگرشما درراه برادرمن زحمت نمےکشید؟ هرکس یاورماباشد البته ما هم یارےاش مےکنیم". #شهیدعبدالحسین_برونسی 📚خاکهای نرم کوشک،ص۱۶۶ #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 چرا به آینده انقلاب اسلامی امیدواریم؟ کافه دشمن به هم ریخته و کارش تمام است. سنت الهی، صحبت
💔 بچه ها ما در یک دروه خاصی از تاریخ هستیم! هرکدومتون برید دنبال اینکه بفهمید ماموریت خاصتون در دوران قبل از ظهور چیه؟؟ شما الان وسط معرکه اید وسط میدون مینـید بچه ها از همین نوجوونی خودتونو برا حضرت مهدی عجل الله آماده کنید... #حاج_حسين_يكتا #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم به قلم شهید مدافع حرم #شهیدسیدطاهاایمانی #قسمت_بیست_و_هشت انتخاب بچه ه
به قلم شهیدمدافع حرم غرامت به زحمت می تونستم توی راهرو رو ببینم … افسر پلیس داشت با کسی صحبت می کرد … . اومد داخل … دستم رو باز کرد و یه برگه رو گذاشت جلوم …😐 -آقای استنلی بوگان، شما تفاهمی و به قید ضمانت و مشروط به پرداخت غرامت آزاد هستید … لطفا اینجا رو امضا کنید … لازمه تفهیم اتهام بشید؟ …🤔 برگه رو نگاه کردم … صاحب یه سوپرمارکت به جرم صدمه به اموالش و شکستن شیشه مغازه اش ازم شکایت کرده بود ☹️… ۶۰۰ دلار غرامت مغازه دار و ۴۰۰ دلارم پول نگهبانی که تا تعویض شیشه جدید اونجا بوده و هزینه سرویس اجتماعی و … .😩😫 . گریه ام گرفته بود … لعنت به تو استنلی … چرا باید توی اولین شب، چنین غلطی کرده باشی … ۱۰۰۰ دلار تقریبا کل پس انداز یک سال م بود … .😞 زودتر امضا کنید آقای بوگان … در صورتی که امضا نکنید و تفاهم رو نپذیرید به دادگاه ارجاع داده می شید … .😒 هنوز بین زمین و آسمون معلق بودم که حاجی از در اومد تو… یه نگاه به ما کرد و گفت … "هنوز امضا نکردی؟ … زود باش همه معطلن"😉 … . "شما چطور من رو پیدا کردید"؟ 😃… . من پیدات نکردم … دیشب، تو مست پا شدی اومدی مسجد … بعد هم که تا اومدم ببینم چه بلایی سرت اومده، پلیس ها ریختن توی مسجد …😅 افسر پلیس که رفت … حاج آقا با یه حالت خاصی نگاهم کرد … . – پول غرامت رو …😶 – من پرداخت کردم و الا الان به جای اینجا زندان بودی … ۱۰۰۰ دلار بدهکاری … چطور پسش میدی؟ … .😉 – با عصبانیت گفتم … من ازت خواستم به جای من پول بدی؟😠 …. – نه … .☺️ نشست روی مبل و به پشتیش لم داد … چشم هاش رو بست … می تونی بدی؛ می تونی هم بزنی زیرش … اینکه دزد باشی یا نه؛ انتخاب خودته …😌 نمی دونستم چی بگم … بدجور گیر افتاده بودم … زندگیم رفته بود روی هوا … تمام پس انداز و سرمایه یک ساله ام …😑 – من یه کم پول پس انداز کردم … می خواستم برای خودم یه تعمیرگاه بزنم … از بیمارستان که بیام بیرون پس میدم … 😒 – چقدر از پول تعمیرگاه رو جمع کرده بودی؟ …🤔 – ۱۲۵۶ دلار .. مثل فنر از روی مبل پرید … با این پول می خواستی تعمیرگاه بزنی؟ … تو حداقل ۳۰۰ هزار دلار پول لازم داری …😏 اعصابم خورد شد … "تو چه کار به کار من داری … اومدم بیرون، پولت رو بگیر"😠 … . خندید … من نگفتم کی پول رو پس میدی … پرسیدم چطور پسش میدی؟😏 … . – منظورت چیه؟ … . – می تونی عوض پول برای من یه کاری انجام بدی … یا اینکه پول رو پس بدی … انتخابت چیه؟ … .🤔 خوشحال شدم … چه کاری؟ … .🤗 کار سختی نیست … دوباره لم داد روی مبل و چشم هاش رو بست … اون کتاب رو برام بخون … .😌 خم شدم به زحمت برش دارم که … قرآن بود … دوباره اعصابم بهم ریخت … .😡😡 – من مجبور نیستم این کار رو بکنم … تا حالا هیچ کس نتونسته به انجام کاری مجبورم کنه … .😤 – پس مواد فروش شدن هم انتخاب خودت بود؛ نه اجبار خدا؟…😎 جا خوردم!😳… دلم نمی خواست از گذشته ام چیزی بفهمه… نمی دونم چرا؟ ولی می خواستم حداقل اون همیشه به چشم یه آدم درست بهم نگاه کنه … خم شدم از روی میز قرآن رو برداشتم … "خیلی آدم مزخرفی هستی"😏 … خندید😁 … "پسرم هم همین رو بهم میگه" … ... 💕 @Aah3noghte💕
💔 بالای سرم نشسته و ماه من است هم‌صحبت گاه‌گاه دلخواه من است؛ بازار، پیاده‌رو، خیابان، خانه دلتنگیِ تو همیشه همراه من است… #شهیدمحمودرضابیضائی #دلتنگی #رفاقت #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدحسین_بواس #شهیدمدافع_حرم 💕 @aah3noghte💕
💔 #حسین_جان خوشا آن غریبے ڪه یارش تو باشے قرار #دل بے قرارش تو باشے خوشا آن گدایے ڪه تنهاے تنها ڪنارے نشیند ڪنارش تو باشے #آھ_ارباب 💕 @aah3noghte💕
💔 گفتا "تو از کجایی ڪآشفتھ می‌نما‌یی"؟ گفتم "منم غریبی از شهر آشنایی"... نگاھ #شهیدجوادمحمدی پشت و پناه امروزمون... #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 گفتا "تو از کجایی ڪآشفتھ می‌نما‌یی"؟ گفتم "منم غریبی از شهر آشنایی"...
💔 سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، بودیم برا راهیان نور😊 و آقاجواد، ما بود☺️ شب دیر خوابیده بودیم که جواد همه را صدا کرد برا با چک و لگد😑 بلند شدیم رفتیم گرفتیم وایسادیم نماز تا همه خوندیم، گفت خب ساعت دو عه😅 ساعت ۲ نصف شب نماز صبح😳 آقا خوابید کف کانکس و ماهم اعصابا...😬 هیچی دیگه را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن😂 : رفیق شهید ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #سید_پابرهنه۲ سید غلامرضا (حمید) میرافضلی سال ۱۳۳۳ در شهر رفسنجان به
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 ۳ حمید ساکت نمےشد و تنها کسی که توانست آرامش کند، بی بی بود... بی بی ، خودش صبور و آرام بود و از شهادت رضا، راضی و همین آرامشش حمید را آرام کرد و تلنگری شد در وجود حمید....😔 سید حمید که فکر مےکرد بزن بهادر محله است، حیران و درمانده! شاهد شجاعت کسی بود که همیشه او را بزدل و ترسو مےدانست...😭 تا چشم بر هم زدند انقلاب شد و بعد جنگ... حالا دیگر سید حمید با چشمانش مےدید نوجوان هایی که از او بسیار کوچکتر هستند، به جبهه مےروند... سید حمید دیگر در کنار رفقایش هم احساس تنهایی مےکرد، مےخواست به جبهه برود اما آیا در جبهه سید حمید را با آن سابقه اش قبول مےکردند؟؟؟؟😔 یکی از کامیون دارهایی که کمک های مردمی بار زده بود، با اکراه سید حمید را به جبهه برد... جبهه جنوب گویی از ظلمت به نور رسیده بود!!! با حیرتی آمیخته با شوق، به دنیایی رسیده بود که از کودکی به دنبال آن بود.... و سید خیلی زود تغییر کرد....😇 افسوس مےخورد بر عمر از دست رفته اش و همیشه خودش را سرزنش مےکرد... بعد از مدتی شب ها در بیابان، پرسه مےزد و چندی بعد برهنگی پایش همیشگی شد و به مشهور.... ... ۳نقطه 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 عشقی که رفته رفته جنون آوردچه سود؟ دیوانه گشتن از نگه اولین خوش است ۶۴/۱۰/۱۲ (تهران/مصادف باپنجم ماه محرم) تاریخ شهادت۹۴/۴/۱(سوریه/شهردرعا/مصادف با پنجم ماه رمضان) نام جهادی: حسین ذاکر نحوه شهادت: اصابت موشک به خودرو مانند مقتدایش علی اکبر(ع)اربا اربا شدند و فقط یک دست از ایشان برگشت 💕 @Aah3noghte💕