شهید شو 🌷
💔 رفقامن قبول ندارم فردا بخواید تو #دانشگاه یه ماموریت سنگین انجام بدید اما خودتون از هم دلگیر با
💔
همیشه آرزو داشت روز عاشورا شهید شه،😍
سَرشم مثل آقاش جدا شه،
روز عاشورا داشت جعبه مهمات رو جابجا میکرد که یه خمپاره اومد کنارش منفجرشد
سرش جدا شد مثل اربابش....
قشنگه؟؟🤔
هرچی از امام حسین بخوای بهت میده هااا
ولی #شهادتو_به_هرکی_نمیدن..."☝️
#حاج_حسين_يكتا
#گریه_انقطاع
#ولایت
#امضای_امام_حسین ع
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(۵) نمازجمعه مختلط هاشمی!😏 #ادامه_دارد... #اندک
💔
چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(۶)
امیدوار کردن جبهه دشمنان
#ادامه_دارد...
#اندکی_سیاسی
#بصیرت
#ولایت
#فریب
#نفوذ
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم به قلم شهید مدافع حرم #شهیدسیدطاهاایمانی #قسمت_سی_و_نه دروغ بود تا مسجد
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم
به قلم شهید مدافع حرم
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_چهل
سپاه شیطان
– از خدا شرم نمی کنی؟😠 … اسم خودت رو می گذاری مسلمان و به بنده خدا اهانت می کنی؟ …
مگه درجه ایمان و تقوای آدم ها روی پیشونےشون نوشته شده یا تو خدایی حکم صادر کردی؟ …😡
اصلا می تونی یه روز جای اون زندگی کنی و بعد ایمانت رو حفظ کنی؟😠😡…
و پدر حسنا پشت سر هم به من اهانت می کرد … و از عملش دفاع😑 …
بعد از کلی حرف، حاجی چند لحظه سکوت کرد …
- برای ختم کلام☝️…
من امروز به خاطر اون جوون اینجا نیومدم … به خاطر خود شما اومدم😒 … من برای شما نگرانم …
فقط اومدم بگم حواست باشه کسی رو زیر پات له کردی که دستش توی دست خدا بود … خدا نگهش داشته بود … حفظش کرده بود و تا اینجا آورده بود…
دلش بلرزه و از مسیر برگرده … اون لحظه ای که دستش رو از دست خدا بیرون بکشه، شک نکن از ایادی و سپاه شیطان شدی😡☝️ واسطه ضلالت و گمراهی چنین آدمی شدی 🔥… .
پدرش با عصبانیت داد زد:
"… یعنی من باید دخترم رو به هر کسی که ازش خواستگاری کرد بدم؟"😡… .
– چرا این حق شماست … حق داشتی دخترت رو بدی یا ندی😏… اما حق نداشتی با این جوون، این طور کنی☝️ … دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی💔 … از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی … خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش نه … .
دیگه اونجا نموندم … گریه ام گرفته بود😭 … به خودم گفتم
"تو یه احمقی استنلی … خدا دروغ گو نیست … خدا هیچ وقت بهت دروغ نگفت … تو رو برد تا حرفش رو از زبان اونها بشنوی"😔 …
با عجله رفتم خونه … وضو گرفتم و سریع به نماز ایستادم … .
بعد از نماز، سرم رو از سجده بلند نکردم … تا اذان مغرب، توی سجده استغفار می کردم😭…
از خدا خجالت می کشیدم که چطور داشتم مغلوب شیطان می شدم …
سرمای شدیدی خوردم🤒 … تب، سردرد، سرگیجه …
با تعمیرگاه تماس گرفتم و به رئیسم گفتم حالم اصلا خوب نیست … اونقدر حالم بد بود که نمی تونستم از جام تکان بخورم😫 … .
یک روز و نیم توی همون حالت بودم که صدای زنگ در اومد… به زحمت از جا بلند شدم … هنوز چند قدمی نرفته بودم که توی راهرو از حال رفتم … چشمم رو که باز کردم دیدم حاجی بالای سرم نشسته …
– مرد مومن، نباید یه خبر بدی بگی مریضم؟ … اگر عادت دائم مسجد اومدنت نبود که برای مجلس ترحیمت خبر می شدم… اینو گفت و برام یکم سوپ آورد🍲 … یه روزی می شد چیزی نخورده بودم … نمی تونستم با اون حال، چیزی درست کنم …
من که خوب شدم حاجی افتاد … چند روز مسجد، امام جماعت نداشت ولی بازم سعی می کردم نمازهام رو برم مسجد … .
اقامه بسته بودم که حس کردم چند نفر بهم اقتدا کردن … ناخودآگاه و بدون اینکه حتی یه لحظه فکر کنم، نمازم رو شکستم و برگشتم سمت شون … شما نمی تونید به من اقتدا کنید😒 …
نماز اونها هم شکست …
"پشت سرم نایستید" …
– می دونی چقدر شکستن نماز، اشکال داره؟ … نماز همه مون رو شکستی …
– فقط مال من شکست … مال شما اصلا درست نبود که بشکنه … پشتم رو بهشون کردم … من حلال زاده نیستم😔 …
از درون می لرزیدم … ترس خاصی وجودم رو پر کرده بود😨 …
پدر حسنا وقتی فهمید از من بدش اومد … مسجد، تنها خونه من بود، اگر منو بیرون می کردن خیلی تنها می شدم😞… ولی از طرفی اصلا پشیمون نبودم … بهتر از این بود که به خاطر من، حکم خدا زیر پا گذاشته بشه …
دوباره دستم رو آوردم بالا و اقامه بستم … خدایا! برای تو نماز می خوانم … الله اکبر …
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین
و انسان به جایی خواهد رسید که #خداوند خریدارش خواهد شد
خداوند، جان مےخرد❣
و چه خریدار خوبےست که جان، را به بهای #لقاء خود مےخرد...
باید که جمله جان شَـوی، تا لایق #جانان شوی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#شهادتــــ_روزےمون
💕 @aah3noghte💕
#ڪپی⛔️
💔
عکسـِ شهدا را مےبیـنیم
اما
عڪسـِ شھـدا عملـ مےڪنیمـ ...
آرمـان ھمہ شهدا،
#دنیاے_عارے_از_اسرائیل بود
اونوقت این آقـا....
پا روی پرچمـ اسرائیل هم نمیذاره...
#زشت_کلام
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے📛
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #تهرانی۳ یک روز یکی از بچه ها بهم گفت: «این تهرانی واقعا بچه نترسیه
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#تهرانی۴
قرار بود برویم عملیات . همه به جنب و جوش بودند.😄
تهرانی هم خودش را آماده مےکرد اما... خیلی آرام و بی حرف...
داشت فکر می کرد🤔....
بهش گفتم :
«چیه تهرانی؟ چرا اینجوری رفتی تو لک؟»😉
آرام طوری که کسی نشنود گفت:
«جون حاجی نمےدونم چیه که از دیشب مال خودم نیستم . 😔
هرچی مےخوام #شر بازی در بیارم یا #لاتی حرف بزنم یا حال برو بچه ها رو بگیرم دهانم باز نمیشه!
انگار یه چیزی به من غلبه کرده. یه چیز دیگه ای غیر از خودم».😕😶
چشم هایش هم همین را گواهی مےداد. تغییر کرده بود ...
باید دوشکا را مےبُردیم بالای یک ارتفاع بلند و صعب العبور...
از روی نقشه، برای تهرانی توضیح دادم و گفتم:
"با دو نفر دیگه برو"!😊
گفت:
"نه... تنهایی مےبرمش"💪
تنهایی دوشکا رو از ۲۰۰ متر #شیب_تند، برد بالا و آماده تیراندازی کرد.😳
دیگه صبح شده بود...
بعد از اینکه نمازش رو خوند، چند لحظه رفت تو فکر و بعد گفت:
"حاجی! من امروز #شهید مےشم"😇
مانده بودم چی بگم!!!!😶😮
ادامه داد:
"یه چیزی بهت بگم؟...
درسته آدم خوبی نبودم ولی روزی که حرکت کردم برای جبهه، گفتم یاعلی و توکل کردم به خودِ خدا....🙂 گفتم: (خدایا! خودت راهی رو به من نشون بده و کاری رو بذار جلوی پام که #شرمنده_تو_و_مولا_نباشم)😭😭
مےگفت و اشک مےریخت...
گفتم:
"حالا چرا اینجوری مےکنی؟😕 بچه ها متوجه مےشن!!! هنوز که اتفاقی نیفتاده... جنگی نشده"!!!
گفت:
"نه.... من مےدونم امروز تا قبل از ظهر میرم"!! 😉
اشک مےریخت و حرف مےزد...
دیگه طرف صحبتش من نبودم با خود خدا حرف مےزد...
دستانش رو به حالت دعا بلند کرده بود و مےگفت:
"خدایا!!
یعنی از کارایی که ما کردیم، مےگذری؟؟😭
یعنی مارو مےبخشی؟😭
یعنی اون دنیا جلوی ابالفضل، آبروی ما رو نمےبری؟😔
یعنی آبروی ما رو جلوی حضرت زهرا س و بچه هاش مےخری"...😔😭😔
بعد به من گفت:
"یعنی خدا از ما مےگذره"؟؟؟😔
#ادامه_دارد...
#اختصاصی_کانال_آھ3نقطه
💕 @aah3noghte💕
#انتشار_بدون_ذکر_لینک_کانال_موردرضایت_نیست