eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 عیدَکُم مَبَروک.🎉🎊🎊🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 اَجِرنَا مِنَ النٌَارِ یَا مُجِیر میشه پناهم بدی؟! ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۷۵) أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌ وَ الْع
✨﷽✨ (۱۷۶) ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ آن (عذاب) به جهت آن است كه خداوند كتاب (آسمانى) را به حقّ نازل كرده است و البتّه كسانى كه در كتاب (خدا با كتمان و تحريف) اختلاف (ايجاد) كردند، همواره در ستيزه‌اى عميق هستند. ✅ نکته ها اين همه تهديد و وعده‌ى عذاب كه براى كتمان كنندگان حقايق دينى بيان شد، از آن جهت است كه خداوند كتاب آسمانى را چنان روشن و واضح و همراه با دلايل و استدلال نازل كرده است كه جاى هيچ گونه شبهه و ابهام براى كسى باقى نمى‌ماند، امّا با اين حال گروهى از مردم براى حفظ منافع شخصى خود، دست به توجيه و تحريف زده و در فهم كتاب آسمانى اختلاف به وجود مى‌آورند تا به اصطلاح آب را گل آلود نموده و از آن ماهى بگيرند. خداوند در وصف اينان مى‌فرمايد: اين گروه در شقاق و جدايى به سر مى‌برند. يكى از راههاى كتمان حقيقت، ايجاد اختلاف است. در سه آيه‌ى گذشته، تمام تهديدات متوجّه كتمان كنندگان بود. در اين آيه به جاى اينكه بفرمايد: كتمان كنندگان در شقاقند، فرمود: اختلاف كنندگان در كتاب، در شقاقند. اين نشان دهنده‌ى آن است كه كتمان كنندگان، همان اختلاف كنندگان هستند. زيرا در محيط آلوده به اختلاف است كه مى‌توان مردم را سردرگم و حقايق را پنهان كرد. 🔊 پیام ها - منشأ اختلافات دينى و مذهبى، دانشمندان هستند، نه كتب آسمانى. «نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ ... اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ» - كتمان حقايق، موجب شقاق وشكاف و جدايى وپراكندگى است. «شِقاقٍ بَعِيدٍ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 ستاره‌‎ بارونه آقام اومده، تو این کَرم‎خونه آقام اومده 🌺 میلاد امام حسن (ع) مبارک‎باد 💚 تاریخ ولادت🦋 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_سی_و_هفت اسماعیل میرود پیش سید بن طاووس. جراحت پایش را نشان میدهد. سید بن
💔 چطور میتوانستم چنین چیزی را باور کنم! گفتم: "ماجرا غریبی است!" ابوراجح ادامه داد: "اسماعیل به بغداد میرود. سیدبن طاووس پس از شنیدن ماجرای شفا یافتن اسماعیل و بعد از دیدن پای او، بی هوش میشود. به هوش که می آید، جراحان بغداد را جمع می‌کند و با نشان دادن اسماعیل، می گوید: "همان طور که قبلاً گفتیم جز بریدن چاره ایی نیست و اگر آن را ببریم، او خواهد مرد". سید میپرسد: "اگر جراحت بریده شود و اسماعیل نمیرد، چه مدت طول می‌کشد تا جای آن بهبود پیدا کند؟" آنها می گویند: "دست کم دو ماه طول میکشد، اما جای بریدگی، گود میماند و روی آن، مو نمی‌روید." سید میپرسد: "از دفعه قبل که جراحت را معاینه کردید چند روز میگذرد؟" می گوید: ده روز. سید پای اسماعیل را به جراحان نشان می دهد. دهان انها از حیرت باز میماند. یکی از آنها که مسیحی بوده فریاد می‌زند: "این کار حضرت عیسی مسیح است"! سید میگوید: "ما خودمان بهتر میدانیم که این کار کدام بزرگوار است." اسماعیل که به حله برگشت، مردم دسته دسته به عیادتش رفتند و پایش را دیدند." گفتم: "باورش سخت است! چطور ممکن است یک نفر صدها سال عمر کند و هنوز جوان باشد؟" ابوراجح برخاست. آفتابه آبی را که همراه داشت، روی قبر خالی کرد. _ مگر نمیدانی که حضرت نوح حدودا هزار سال عمر کرد و حضرت خضر و عیسی هنوز زنده اند؟ شاید آن پیرمرد همراه امام، همان خضر بوده. آیا در توان خداوند نیست که به انسانی چنین عمر بلندی بدهد و او را جوان نگه دارد؟ مگر در بهشت، همه برای همیشه ،جوان و سالم نمی‌مانند؟ خدای بزرگ به هر کاری تواناست... ساکت ماندم. جوابی نداشتم. تا نزدیکی های بازار با هم قدم زدیم. به سه راه که رسیدیم، او به طرف حمام رفت و من راهم را به سوی خانه کج کردم. باید هر چه زودتر برمی‌گشتم. حرف های ابوراجح، پریشانم کرده بود. امیدوار بودم لااقل ام حباب خبر های خوبی برایم بیاورد. خودم را روی تخت انداختم. خسته شده بودم. دست و پایم می لرزید. امّ حباب هنوز نیامده بود. حال عجیبی داشتم. فضای درندشت حیاط، برایم تنگی میکرد. دیوار ها بلندتر و نزدیک تر از همیشه بودند. نمی توانستم منتظر امٌ حباب بمانم. صحبت با ابوراجح برایم قوت قلبی نشده بود. درهم ریخته بودم. چطور میشد باور کرد شیعیان چنان پیشوای مهربانی داشته باشند که زمان بر او اثر نکند و کارهای پیامبرانه ازش سر بزند؟ باورش سخت بود! ابوراجح آدم دروغ گویی نبود. آیا اسماعیل هرقلی دُملی ساختگی روی پایش نقش زده بود و بعد با پاک کردن آن، ادعا کرده بود که امام زمان اورا شفا داده است؟ ولی جراحان حلّه و بغداد، با همراهی سیدبن طاووس او را معاینه کرده بودند. اگر دروغ بود، رسوا می شد. هرچه بود ابوراجح چنان پیشوای شان را باور داشت که انگار با او زندگی میکرد. چطور می توانستم باور کنم که از عمر امامشان نزدیک به پانصد سال گذشته و او هنوز زنده و جوان باشد، از طرفی با خود میگفتم اگر چنین عمر طولانی محال باشد پس چجوری حضرت نوح بیش از دو برابر آن عمر کرده است؟ البته می دانستم که خدا بر هر کاری تواناست. صدایی شنیدم. فکر کردم امٌ حباب پشت در است. از جا جستم و در را باز کردم. فقیری ژنده‌پوش بود. از چشم های گودافتاده اش که دو دو می زد معلوم بود چند روزی است غذای درست و حسابی نخورده. با تصمیمی ناگهانی دو دیناری را که ته جیبم بود، بیرون آوردم و در دستش گذاشتم. فکر میکردم از خوش‌حالی فریاد میزند و به دست و پایم می افتد. بدون تعجب، به سکه ها نگاه کرد و لبخند زد. گفتم: "ای برادر، دعایم کن! منِ بیچاره کسی را دوست دارم که هیچ راهی برای رسیدن به او نیست". گفت: "معلوم است گره سختی به کارت افتاده. کمتر کسی حاضر است دو دینار به یک فقیر غریب بدهد. می خواهی سکه هایت را پس بگیری و به جای آن درهمی بدهی؟" ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 هر چند نیمی از ماه مبارک گذشته اما واجبه توصیه‌ی ۳۰ ثانیه‌ای سیدحسن نصرالله به جوانان رو حتما ببینیم!👌 با زیرنویس فارسی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 یکی از مسئولین مستقیمش میگفت: بود، رفته بودم بادینده (منطقه ای کویری در اطراف ) که را آنجا دیدم. مهمانانی از خلیج فارس داشت و با زبان روزه داشت در هوای آنها را آموزش میداد. نقطه ای که محمودرضا در آنجا آموزش میداد در ١١٠ کیلومتری کویر بود. هوا شاید ٤٥ درجه بود آنروز ولی روزه اش را نشکسته بود در حالیکه نیروهایش هیچکدام روزه نبودند و آب می خوردند. میگفت :من چون مربی هستم و در آموزشی و کثیر السفر هستم نمی توانم ام را بخورم. حقا مزد محمودرضا کمتر از نبود." راوی:دکتر احمدرضا بیضائی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ...🌹🕊شهید وفی با علاقه شدیدی که برای خدمت به کشورش داشت در سال ۷۱ وارد شده و پس از طی دوره کاردانی فارغ التحصیل شد. وفی به صورت داوطلبانه به منطقه عملیاتی عزیمت کرده و به عنوان فرمانده پاسگاه مرزی تمرچین در مشغول انجام وظیفه شد. شهید در مدت فرماندهی پاسگاه هرگز از مقابله با اشرار، عناصر ضد انقلاب و مرزی نهراسیده و هرگونه آرامش را از آنان سلب کرده بود. سر انجام در ۲۰ آذر ۱۳۷۵ در درگیری با اشرار و در درحد فاصل و قمطره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 او در روز ۲۵ دی ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود، شهر شیرود، استان مازندران به دنیا آمد. ☘🌼 او بعد از اتمام دورهٔ ابتدایی، در یکی از دبیرستان‌های تهران ثبت نام کرد و تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل داد. علی‌اکبر قربان شیرودی، در سال ۱۳۵۱ به دورهٔ مقدماتی آموزش خلبانی وارد گردید و پس از مدتی برای گذراندن دورهٔ کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دوره خلبانی بالگرد جنگنده بل ای‌اچ-۱ کبرا به استخدام ارتش درآمد. در این ایام با احمد کشوری، که از هم استانی‌هایش نیز بود، آشنا شد. در غائله کردستان و در ۲۴ سالگی به‌عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد. شیرودی در جنگ پاوه نیز نقش تعیین‌کننده‌ای درگرفتن این شهر ایفا کرد. با شروع جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹به منطقهٔ کرمانشاه رفت هشتم اردیبهشت سال ۶۰، به شهید شیرودی خبر دادند که تانک‌های عراقی به طرف دشت “ذَهاب” در حرکتند. وی به دلیل تاریکی شب نتوانست به طرف منطقه عملیاتی حرکت کند، از این‌رو آن شب را به نماز ایستاد و در دل تاریکی شب با یگانه معبود به راز و نیاز مشغول شد. او نماز صبح را با آرامش به پایان رساند. و سپس به طرف منطقه درگیری حرکت کرد. در ساعت شش صبح با انهدام چندین تانک از نیروهای دشمن، هلی‌کوپتر وی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دست تقدیر، لحظات پربار عمر او را تاراج کرد و آستان قدس الهی پذیرای روح ملکوتیش شد. سالروز شهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞