شهید شو 🌷
💔 #آھ... #امت_حزب_الله! اطاعت از امام، حضور در صحنه و حفظ وحدت را هرگز فراموش نکنید.☝️🏻 #شهید_
💔
#آھ...
به اجداد طاهرینم قسم
برای هر نگاه به نامحرم
انسان را دو هزار سال
نگه میدارند!
دکمه پیراهنی که با
دست خودت بستی
چه بسا با دست غسّال
گشوده شود..
| آیتالله سیدجواد حیدری |
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شعر در دست ندارم، ولی از روی ادب! السلام ای همهی دار و ندار زینب :)🖐🏻♥️ #صلےاللهعلیڪیااباع
💔
گنبدطلا و پرچمِ سرخ و ضریح تو
دل بردهاند، از همه مشکلپسندها
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ
فضل و نیکی به یکدیگر را از یاد نبرید
سوره البقره/ آیه ۲۳۷
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 با تو انگار نه انگار کٰه دنیایی بود بی تو انگار نه انگار کٰه دنیایی هست. . .♥️🍃 #روزشمار_د
💔
ای لاله، پیشمرگ چمن میشوی چرا؟
راضی به حُکم چیده شدن میشوی چرا؟
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دماذانی
می گفت که حواست به دو تا چیز باشه :
۱. نماز اول وقتت
۲. جلوی چشمتو بگیر...
بقیه اش درست میشه
به نقل از آیت الله شاه آبادی🪴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۱۳۳) وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۳۴) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
(متّقين) كسانى هستند كه در راحت ورنج انفاق مىكنند وخشم خود را فرو مىبرند و از (خطاى) مردم مىگذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد.
✅ نکته ها
به دنبال محكوم كردن ربا در آيات قبل، آيه از انفاق و عفو وگذشت وتعاون تمجيد مىكند.
روزى يكى از خدمتكاران امام سجاد عليه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام عليه السلام را زخمى كرد. او دريافت كه امام ناراحت شده است.
بلافاصله گفت: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت:
«وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: تو را عفو كردم. او گفت: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ بندهاى نيست كه خشم خود را فرو برد، مگر آنكه خداوند عزّت او را در دنيا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ ... وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» اين پاداش فروبردن آن خشم است.
🔊 پیام ها
- تقوا، از انفاق جدا نيست. «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ ...»
- انفاق، سخاوت مىخواهد نه ثروت. «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشيم و نه در تنگدستى بگوييم كه ما خود گرفتاريم. «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
- متّقين محكوم غرايز نيستند، آنان حاكم ومالك خويشتناند. «الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ»
- تقوا، از سعهى صدر جدا نيست. «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»
- متّقى، منزوى نيست، بلكه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مىكند. «يُنْفِقُونَ، الْكاظِمِينَ، الْعافِينَ»
- در عفو خطاكار، ايمان او شرط نيست. «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»
- كسىكه مىخواهد محبوب خدا شود بايد از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد. «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»
- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصاديق احسان و نيكوكارى است. «يُنْفِقُونَ، الْكاظِمِينَ، الْعافِينَ، الْمُحْسِنِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
باز پنجشنبه و... یاد شهدا با صلوات🌸
#نائب_الزیاره
#گلستان_شهدا اصفهان
عکس از مزار #پروفسور_فلاطوری گذاشتم
ایشان #پروفسور و #مجتهد بودند ولی
خیلی گمنام و غریب هستند
متاسفانه خود اصفهانی ها هم زیاد نمیشناسند ایشون رو
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت86 چه سوال
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت87 ‼️ ششم: سامرا، غزه، حلب، تهران؛ چه فرقی میکند؟ با آرامش و خیال راحت نشسته بودند زیر تلویزیونی که بالای کافه نصب شده بود. تازه مامور ت.مشان را دور زده بودند و سرخوشانه میخندیدند؛ نمیدانستند چند میز آنطرفترشان، من نشستهام و به خودم قول دادهام تا هر جهنمدرهای دنبالشان بروم.😏 بجز حاج رسول، هیچکس نمیدانست من اینجا در ترکیه و درحال تعقیب سمیر و ناعمهام. وقتی یکی از کارکنان کافه جلوی تلوزیون ایستاد و صدایش را بلند کرد، توجه همه به تلوزیون جلب شد. اخبار داشت گزارش فوری پخش میکرد؛ شبکه بیبیسی انگلیسی. یک لحظه از دیدن تصویر و بعد هم خواندن زیرنویس، خون در رگهایم یخ زد: حمله تروریستی داعش به مجلس نمایندگان ایران و مرقد امام خمینی! چون در ماموریت حساسی بودم، ظاهرم را حفظ کردم؛ اما از درون بدجور به هم ریختم. باورم نمیشد کار به اینجا بکشد. دست فیلمبردار میلرزید و تصویر دوربین را هم لرزان میکرد. دورتادور ساختمان مجلس پر بود از نیروهای نظامی و گارد ویژه. تروریستها از پشت پنجرههای ساختمان مجلس تیراندازی میکردند. قلبم تیر میکشید. این که نمیدانستم دقیقاً چه خبر است و عمق فاجعه تا کجاست زجرم میداد. زیرچشمی و با غیظ نگاهی به سمیر و ناعمهی لعنتی کردم. یاد آن شش تیم تروریستی افتادم که در اصفهان گرفته بودیم. تازه فقط شش تیم را ما گرفتیم، بقیه هم کم و بیش درگیر این پروندهها بودند. فقط بعضی از اخبار دستگیری تیمهای تروریستی به گوش مردم رسید. تیمهایی که فقط یک موردش میتوانست فجایعی هزاران بار وحشتناکتر از حادثه تروریستی مجلس و حرم امام را رقم بزند. داعش واقعاً میخواست در ایران هم مثل سوریه حمام خون راه بیندازد؛ اما مگر ما مردهایم؟ - همینجاست عباس، وایسا. باز هم صدای حامد است که من را از فکر گذشته بیرون میکشد. میپیچم داخل فرعیای که حامد اشاره میکند. کنار همان فرعی و با فاصله از یک گاراژ متروکه، چند اتاقک را میبینم که زیر پارچه استتار پنهان شدهاند. ماشین را رها میکنم و دنبال حامد راه میافتم به سمت اتاقکها. آفتاب بیرحمانه بر فرق سرمان میتابد. از آسمان آتش میبارد و زمین زیر پایمان میلرزد. اینجا ما وسط #داعش و #جبههالنصره هستیم و دقیقاً در میدان درگیریشان.😐 تا چشم کار میکند بیابان است و چند ساختمان متروکهای که احتمالا گاراژ یا پمپ بنزین بودهاند. وارد یکی از اتاقکهایی میشویم که با بلوکهای سیمانی ساختهاند؛ آن هم در گودیِ زمین. طوری که از بالا و با دوربین پهپاد مشخص نباشد. حامد که وارد میشود، همه شش، هفت نفرِ داخل اتاقک به احترامش نیمخیز میشوند اما انقدر درگیر بررسی نقشه و مشورت هستند که سلامی میپرانند و دوباره خیره میشوند به نقشه. بین کسانی که هستند، فقط سیاوش و سیدعلی و مجید را میشناسم. مرد میانسالی هم هست با موهای جوگندمی که حاج احمد صدایش میزنند. حدس میزنم حضور سیدعلی اینجا برای محافظت از حاج احمد باشد؛ یعنی خودش قبلاً این را گفته بود. برای حامد و من جا باز میکنند و مینشینیم. حاج احمد اشاره میکند به حدود سیصدمتر جلوتر: - اینجا توی این ساختمونها یه تکتیرانداز انتحاری هست. نمیدونم چندروزه اینجاست و عضو داعشه یا جبههالنصره. چندنفر از بچههامون رو زده. خودمون هم نمیتونیم بزنیمش چون اولا نمیدونیم دقیقاً کجاست و دوماً محل استقرارمون لو میره. سیاوش هم اعصابش حسابی مگسی شده: این تکتیرانداز کوفتی نمیذاره قدم بذاریم اون دور و بر. معلوم نیس دردش چیه؟ صبح تا حالا دهنمونو سـ... سیدعلی و مجید و یکی دونفر دیگر با هم میگویند: عهههه! و مجید که به سیاوش نزدیکتر نشسته است، یک پسگردنی حوالهاش میکند. حامد لبخند میزند و سیاوش با حالتی عصبی، کف دستش را به پیشانی میکوبد: باشه بابا باشه! ولی این یارو رو باید خودم برم حالیش کنم. بینامو... دوباره سیدعلی و مجید صدایشان درمیآید: عهههه! #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...`لینک قسمت اول https://eitaa.com/aah3noghte/30730