5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | پاسخی مهم/ یکبار برای همیشه
💔
⁉️ آیا #پیشرفت_ایران در چهل سالِ پس از #انقلاب اسلامی طبیعی ست؟!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
عکسی آشنا در #جزیره_مجنون
شهیدی که بر خاک افتاد و خونش،خاک آنجا را سرخ نمود
و پیکر پاکش بعد از دهها سال از شهادتش هنوز برخاک مجنون مانده است
#شهید_فرداد_علیپور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🟢 اصلی ترین دلیل غیبت قائم آل محمد چیست؟
🟣 وظیفه شیعیان در این خصوص چیست؟
سخنران استاد رائفی پور
🤲#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
بیتابی مادر #شهید_مسعود_عسگری چند ماه بعد از شهادتش
او سه ماه آموزشي سربازيش رو در اردكان يزد گذروند. توي اين سه ماه #فقط يك بار اجازه داشت تا به مرخصي بياد.
مسعود پسر با #اراده و #محكمي بود.
اگر ناراحتي يا دلتنگي داشت هيچ وقت به روي خودش نمي آورد. از پادگان زود به زود به خونه زنگ ميزد ، هر بار كه زنگ ميزد ازش مي پرسيدم ، دلت تنگ شده ؟
مي گفت نه از ترسم زنگ ميزنم ، مي دونست من #طاقت #دوري بچه هام رو ندارم .
وقتي برادرش، سرباز بود مسعود شاهد بيتابي هاي من بود و مي دونست بايد #صداش رو بشنوم تا #آروم بشم ، با اينكه به گفته خودش دلش تنگ نشده بود بخاطر دل من ، كلي توي صف ميموند تا زنگ بزنه و با شنيدن صداش منو از دلتنگي در بياره.
مسعود عزيزم من همون مادرم ، با من چكار كردي كه بيشتر از پنج ماهه كه دارم با افتخار دوريت رو تحمل مي كنم.
سلامتی خانواده های صبور شهدا #صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
✍🏻اونایی که با تعجب میگفتن چطور ممکنه اوایل جنگ، ۳تا رزمنده برای پایین آوردن جسد یک دختر شهید شدند این فیلم رو خوب ببینن و به مردهایی که میرن زیر تابوت رو میگیرن، دقت کنن
صد پسر در خون بغلتد
گم نگردد دختری...
پ.ن. برخورد سربازان اسرائیلی با تشییعکنندههای جنازهٔ شیرین أبوعاقلة، خبرنگار شناخته شده الجزیره.
#شیرین_ابوعاقله
#غیرت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت229 - دعا میک
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت230 قبلا شده بود برای یک ماموریت، نقش راننده تاکسی و داعشی و هرچیز عجیب دیگری را بازی کنم؛ اما احساس میکنم هیچکدام به سختی مربی سرود بودن نیست.🤕 بوی تلخ قهوه، کامم را تلخ میکند و سرم بالا میآورم. محسن را میبینم که فنجان قهوه را گرفته به سمتم. سرم بیشتر درد میگیرد. محسن میگوید: - گفتم یکم حالتون توی همه، شاید این بهترتون کنه. تعللم را که میبیند، صورتش سرخ میشود و میگوید: - شرمنده آقا. راستش مسعود همهمون رو قهوهخور کرده. دیگه چایی توی خونه پیدا نمیشه. سینی را پایینتر میگیرد: - حالا یکمشو بخورین، انقدرام بد نیست. اتفاقا آدمو سرحال میکنه. فنجان را از داخل سینی برمیدارم که ناراحت نشود؛ اما مطمئنم حتی اگر از تشنگی و گرسنگی درحال مرگ باشم هم لب به قهوه نمیزنم. فنجان را میگذارم روی میز کنار دستم و زیر لب میگویم: - ممنون. محسن مینشیند پشت میزش و کمی از فنجان خودش مینوشد. میگویم: - ببینم، تو تا حالا توی گروه سرود بودی؟ محسن جا میخورد از سوالم. قهوه در گلویش میپرد و سرختر از قبل میشود؛ سرخ مایل به سیاه. یک چیزی توی مایههای لبو. میگوید: - راهنمایی که بودم سرود میخوندیم. اتفاقا یه بارم مسابقه شرکت کردیم رتبه آوردیم. با این حساب کاش میشد محسن را بفرستم بجای خودم! حس میکنم محسن شدیداً میخواهد علت این سوال بیربط من را بفهمد و جلوی خودش را گرفته. قبل از این که فکر کند من علاوه بر یک سرتیمِ سهلانگار، یک سرتیمِ خل و چل هم هستم، خودم توضیح میدهم: - لازمه یه مدت به عنوان مربی سرود برم توی بسیج مسجد صاحبالزمان. اینطوری بیشتر حواسم به همهچیز هست. هرچه رنگ در صورت محسن بود، در ثانیهای تبدیل میشود به رنگ سفید. فکر کنم بخاطر کنترل بیش از حد کنجکاوی باشد و فشاری که حس کنجکاوی به او میآورد. کنجکاوی یا به عبارت خودمانیتَرَش، فضولی، گاهی میتواند کشنده باشد. گاهی مستقیماً میکشدت و گاهی باعث میشود بکشندت! میگویم: - هماهنگیهاش رو با بسیج اون ناحیه انجام بده که بعداً داستان نشه. محسن همچنان سفید است و دارد آرام پوسته کنار لبش را میجَوَد: - چشم آقا... فقط... دوباره میافتد به جان لبش. سرم را به پشتی مبل تکیه میدهم و به این فکر میکنم که دیگر میتواند چه اتفاقی افتاده باشد که اوضاع از این تماشاییتر شود؟ محسن میگوید: - آقا، مجوز کنترل تلفن سخنرانها و بانیهای هیئت تایید نشد. قاضی قانع نشده. سرم سنگین است. انقدر که بیشتر شدن وزنش بخاطر این خبر جدید را هم حس نمیکنم. کف دستم را روی پیشانی و چشمانم میگذارم و میگویم: - چرا؟ - گفته شواهد و دلایل کافی نیست برای کنترلشون.😒 #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 @istadegiقسمت اول
شهید شو 🌷
💔 آنچنان رفتـہ اید ڪہ انگار #مُرده ایم آخـــــر خوش انصـاف ها ... مُرده ها را هم یاد مےکنند گاهے
💔
جواد، تمام سی ـ چهل روزی که اردوی #راهیان_نور بود را مرخصی میگرفت و از حقوقش کم میشد.
میگفت: میخواهم کارهایم فقط برای #شهدا باشد.
میخواست جان و دلی برای شهدا کار کند.
راوی دایی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
#آھ...
دلنوشتہ #شهید_حجت_الله_رحیمی
مۍخواهم آنچہ در تمام عمر علی الخصوص در این اواخر بیش از هر چیزۍ مرا بیشتر داغدار میڪرد و جگرم را میسوزاند با شما در میان گذارم...
عزیزان #امام زمان مرز سال ها و قرن ها را درنوردیده است اڪنون ڪہ بیش از#هزارو300سال از محرومیت عالمــــــ از دیدار با آن حجتــــ خدایۍ می گذرد آنچہ تلخ و اسفبار بوده استــــــ این است ڪہ
#شیعه چہ #بد با غیبت مولایشــ خو ڪرده است
چہ ناجوانمردانہ #بریدن از مولایش برایش #عادتــــــ شده است
چہ بی معرفتیمـــــــ ماڪہ #اصل (ڪل)خیرـــــــ برایمان #فرعۍ ــــ شده است
#دلنوشتہ
#شهید_نشۍ_میمیري
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
شهید شو 🌷
💔 خدا از خود نوشت و در دلش منظور دیگر بود که وجه الله و عین الله و بسم الله حیدر بود السَّلامُ ع
💔
هر جا دلت گرفت رو کن بہ نجف
دلخوش بہ علی ابن ابی طالب هستیم
السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#مولاعلیجانم
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه