eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_نوزدهم چله رو به یاد #شھیدمحمدمهدی_مقدم💞 #شھیدمحمدسلیمانی💞 #شھیدنریمان_مد
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_بیستـــم چله رو به یاد #شھیدمهدی_قاضی_خانی💞 #شھیدحجت_اسدی💞 #شھیدمحمودنریمانی💞 + رفیق شھیدمون❤️ و به یاد تموم باباهایی شروع مےکنیم که از دسته گـلای کوچولوشون دل کندن و واسه امنیت و آرامش ما جون دادن❣ ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد.. و موثر باشیم در ظهور امام #دعای_عهد رو ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و تو لیست سربازان مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖 #زیارت_عاشورا فراموش نشه😉❤️ از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن در طول روز هم با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا میخونیم ان شالله و الگو میگیریم😊 #التماس_دعاے_شھادت #آھ... 💕 @aah3noghte💕 #همسنگرےها! #جانمونین☝️ یه وقت اگه یه روز بجا نیاوردی نگی دیگه نمیخونم‼️ دوباره شروع کن💪 این ماه شیاطین، به زنجیر کشیده شدن⛓ تو این ماه، رسیدنمون به خدا، زودتر از ماههای دیگه س.✌️ #ان_شاءالله #تصویربازشود👌 #نذرمهدےفاطمه❤️
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی عروسی شهید میثم بصورت معنوی و به دور از هرگونه موسیقی برگزار شد. همون شب مادرم
💔 تازه از سربازی برگشته بود حدود ۲۰سالش بود که اومدن خواستگاریم...💕 هنوز کاری هم پیدا نکرده بود... یادمه مراسم خواستگاری...💕 بابام ازش او پرسید... "درآمدت از کجاست…؟" گفت: "من روی پای خودم هستم و… از هر جا که باشه نونمو در میارم..." حالت مردونه‌ش خیلی به دلم نشست وقتی... میدیدم که چطور با خونوادم... در مورد ازدواج صحبت میکنه... با هم که صحبت میکردیم گفت: " شما از هر چیزی واسم مهمتره..." واسه عقد که رفتیم... دست خطی نوشت و خواست که امضاش کنم... نوشته بود: "دلم نمی‌خواهد یک تار موی شما را نامحرمی ببیند…❤" منم امضاش کردم... مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت... این پسر خیلی سخت گیره... ولی من ناراحت نشدم😊 چون میدونستم که میخواد زندگی کنه...💕 واقعاً هم زندگی باهاش بهم مزه میداد... تا قبل شروع زندگی مشترک...💕 دانشگاه میرفتم... میخواستم ادامه تحصیل بدم ولی... وقتی که با مهدی ازدواج کردم...💕 بچه دار هم که شدیم... اونقده تو خونه خوش بودم... که دلم نمیخواست جایی برم... تا جایی که همه بهم میگفتن... "تو چی از خونه میخوای… که چسبیدی به کنجش…؟!" جوّ خونه‌مونو اونقد دوست داشتم که دلم نمیخواست رهاش کنم... موندن تو اون چاردیواری واسم لذت بخش بود❤️ تا حدی که حتی تصمیم گرفتم... جای ادامه تحصیل و بیرون رفتن از خونه بیشتر بمونم تو خونه و... مادر باشم و یه همسر...💕 ... 💕 @aah3noghte💕 مطالب خاص مذهبی_شھدایی را اینجا بخوانید