eitaa logo
شهید شو 🌷
4.5هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_بیست_و_سوم... پرسید: "شما محمود ف
💔 🌷 🌷 ... سخت ترین کارها بردن حیوانات به کنار چشمه و قشو کردن آنهاست.😫 مشکل به درون آب میروند و وقتی رفتند، دیگر دل از آب نمی کَنند. بخصوص شتر نر و چموشی داشتم که تا چشمش به آب می افتاد ، شروع میکرد به لگدپرانی و گاز گرفتن... گرفتار آن شتر بودم. هرکار میکردم به درون آب نمیرفت، دفعه ی قبل هم نتوانستم آن را توی آب ببرم. تمام تنش پر از کنه و جانور شده بود. با چوب میزدمش، خرناس میکشید و دندان هایش را نشانم میداد. نوازشش میکردم، خیره سری میکرد و لگد می پراند. آنقدر ذله ام کرد که شروع به ناسزا گفتن و فریاد زدن کردم.😤 صدایی گفت: "چرا به حیوان خدا ناسزا میگویی؟"😊 همان مرد دیروز بود با مردی که کوتاهتر بود و عمامه ای بر سر داشت. گفتم: " از دست این حیوان کلافه شده ام. هر کار میکنم توی آب نمی رود. می ترسم جانور های تنش به حیوانات دیگر سرایت کند." مرد در حالی که آستین های لباسش را بالا میزد گفت: "حق داری، هم خودت خسته ای هم این زبان بسته ها. دست تنها سخت است ما کمکت میکنیم."😉 گفتم: "نه لازم نیست چرا شما زحمت بکشید برادر؟ اسمتان را هم نمیدانم."😅 گفت: "من جعفر بن خالد هستم و این هم برادرم محمد بن یاسر است. زحمتی هم نیست،☺️ ما اگر به داد برادر مسلمان خودمان نرسیم پس مسلمانی به چه درد می خورد؟" جلو آمد و با یک حرکت دهنه ی شترم را گرفت. حیوان سر عقب برد و لجاجت کرد. اما جعفر شروع کرد با او صحبت کردن انگار که با ادمی حرف میزند....😲 ... ✨ 💕 @aah3noghte💕 چون بزرگوارانِ همراه، زحمت تایپ رو کشیدن، کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست