eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
حواستون هست بیشتر عکس و فیلما تولید برو بچه های خودمونه؟😉😌
💔 ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ﴾ بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (پاسخ بدی را به نیکی ده) سوره مؤمنون، آیه ۹۶ ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ؛ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻗﺪﺭﻣﻬﺮﺑﺎنی‌ات ﺭﺍﻧﺪﺍﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﺫﺍﺕ ﻭﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ، ﺗﻮﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهید شو 🌷
AUD-20201019-WA0078.mp3
7.8M
💔 دعای هفتم صحیفه سجادیه به ختم دعای هفتم صحیفه سجادیه بپیوندید‼️ لطفا همراه با گوش دادن به صوت، زمزمه کنید...به نیت: 👈تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام 👈سلامتی رهبر و همه مسلمانان و شیعیان 👈رفع و دفع کامل ویروس کرونا ⌛️ زمان: جمعه ۱۴۰۰/۵/۲۹ ✅به مدت ۴۰ روز 🏴ان‌شالله اربعین، کربلا🤲 🔴لطفاً این پویش رو تکثیر کنید. 📣توجه: هر زمانی که این پویش به دستتون رسید، دعا رو شروع کنید👈 حداقل به مدت ۴۰ روز ... 🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۳۸) هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ
✨﷽✨ (۳۹) فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ‌ (۴۰) قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ پس درحالى كه زكريّا در محراب به نماز ايستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند كه خداوند تو را به (فرزندى به نام) يحيى بشارت مى‌دهد كه تصديق كننده‌ى (حقّانيت) كلمة اللّه (حضرت مسيح) است و سيّد و سرور، و خويشتن‌دار (از زنان) و پيامبرى از صالحان است. (زكريّا) گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود، در حالى كه به پيرىِ رسيده‌ام و همسرم نازاست؟! (خداوند) فرمود: اين چنين خداوند هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد. ✅ نکته ها حضرت يحيى، شش ماه از حضرت عيسى بزرگ‌تر بود و چون در ميان مردم به زهد و پارسايى معروف بود، ايمان او به پسرخاله‌اش حضرت عيسى، اثر عميقى در توجّه مردم به مسيح گذاشت. جالب آنكه معناى «عيسى» و «يحيى» يكى و هر دو به معناى «زنده ماندن» است. بعضى «حَصور» را به معناى ترك ازدواج يحيى به خاطر مسافرت‌هاى زياد دانسته‌اند، ولى‌ امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: «عفّت يحيى باعث شد تا ازدواج نكند و از زنان كناره بگيرد». 🔊 پیام ها - دعاى خالصانه از قلب پاك مستجاب مى‌شود. «دَعا زَكَرِيَّا ... فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ» - نماز، در اديان پيشين نيز بوده است. «يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ» - مِحراب و جايگاه عبادت، از قداست خاصّى برخوردار است. محل نزول مائده آسمانى؛ «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» استجابت دعا. «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ ... فِي الْمِحْرابِ» - نماز، زمينه‌ى نزول فرشتگان است. «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ» - اراده‌ى خداوند بر هر چيزى غلبه دارد. پيرىِ و ناتوانى پدر و عقيمىِ و نازايى مادر، مانع فرزنددار شدن نيست. «أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌» - گاهى نامگذارى افراد از طرف خداست. «يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌» - انبيا يكديگر را تصديق مى‌كنند. «مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ» - حضرت عيسى نشانه‌اى از قدرت خداست، نه فرزند خدا. «بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ» - خداوند از آينده هر كس خبر دارد. «سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا» - عفّت و كنترل تمايلات جنسى، مورد ستايش خداوند است. «حَصُوراً» - در نوميدى بسى اميد است. «أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ ... كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ» - در بيان ضعف‌ها از خود شروع كنيم. «بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ» - اراده‌ى خداوند، فوق وسائل و اسباب طبيعى است. «يَفْعَلُ ما يَشاءُ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 : اهل‌بیت گفتن: کونوا لَنا زَیْناً... برای ما زینت باشید؛ شهید زین‌الدین از بس زیبا بود که خوشگلِ خوشگلا، یوسف زهرا، خریدش! تا خریدنی نشیم شهید نمیشیم. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
`💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت6 را
``💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  





هر سر و صدای کوچکی، گوش‌هایم را تیز می‌کند و حرکاتم را محطاطانه‌تر. بوی دود و صدای حیوانات هم برایم نشانه هشدار است.
هربار نگاهی به آسمان می‌اندازم که گاه با منوری روشن می‌شود. شب آرامی ست و هنوز پای درگیری به این منطقه باز نشده؛ داعش الان در رقه درگیر است.

به ساعت نگاه می‌کنم؛ ساعت دو و نیمِ نیمه‌شب است. به افق بوکمال، تقریبا یک ساعتی تا اذان مانده. چشمانم از بی‌خوابی می‌سوزد. چند روز است که نه درست خوابیده‌ام و نه درست خورده‌ام.
برای این که خودم را بیدار نگه دارم و طولانی بودن راه را نفهمم، در دلم نیت می‌کنم برای نماز شب. نه این
که آدمِ متهجد و زاهد و عابدی باشم؛ نه؛ اما بالاخره حالا که فرصتش هست، نباید از دستش داد. قربان خدا بروم که نماز مستحبی را همین‌طوری هم می‌پذیرد. این شبگردی‌های تک‌نفره، با حضور خدا، شیرین می‌شود.

کمی از اذان صبح گذشته است که می‌رسم به الجلا. این را از طلوع فجر در آسمان می‌فهمم. مزارع این‌جا نیمه‌سوخته است و چندان آباد نیست. نباید وارد شهر شوم. در همان حاشیه شهر، میان زمین‌های کشاورزی، چند خانه کوچک هست که یکی از آن‌ها را می‌شناسم. دفعه قبل هم او کمکم کرد. 

قدم تند می‌کنم و می‌رسم مقابل در کهنه و زنگ‌زده خانه. این خانه هم مثل خیلی از خانه‌های سوریه، اثر ترکش و بمباران و گلوله بر خودش دارد. نگاهی به دور و برم می‌اندازم؛ این وقت صبح کسی نیست. با دو انگشت، آرام در می‌زنم تا صدایی بلند نشود.

در کم‌تر از بیست ثانیه، ابوعزیز کمی لای در را باز می‌کند و صدایش را کلفت: مین؟(کیه؟)
-سیدحیدر.


یادم رفت بگویم... نام جهادی‌ام در سوریه سیدحیدر است. ابوعزیز می‌پرسد: کم لیلۀ هل تمکث؟(چند شب می‌مونی؟)
-لدرجة أن تعبي يزول.(انقدر که خستگیم دربره.)
در را کامل باز می‌کند، سرش را تکان می‌دهد و زیر لب می‌گوید: تعال. سرعۀ.


وارد خانه می‌شوم. ابوعزیز گردن می‌کشد و نگاهی به بیرون می‌اندازد و در را می‌بندد. کوله‌ام را در می‌آورم. تازه یادم می‌افتد چقدر کمر و پاهایم درد می‌کند. ابوعزیز راهنمایی‌ام می‌کند داخل اتاق. جوانی ست حدودا بیست و چهار، پنج ساله؛ لاغر و ترکه‌ای و با چهره‌ای آفتاب‌سوخته. با مادرش زندگی می‌کند و کارش قاچاق انسان است؛ پول می‌گیرد و آدم‌هایی که از حکومت داعش ذله شده اند را منتقل می‌کند به مناطق دیگر سوریه که آزاد هستند. بماند که چطور ما با ابوعزیز ارتباط گرفتیم و اعتماد متقابل ایجاد کردیم تا کمکمان کند.

تجدید وضو می‌کنم و به نماز می‌ایستم. پاهایم از درد غش می‌رود. نماز را که می‌خوانم، دیگر نمی‌توانم بیدار بمانم. اسلحه‌ام را در آغوش می‌گیرم و یک آرنجم را زیر سرم می‌گذارم. خوابیدن در منطقه جنگی، آن هم در خانه مردم بومی یعنی همین. باید مسلح و با چشمان باز بخوابی.

***


صدای همهمه در سرم می‌پیچد و چشم باز می‌کنم. آفتاب کم‌کم خودش را از پنجره کوچک اتاق کشیده داخل. ساعتم، هشت صبح را نشان می‌دهد. هنوز خوابم می‌آید.
کسی در اتاق نیست. می‌نشینم و گوش، تیز می‌کنم. صدای جیغ و فریاد می‌آید. اسلحه را در دستم می‌فشارم و از جا بلند می‌شوم. صدا از بیرون است؛ اما چندان فاصله‌ای ندارد. از اتاق قدم به حیاط می‌گذارم. 

نگاهی به پرده اتاق مادر ابوعزیز می‌اندازم که مثل همیشه افتاده است و با نسیم تکان می‌خورد. در خانه نیمه‌باز است. با احتیاط، تا نزدیک در می‌روم و نگاهی به بیرون می‌اندازم. 

ابوعزیز را می‌بینم که با فاصله یکی دو متری، ایستاده و به صحنه درگیری نگاه می‌کند. درگیری میان یک پیرمرد عرب است و چند مامور داعش. پیرمرد نحیف‌تر از آن است که بتواند با داعشی‌ها دربیفتد؛ برای همین به  افتاده است. لباس یکی از داعشی‌ها را گرفته و سعی دارد با گریه و ناله، نگهش دارد؛ اما مامور داعش، با قنداق اسلحه به سینه‌اش می‌کوبد و عقب می‌رانَدَش. 

چند زن و بچه هم آن طرف‌تر ایستاده اند و ضجه می‌زنند. رد نگاهشان را می‌گیرم؛ می‌رسم به  جوانی که مچش در دست یک داعشی درشت‌هیکل مانده و دارد به سمت ماشین کشیده می‌شود.
دختر گریه می‌کند و  می‌کشد.
 خودش را روی زمین می‌اندازد و جیغ می‌کشد.
به مردهای داعشی التماس می‌کند و جیغ می‌کشد؛ اما فایده ندارد؛ زورش نمی‌رسد که خودش را رها کند. شالش عقب رفته و موهایش کمی پیدا شده‌اند.

مردم بقیه خانه‌ها هم ایستاده اند به تماشا. این مردم، ده سال است که به تماشا نشسته‌اند تا کشورشان به این روز بیفتد.


...
 

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ... مجازه👌
💔 طرح در این طرح، شما نام مورد نظر خودتون را برای ما می‌فرستید و ما در اسرع وقت، از طرف شما خواهیم بود (شهدای اصفهان ـ درچه ـ کرمان ـ شاهرود) 👈ادمین کانال هم بیشتر عکسهای عراق، سوریه، لبنان، فلسطین ، فارس، خوزستان و راهیان نور را میفرستند✨ البته شما هم از طرف همسنگری هاتون، شهدای شهرشون هستید و برامون عکس می فرستید🌸 تصاویر ارسالی از ادمین کانال ... ... 💞 @aah3noghte💞