eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
ان شالله از اول ذی القعده داریم... به نیت فرج مولانا علیه السلام🌸🍃 به رفقای امام زمانیتون خبر بدین😉 ختم چله میشه روز عرفه ان شالله زائرای کربلا، دعا جهت تعجیل در فرج مولا یادشون نره💔
💔 داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت اين همه ديوانگی را از كجا آورده اے؟ #صلےالله_علیڪ_یااباعبدلله #السلام‌علیک‌دلتنگم💔 #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 چه نیازی به صبح؟... همین که یادِ هست ؛ خیـــر است ، که از سر و کولِ لحظه‌هایم بالا می‌رود ! رفیق باید باشہ✌️ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 ۶ سال با فرمول روحانی و ظریف رفتیم جلو هیچ تحریمی برداشته نشد😏 کمتر از دو ماهه که با فرمول رهبر
💔 کلید کجاست⁉️🤔 : حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست،☝️ در داخل کشور است و همه باید مسئولیت‌های متفاوت خود را در به عنوان «تنها راه علاج مشکلات اقتصادی»، انجام دهند. ۱۳۹۴/۰۲/۰۹ رهبر ایران چند سال است که مرتبا مےفرمایند چشم به خارج نداشته باشید اما گروهی، هنوز چشم به کدخدا😏 دارن... ❤️ 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 قسمت سی و دوم: #بےتوهرگز ❤️ 🌀 تنبیه عمومی علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار
💔 قسمت سی و چهارم: ❤️ 🌀 دو اتفاق مبارک با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم ... - اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید ... هر کاری بتونم می کنم 😉... گل از گلش شکفت😃 ... لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد☺️ ... توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود ... موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن 😇... البته انصافا بین ما چند تا خواهر ... از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود 😍... حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود ... خیلی صبور و با ملاحظه بود ... حقیقتا تک بود ... خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت...😌 اسماعیل، نغمه رو دیده بود ... مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید ... تنها حرف اسماعیل، جبهه بود ... از زمین گیر شدنش می ترسید ... این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت ... اسماعیل که برگشت ... تاریخ عقد رو مشخص کردن ... و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن 😅... سه قلو پسر ... احمد، سجاد، مرتضی ...👶🙇👼 و این بار هم علی نبود😔 ... قسمت سی و پنجم: ❤️ 🌀 برای آخرین بار این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ... زنگ زد، احوالم رو پرسید ... گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ... وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ... - الحمدلله که سالمن ... - فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن... - همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ... مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ... دختر و پسرش مهم نیست😊 ... همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ... ذوق کردن یا نکردنش واسم مهم نبود ... الکی حرف می زدم که ازش حرف بکشم ... خیلی دلم براش تنگ شده بود ... حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم🙃 ... زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ... تازه به حکمت خدا پی بردم ... شاید کمک کار زیاد داشتم ... اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ... سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک ... هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن😖 ... توی این فاصله، علی ... یکی دو بار برگشت ... خیلی کمک کار من بود ... اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... هر بار که بچه ها رو بغل می کرد ... بند دلم پاره می شد ... ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ... انگار آخرین باره دارم می بینمش ... نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن😔 ... برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ... هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ... موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن🤗 ... همه ... حتی پدرم فهمیده بود ... این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ... واقعا برای آخرین بار ... رفت ... ... قسمت های قبل رو از دست ندین 💕 @aah3noghte💕
💔 روزگاری بود❤️😔 شادی ارواح طیبه شهدا شهدا سینه هاتون سپر توپ و خمپاره و گلوله شد کاش بودین و میدیدین به اسم اسلام و انقلاب و شهدا چه با خون شما کردن با آرمانهای شما کردن.... راهتان ادامه دارد👌👌👌🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 💕 @aah3noghte💕
💔 پروردگارا توفیق ده از سیم خاردار بگذریم و به نردبان برسیم❤️😔 💕 @aah3noghte💕
💔 قصابي بود که هنگام کار با ساتور ، دستش را بريد و خون زيادي از زخمش مي چکيد. همسايه ها جمع شدند و او را نزد حکيم باشي که دکتر شهرشان بود بردند. حکيم بعد از ضد عفوني زخم، خواست آن را ببندد که متوجه شد لاي زخم قصاب ، استخوان کوچکي مانده است، خواست آن را بيرون بکشد، اما پشيمان شد، و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خيلي عميق است و بايد يک روز در ميان نزد من بيايي تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد ، قصاب هر روز مقداري گوشت با خود ميبرد و با مبلغي به حکيم باشي ميداد و حکيم هم همان کار هميشگي را مي کرد ، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد. مدتي به همين منوال گذشت، تا اينکه روزي حکيم براي مداواي بيماري،از شهر خارج شد و چند روزي به سفر رفت و از آنجايي که پسرش طبابت را از او ياد گرفته بود، به جاي او بيماران را مداوا مي کرد . آن روز هم طبق معمول هميشه ، قصاب نزد حکيم رفت و حکيم باشي دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفوني مي خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لاي زخم شد و آن را بيرون کشيد و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودي زخمت بهبود پيدا ميکند . دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکيم آمد و به او گفت : تو بهتر از پدرت مداوا مي کني ، زخم من امروز خيلي بهتر است . پسر حکيم هم بار ديگر زخم را ضدعفوني کرد و بست و به قصاب گفت: از فردا نيازي نيست که نزد من بيايي. چند روزي گذشت و حکيم از سفر برگشت، وقتي همسرش سفره را پهن کرد، متوجه شد که غذايش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است. با تعجب گفت : اين غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت : تو که رفتي پسرمان هم گوشتي نخريده. حکيم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نيامد ؟ پسر حکيم با خوشحالي گفت : چرا پدر ، آمد، و من زخمش را بستم و استخواني که لاي آن مانده بود را بيرون کشيدم، مطمئن باشيد کارم را خوب انجام داده‌ام . حکيم آهي کشيد و روي دستش زد و گفت : از قديم گفته بودند : "نکرده کار ، نبر به کار " پس به همین دلیل غذاي امشب ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را از لاي زخم بیرون نکرده بودم ، تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداري گوشت برايمان بياورد. حالا حكايت جماعتي است در كشور ما كه مي خواهند استخوان همواره لاي زخم اين ملت باقي باشد، تا آنها به كسب و كار و تجارت خود مشغول باشند و ملت مظلوم هم مدام زجر و عذاب بكشند. 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی ۲ـ #شھیدعلی_اصغر_آقازمانی: در سال 1331 در قصبه نراق محلات  متول
💔 ۳ـ در سال 1329 در مشهد به دنیا آمد.👶 فوق  لیسانس و دکترای مدیریت را در آمریکا دنبال کرد. با اعلان عزیمت امام به ایران رساله دکترای خود را نیمه تمام رها کرد و به فرانسه رفت تا رهبرش را همراهی کند.✌️ در دوران اقامتش در آمریکا در پنج شهر، انجمن اسلامی دانشجویان را پایه گذاری کرد. پس از بازگشت امام به ایران او اقامت کوتاهی در سوریه داشت و به همراهی چند دانشجو و یک روحانی، سفارت ایران را در سوریه پاکسازی کرد.💪 پس از ورود به ایران به تدریس اقتصاد اسلامی در دبیرستان‌های مشهد پرداخت و اندکی بعد به مدیریت عالی صندوق ضمانت صادرات برگزیده شد و به تهران آمد و همزمان در مدرسه عالی بازرگانی تدریس را شروع کرد. در پی فعالیت‌های ارزنده‌اش به در دولت شهید رجایی منصوب شد و عاقبت در هفتم تیر 1360 در بمب گذاری دفتر حزب جمهوری به همراه شهید بهشتی به شهادت رسید... شهیدی که در امریکا، انجمن اسلامی تاسیس کرد... ... 💕 @aah3noghte💕
چیست؟ ایران به غیر اروپایی ها میفروشد، آنها پول نفت را به اروپایی‌ها میدهند، اروپا در موارد غیر تحریمی آمریکا به ایران و میدهد، بشرطی که شرکتهای خصوصی اروپا این کار را بپذیرند. یعنی ۳ بر هیچ از فتحعلی شاه قاجار جلو افتاد! 💕 @aah3noghte💕
💔 🌹 داستان پیش رو واقعی است داستانی از یک دیدار...☝️ آرام آرام بخوانید و به واژه واژه اش، دل بسپارید تا آن لحظه که حضورش را با تمام وجود، کنید... نذر ظهورش... ✨ 💕 @aah3noghte💕