💔
تا میری تو خیابون یه دختری/پسری نامحرم میادا بگو خدایا من مال این حرفا نیستم 😢
اصلا خدا به من چشم داده شش گوشه ی حرم اباعبدالله روببینم😭
تا می خوای یه لقمه حرومی بخوری، یه معامله حرومی بکنی
بگو نه نه نه نه❌...
چون لقمه حروم خورا بودن که آقا امام حسینو سر بریدن😭
با بدنت می خوای گناه کنی بعد یه لحظه فکر میکنی تو عالَم جونی میگی ولش کن😏 فوقش آخرش توبه می کنم دیگه
سریع بگو نه نه نه نه☝️....
من با این دستم سینه برا امام حسین میزنم 😢
من میرم کربلا شش گوشه رو به دست میگیرم🖐
گفت اون که توبه میکنه میشه حبیب اللهِ🌸
دوست خدا...👌🍃
هرکی بودی هرچی بودی اومدی دیگه👏... یه خورده دیر اومدی ولی اومدی دمت گرم خوب اومدی...👌
شمارو به علی اکبر امام حسین اومدی مشتی بیا ...شل کن سفت کن نداشته باش👌 مردونه بیا
تو گناه ، خبری نیست...واسه دو ثانیه خودتو از خدا و دوستی با خدا محروم کردی که چی؟🙃
تو گناه خبری نیست هرچی هست در خونه حضرت زهراس..❤️
#حضرت_زهرا
#امامحسین
#آه...
💕 @aah3noghte💕
💔
از ما زمینیان، به شما آسمان... سلام
مولای دلشکسته! امام زمان.... سلام
این روزها هزار و دو چندان شکستهاید
حالا کجای روضه بابا نشستهاید؟
#آجرک_الله_یابقیه_الله
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
سالروز شهادت امام حسن عسگری را تسلیت عرض مینماییم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھدا...
💕 @aah3noghte💕
💔
عاشقے در همھ جا
دردسرے بود ولے؛
ما رسیدیم از ؏ِـشقِ
تٌ به آسانے ها...!
#مجنونحسینیمتوڪلتعلےاللھ🙌🏻"
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_سی_و_هشتم اینجا بهشت بود..نسیم همچین بی راه هم نمیگفت!
💔
#رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄
#قسمت_صد_و_سی_و_نهم
باهم خندیدیم.😃😄
میان خنده، گردنش رو عاشقونه کج کرد و با آهی مستانه گفت:
_شما در این یکسال خوب با دل و روح من بازی کردی..😍😉من بعد از آشنا شدن با شما تازه نیروی خشمم رو کشف کردم..قبل از اون زیاد به کارم نمی اومد.
این حرف او معنیش چی بود؟!
او داشت از من تعریف میکرد یا گله!!؟؟
سرم رو پایین انداختم و در فکر رفتم.
صورتم رو بالا گرفت با مهربانی نجوا کرد:_چیشد؟؟😊
بغضم رو قورت دادم:😔
_از کنایه ی شما دلم گرفت.نفهمیدم در این یکسال از من عصبانی بودید یا …
او خندید.😄از همان خنده های زیبا و خاص خودش!!
_چطور نفهمیدید که مقصودم چی بود رقیه سادات خانووم؟؟ شما از اون روز منو به نوعی درگیر خودت کردی!! 😉ما هم مدام با خودمون کلنجار میرفتیم که یک وقت خدای نکرده اتفاقی برای این دلمون نیفته!هرچند از پیش ترها یک اتفاقهایی افتاده بود ولی هنوز گرفتار نشده بودیم!😍
من عاشق این لحظه بودم!!
در این لحظه پاسخ خیلی از سوالاتم رو میتونستم بگیرم.پرسیدم:
_حاج آقا خواهش میکنم راستش رو بگید..گولم نزنید..شما..شما واقعا به من علاقه مند بودید؟😟🙁
او در حالیکه میخندید ضربه ی آهسته ای به پیشانی زد و گفت:
_نخیییر..گرفتار شدیم!😍
🍃🌹🍃
بعد دستم رو که هنوز در دستش بود فشرد و همانجا کنار در مقابل خودش نشاند.گفت:
_فکر کنم با این وضعی که شما در پیش گرفتی ما باید تا صبح در محضرتون باشیم برای پاسخ گویی سوالات تون😄😉
من نگاه معصومانه ای کردم وگفتم: _خواهش میکنم حاج آقا..امشب منو با این حال تنها نزارید. .برام حرف بزنید..من تشنه ی شنیدنم.☺️در این یکسال فقط خدا میدونه من چی کشیدم وبس! و از زمانیکه شما قسمتم شدید یک اضطراب عجیب همراهمه..اون اضطراب اینه که نکنه شما بخاطر رضای خدا با من محرم شدید؟؟من از این بابت نگرانم. چون خودم رو لایق شما نمیدونم.
او نگاهم کرد.در عمق نگاهش حرفها بود.
گفت:😊😍
_چرا شما اینطوری فکر میکنی؟! چرا قیمت خودت رو در حضور من پایین میاری رقیه سادات خانوم؟؟! وقتی میگم رضای خداوند رضای منم هست این یعنی چی؟؟!!شما در نظر من هم خیلی عزیزی هم خیلی ارزشمند.
سرم رو پایین انداختم تا اشکم😢 رو نبینه.او آهسته گفت:😊
_من تا هروقت بخواین میمونم و به سوالاتتون جواب میدم.خوبه؟؟
همانطور که سرم پایین بود چندبار تکونش دادم.به گمونم او فهمید که در چشمام چه خبره.چون آهی عمیق کشید وگفت:
_بزارید حجت رو تموم کنم. من در زندگیم دوبار عاشق شدم!یکبار در کودکی😍 و یک بار هفت سال ونیم پیش!!😉
سرم رو بالا گرفتم
و با دهانی نیمه باز چشم به لبهاش دوختم.او گفت:
_من هیچ وقت نتونستم رقیه سادات رو فراموش کنم.حتی قصه ی اون کودک رو برای الهام خاتون هم تعریف کرده بودم و بارها به ایشون میگفتم آرزو دارم از حال و روز اون دختر خانوم با خبر بشم.
با ناباوری سرم رو آهسته به اطراف چرخوندم.
_وقتی اون شب توی ماشین فهمیدم شما کی هستی خیلی منقلب شدم.😊
پرسیدم _شما از کجا فهمیدید من همون دخترم؟😟
او دوباره سر کج کرد و با اندوه گفت:
_از اسم و فامیل پدرتون..یادت نمیاد؟ گفتی..شاید آقام رو بشناسید..آسد مجتبی حسینی..اون وقت تازه فهمیدم چقدر دنیا کوچیکه!!وحتی کمی که دقت کردم فهمیدم چرا هیچ وقت از یاد من نرفتید و همیشه فهمیدن سرنوشتتون برام مهم بود! قربون اون خدایی برم که از مدتها پیش مراقب شما بوده و چنین مسیری برای بازیابی وهدایت پیش روی زندگی هر دو نفرمون قرار داده.😊
🍃🌹🍃
اسم این تحلیل حاج کمیل رو من وفاطمه مدتها بود آغوش خدا نامیده بودیم. خدا برای برگرداندن من به آغوشش منو در آستانه ی سی سالگی دوباره به اون مسجد برگردوند.منو دلباخته ی مردی کرد که به خواست و اراده ی خودش سالیان سال از خاطرم محو شده بود.و به واسطه ی اون احساس از منجلابی که درونش غوطه ور بودم نجات داد.
با حرکت سر حرفهای او را تایید کردم و گفتم:😊
_خداروشکر میکنم.من واقعا با اون همه غفلت لیاقت این پاداش رو نداشتم.یقین دارم دعای خیر پدرو مادرم نجاتم داد حاج اقا
او اخم شیرینی کرد و گفت:
_حواسم هست که سه بار بهم گفتید حاج آقاها..😉
خندیدم:_ببخشید..باید تمرین کنم.😃🙈
پرسید:_خب سوال بعدی؟😁
گفتم:
_سوال که زیاده ولی اجازه بدید یک کم با این جوابتون خلوت کنم و آروم بگیرم!
او داشت بلند میشد که شانه هاش رو گرفتم!
_کجا حاج ..کمیل؟
با شیطنت گفت:😉
_مزاحم خلوتتون نمیشم!
با التماس گفتم:
_منظورم این نبود! تنهام نزارید حاج..کمیل
او لبخند زد و دوباره با شیطنت😄😇 گفت:_گفتم که گرفتار شدیم..
ادامه دارد…
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#کپی_با_صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
خداحافظ زمینےها
و بعد از این
مرا دیگر نخواهید دید..
خبر این است آری:
یڪ پرستو از قفس ڪوچید🕊...
#شهیدوحید_فرهنگی_والا متولد 1370 در شهر تبریز واقع در آذربایجان شرقی و فارغ التحصیل رشته مکانیک از دانشگاه آزاد واحد تبریز بود.
او برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و مقابله با تروریستهای تکفیری راهی #سوریه شد و بعد از مدتی بر اثر انفجار مین در شهر #ادلب سوریه به شدت مجروح شد و سپس برای مداوا به تهران منتقل شد و در آستانه ی #اربعین حسینی به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست.
این شهید 26 ساله پیشتر از اعضای فعال بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز بود که بعد از اتمام تحصیلات در رشته مکانیک وارد #سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی شد
#شهید_وحید_فرهنگی_والا
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#سالروزآسمانےشدن
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
شاعر:
سیدحمیدرضا برقعی
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت 🏴🏴🏴🏴
#آه...
💕 @aah3noghte💕
💔
هشدار مهم آیتالله بهجت درباره نهم ربیع
ممکن است این کارها موجب اذیت و آزار و یا #قتل_شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد.
در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود، ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود.
📚درمحضربهجت، ج۱، ص۱۳۸
#اندڪےبصیرت
#نشرحداکثری
💕 @aah3noghte💕
💔
چشمم
به راه مانده و در
دل
هوای توست...
یا مولا
🌸🍃
السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان
فرمودند
"جواب سلام واجب است"
و مگر مےشود
سلام مرا پاسخ نگویی؟!!!
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
مولا، ردای امامت مبارکت...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھدا...
💕 @aah3noghte💕
💔
#امام_حسن_عسکری علیه السلام مےفرمایند:
چه زشت است براي مومن
به چيزی دلبستگی پيدا كند
كه مايه خواری اوست.
و چه خفّتی بالاتر از اینکه
آرزوی شهادتت را...
همین دلبستگی های مادی و پست
از دستت ستانده
و تو را در گرداب دنیا، رها کرده باشد؟!
بُرد با آنها بود که معرفتشان را آنقدر بالا بردند
که متاع بی ارزش دنیا را با
زنده بودن و روزی خوردن نزد حیّ لایموت، عوض کردند
شهدا... آنان که از شدت علاقه به فرزند و خانواده
گاهی حتی بدون بوسیدن فرزند
راهی معرکه جهاد میشدند...
بُرد با تو بود #جواد
دست ما را هم بگیر که این دلبستگےها بدجور پایمان را به زنجیر کشیده...
#شھیدجوادمحمدی
#فاطمه
حدیث از تحف العقول ج ۲ ص۴۸۹
#دلشڪستھ_ادمین... 💔
#شهید_مدافع_حرم_آلالله
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#آھارباب
#آھزینب
#آھڪربلا
#حجاب
#رفیق_شھید
#مدافع_حریم_عمه_سادات
#قیامت
#حسرت
#رفاقت
#شھادت
#حسرت
#شفاعت
#جامانده
#کوچه_شهدا
#کوچه_شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
#اربابم_حسین
شب جمعہ اسٺ بیایید گداتر باشیم
بهتر آن اسٺ ڪه هم نالہ مادر باشیم
و بگوییم بہ شـاه حـرم ڪربُبلا
تو سرٺ برسر نے رفت ڪہ ما سر باشیم...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#آھارباب
#آھزینب
#آھ_ڪربلا
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#السلامعلیڪدلتنگم💔
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_سی_و_نهم باهم خندیدیم.😃😄 میان خنده، گردنش رو عاشقونه
💔
#رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄
#قسمت_صد_و_چهلم
من و او تا ساعتها کنار در نشسته بودیم و بی توجه به گذر زمان صحبت میکردیم وپرده از رازها برمیداشتیم!نوبت او شد.
پرسید:😟
_واقعا خود الهام خاتون بهتون گفتن تسبیح و از من بگیرید؟؟
من اونچه که در خواب دیده بودم رو تعریف کردم و منتظر عکس العملش شدم!او چشمهایش پر از اشک شد و با آهی عمیق گفت:
_تا چند شب کارم شده بود گریه..بدون اون تسبیح انگار یه چیزی کم داشتم.
تسبیح رو از گردنم در آوردم و در حالیکه روی سینه ام میگذاشتم گفتم:
_درکتون میکنم! ظاهرا یک تسبیحه ولی انگار هر دونه از این مهره ها متصل به روح الهامه.من خیلی با اون مانوسم.
راستش اون شب که نسیم اینجا اومد و اون زدو خورد پیش اومد بیشتر از اینکه اتفاقات آزارم بده پاره شدن تسبیح اذیتم میکرد.😊
او با تعجب پرسید:
_تسبیح پاره شده بود؟!😳
سرم رو با تاسف تکون دادم وگفتم: _بله..من دوباره اونها رو به نخ وصل کردم..البته یک مهره ش کمه.
او خندید:😄😉
_حالا یک صلوات کمتر نفرستید!
حالا من هم میتونستم با خیال راحت او را عاشقانه نگاه کنم.گفتم:☺️
_اون شب و شب دعوا در مسجد بدترین شب زندگی من بود ولی هر دوشب پایان خوبی با شما داشت.
او پرسید:
_راستی شما که خونت سند داشت.پس چرا تو بازداشتگاه موندی؟! نکنه میخواستید ما رو نصفه شبی زابراه کنید؟😄
من بلند خندیدم 😃و گفتم:
_اگر میشد حتما این کارو میکردم..ولی سند تو صندوق امانات بانک بود و در اون وقت شب بهش دسترسی نداشتم. البته واقعا از این بابت مدیون بانکم..
🍃🌹🍃
او آهی کشید و به نقطه ای خیره شد.انگار داشت به چیزی فکر میکرد.
پرسیدم:_به چی فکر میکنید؟
گفت:
_به الهااام و خوابی که ازش دیدید.شما میفرمایید منظورش در خواب از کسی که سختی کشیده آقاتون بوده ولی من شک ندارم او مرادش من بودم.😊
با تعجب نگاهش کردم.
او لبخند رضایتمندانه ای زد و گفت:
_الهام برای این دنیا نبود!! او هم یک هدیه از جانب خدا بود برای سربه راه کردن من!😒
🍃🌹🍃
چشمام از حدقه بیرون زد!!😳 حاج کمیل شما به این خوبی..به این پاکی..مگه میشه سر به راه نبوده باشید؟!
او آه کشید و به نقطه ای خیره شد.
دلم میخواست علت این سوالش رو بپرسم ولی میدونستم درست نیست. چون اعتراف به گناه خودش گناه بود.این چیزی بود که در این یکسال ازفاطمه آموخته بودم.
صحبتهای ما دونفرتا سحر🌌 طول کشید.نزدیک اذان صبح باهم به مسجد محله ی قدیمی رفتیم.نماز رو به اقامت او خواندم! همیشه پشت مردی قامت میبستم که هیچ چیز از او نمیدانستم فقط بدون هیچ توجیهی دیوانه وار دوستش داشتم اما حالا میدانستم که او بعد از خدا و ایمه معصومین تنها مقتدای من در زندگیست.
در اون لحظات اولیه ی صبح با نهایت وجودم از خدا خواستم که این عشق ومحبت رو از دلم نگیرد وشرمنده ی اعتماد حاج کمیل نشم. دراون لحظات آرزو کردم برای تمام دختران سرزمینم که همانند من حاج کمیل های عمامه به سر و بی عمامه در سر راهشون قرار بگیرد و اونها مثل من طعم خوشبختی و امنیت رو بچشند! و دعا کردم خدا به همه ی رقیه سادات ها، طعم مهربان و مطمئن آغوش خودش رو بچشاند.اون روز فکر کردم دیگه تمام سختیها به پایان رسید و از حالا به بعد زندگی روی خوشش رو نشونم میده اما لحظه لحظه ی زندگی پره از اتفاقهای بد وخوب!حالا که دارم فکر میکنم مزه ی زندگی به همین ترکیب غم ها وشادیهاو آرامش و سختیهاست. همین معجون بی نظیره که نشون میده چقدر پای قول وقرارهامون با خدا وخودمون هستیم.
🍃🌹🍃
بعد از نامزدی،کم کم پچ پچ ها شروع شد.حرفهای زیادی از جانب عده ای به گوشمون میرسید.همه ی اونهایی که بعد از دعوای اون شب مسجد و صحبتهای حاج مهدوی در روز بعدش لاجرم سکوت کرده بودند با شنیدن این خبر دست به دامن قضاوت و تهمت شدند وحتی دیگر به مسجد نمیومدند چون حاج کمیل پاک و اهورایی من رو به امامت وبندگی قبول نداشتند!!اون روزها دوباره روحم پراز تلاطم و نا آرومی شد. احساس گناه میکردم.چون اگر من در گذشته گناهکار نبودم هرگز این حرفها و تهمتها در مسجد نمیپیچید و قلب پاک و خدایی مرد زندگیم نمیشکست. اگرچه او برعکس من خیلی آروم بود.چندباری به او گفتم:😞
_عقد رو فسخ کنیم تا خط بطلان بکشیم به همه ی این تهمت ها.
ولی او میخندید و میگفت:😄
_اون وقت هم همان عده میگن از روی شهوات نفسانی این دختر یتیم رو گرفت و با احساساتش بازی کرد…
بعد در مقابل نگرانی من میخندید و هربار تکرار میکرد:
_رقیه سادات خانوم..همان که گفتم فقط رضایت خدااا.خدا داره امتحانمون میکنه.میخواد ببینه من موقعیتم برام مهم تره یا حرف مردم.بزار این جماعت هرچی دلشون میخواد بگن.همون که اون بالاسریه ازمون راضی وخشنود باشه کافیه..☺️
و من مدام این حرفها رو در ذهنم مرور میکردم تا تمرین بندگی کنم..
ادامه دارد…
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#کپی_با_صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
🌹شهیدی که توسط گلی که رو جمجمه اش روییده بود تفحص شد🌹
رفتیم شرهانی،
مرز دست دشمن بود. آن طرف هم منافقین نیرو داشتند. شهید غلامی هم بود... موافقت نمی کردن که تفحص در آنجا انجام شود میگفتن منطقه آلوده است میدان مین و سیم خاردار و تل انفجاری و ... این حرفا
اما غلامی اصرار داشت! با کلی بگو مگو ورفت و آمد بالاخره قرار شد ۱۰ روز آنجا بمانیم اگر شهید پیدا کردیم بیشتر بمانیم اگر نه که برگردیم شهر.😔
ماه شعبان بود جستجو را آغاز کردیم بیشتر روی تپه های 175 و 178 رفت و آمد میکردیم.
روز آخر روز ولادت حضرت مهدی(عج) در روز امیدواری ما ناامید میگشتیم هیچ خبری نبود در این 10 روز ما حتی یک شهید هم پیدا نکرده بودیم.😔
قرار شد هرکس یک یادگاری بردارد و برگردیم شهر ... همه با دل گرفته دنبال پوکه و ترکش بودند.
شهید غلامی هم رفت سراغ یک شقایق وحشی، خواست آن را از ریشه دربیاورد که یکدفعه دیدم بلند صلوات فرستاد رفتیم نزدیکش... الله اکبر! شقایق روی جمجمه شهید روییده بود😳
اول جمجمه بعد تمام بدنش را در آوردیم و پلاکش را شهید غلامی داد برای استعلام
شهید تفحص اهل اصفهان بود و نامش
#شهید_مهدی_منتظرالقائم
#شهیدمهدی_منتظرالقائم
#شهدای_جاویدالاثر
#یاران_آخرالزمانی_سیدالشهدا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#انقلابی هستید؟
این پنج شاخص اگر در کسی وجود داشت، قطعا انقلابی است
🔹🔸پنج شاخص[انقلابی بودن] که اینها را شرح خواهم داد [عبارتند از]:
1️⃣ شاخص اوّل، پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب؛
2️⃣ شاخص دوّم، هدفگیری آرمانهای انقلاب و همّت بلند برای رسیدن به آنها که آرمانهای انقلاب و اهداف بلند انقلاب را در نظر بگیریم و همّت برای رسیدن به آنها داشته باشیم
3️⃣ شاخص سوّم، پایبندی به استقلال همهجانبهی کشور، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی -که مهمتر از همه است- و استقلال امنیّتی
4️⃣ شاخص چهارم، حسّاسیّت در برابر دشمن و کار دشمن و نقشهی دشمن و عدم تبعیّت از او، که البتّه باید دشمن را شناخت، نقشهی او را فهمید و از تبعیّت دشمن سر باز زد -عرض کردیم که قرآن این عدم تبعیّت را «جهاد کبیر» نام نهاده است...
5️⃣ شاخص پنجم، تقوای دینی و سیاسی که این بسیار مهم است. این پنج شاخص اگر در کسی وجود داشته باشد، قطعاً انقلابی است؛ حالا درجات انقلابی بودن، همانطور که عرض کردیم، مختلف است.
۱۳۹۵/۰۳/۱۴
🗞 برگرفته از شماره اخیر نشریه #خط_حزبالله
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
.وزیر شهیدی که تاریخ شهادت ندارد!
شهیدمحمدجواد تندگویان جوانی انقلابی بود که بارها به دلیل انتشار و پخش اعلامیهها و پیامهای حضرت امام خمینی (ره ) در دوران خفقان پهلوی دوم، بازداشت شد و به زندان افتاد.
بعد از پیروزی انقلاب، شهیدمحمدعلی رجايي، نخست وزير وقت، او را به عنوان #وزير_نفت به مجلس معرفي كرد و پس از راي اعتماد، وي اداره اين وزارتخانه را بر عهده گرفت.
مهندس تندگويان،9 آبان ۱۳۵۹در حالي كه براي بازديد از پالايشگاه نفت آبادان در جنوب كشور بود، در جاده ماهشهر ـ آبادان همراه معاونش و چند مهندس شركت نفت به اسارت نيروهاي ارتش رژيم بعث صدام درآمدند و به زندان هاي اسيران ايراني در عراق منتقل شدند و پس از سالها اسارت، توسط رژيم بعثي عراق به شهادت رسيد.
#شهید_محمد_جواد_تندگویان
#شهیدمحمدجوادتندگویان
#وزیر_نفت_فقط_توئی_بقیه_ادا_درمیارن☝️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
کاغذ کادوی
همه این ها
یکی است
#پرچم_سه_رنگ🇮🇷
#اللهم_ارزقنا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
کمی در گورستان قدم زدم
فاصله زیادی با مزار شهدا ندارد...
اندازه قبرها ظاهرا یکسان است
و تمامی ساکنان این قبرها
باید در مدت معینی که خداوند مقدر فرموده در این حفره تنگ، بمانند...
اما چرا با دیدن یکی از قبرها، دل و روحمان، میگیرد؟ و با دیدن آن یکی، نه...
چرا موقع تشییع، با دیدن تابوتی که با صدای "به عزت و شرف لا اله الا الله...." بدرقه می شود، اینجور دلمان آشفته مےشود ولی
با دیدن تابوت شهید، بےقرار مےشویم خودمان را با دست رساندن به آن، متبرک کنیم؟؟؟
تفاوت رفتن هایمان
فقط در همین است #شهادت
و خوب به این نتیجه رسیده ایم که
"هر کسی #لایق_شهادت نیست"...
آری!
شهادت است که انسان را عزیز کرده و به مقامی میرساند که برای آن آفریده شده است...
خداوند شهادت را پله آخر عمرما و همه آرزومندان شهادت قرار دهد*
#شھیدجوادمحمدی
#دلشڪستھ_ادمین... 💔
#شهید_مدافع_حرم_آلالله
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#آھارباب
#آھزینب
#آھڪربلا
#حجاب
#رفیق_شھید
#مدافع_حریم_عمه_سادات
#قیامت
#حسرت
#رفاقت
#شھادت
#حسرت
#شفاعت
#جامانده
#کوچه_شهدا
#کوچه_شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#دلشڪستھ_ادمین... را اینجا بخوانید☝️
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
دلتنگتم آقا
میگویند که شما #سریع_الرضایی
اقا
من به غیر از شهادت راضی نمی شوم
ضامنم می شوید
آسمانی ام کنید؟؟؟
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#یا_رئوف
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
نفس به سینه ام افتاده
باز... دلتنگم😔
#استوری
#شب_زیارتی_ارباب
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#آھارباب
#آھزینب
#آھ_ڪربلا
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#السلامعلیڪدلتنگم💔
💕 @aah3noghte💕