eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 القلبُ حرمَ الله عشق اول عشق توست الباقی ؛ فقط رفت و آمد است... ... 💕 @aah3noghte💕
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 زامبی، هالووین و قمه زنی!!! ♨️زامبی واقعی چیست و چرا جشن هالووین به این حالت در آمده است؟! 💯قمه زنی شیعیان چه ربطی به زامبی و هالووین دارد و از کجا مدیریت می شوند؟! 🎥کلیپ تصویری ویژه با تحلیل استاد پورآقایی ... 💞 @aah3noghte💞 نشر بدین👌
🤲🏻 که هستی و برایمان خدایی می کنی♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خدا هم میتونست در جواب کسایی که نماز هاشونو به تأخیر میندازن بگه که منم حاجتاتونو حالا حالا ها بهتون نمی‌دم..! اما هیچ وقت با ما اینطور رفتار نکرد چون میزان علاقه خدا به ما خیلی بیشتر از ما به خداست..!(( ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۸۵) وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَل
✨﷽✨ (۸۶) كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‌ چگونه خداوند هدايت كند گروهى را كه بعد از ايمان و گواهى بر حقّانيت رسول و آمدن معجزات و دلايل روشن بر ايشان، باز هم كافر شدند، و خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمى‌كند. 🔊 پیام ها - هرچه دلايل هدايت، بيشتر و روشن‌تر باشد، كفر و بى‌اعتنايى به آنها خطرناك‌تر است. «كَيْفَ يَهْدِي ... لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» - علم و ايمان اوّليه كافى نيست، پايدارى و تداوم ايمان و عمل لازم است. زيرا خطر ارتداد، همواره انسان را تهديد مى‌كند. «كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ» - گروهى از مسلمانان، در زمان پيامبر اكرم مرتدّ شدند. «كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ» - پشت كردن به حقّ، منطق و عقل، رسول و بيّنه، ظلم است و سبب خارج شدن از مدار الطاف الهى مى‌گردد. «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» - سنّت خدا آن است كه ظالمان را هدايت نكند. «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (جمله «لايهدى» نشانه استمرار عمل و سنّت الهى است.) - توبه وبازگشت، براى مرتدّ بسيار مشكل است. «كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ... وَ اللَّهُ لا يَهْدِي ...» - كافران ناآگاه، از كفّار آگاه، به هدايت نزديك‌ترند. «جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي‌الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» - برخوردارى از هدايت الهى و يا محروم شدن از آن، به دست خودماست. «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
زیرنویس شبکه خبر رو ببینید👌
💔 شکست مفتضحانه امریکا در دزدی دریایی و دزدیدن نفت از نفتکش جمهوری اسلامی ایران✌️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خلیج امنیت، خلیج غرور، خلیج همیشگی فارس...👌 به مناسبت اقدام مقتدرانه دلاورمردان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دریای عمان ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت43 این
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️

✍️ به قلم:  


قطعاً اگر قرار بود من خانم رحیمی را مجاب کنم، همان پنج دقیقه اول اخم‌هایش را در هم می‌کشید و می‌گذاشت می‌رفت.🙄

حدود بیست دقیقه طول کشید تا حرف‌هایشان تمام شود. از جایشان بلند شدند و خداحافظی کردند. رفتار خانم رحیمی محطاطانه‌تر بود؛ حدس می‌زدم هنوز کامل مجاب نشده است.

خانم صابری نیامد به سمت من. سوار ماشینش شد. من هم روی موتورم نشستم و پشت بی‌سیم گفتم:
- خب، نتیجه چی شد؟

- فکر نکنم مشکلی داشته باشه. قراره عصر بهم خبر قطعی رو بده.

- ترسیده بود؟
- هرکسی باشه می‌ترسه؛ ولی فکر نکنم ترسش باعث بشه عقب بکشه.

- توجیهش کردید که به کسی چیزی نگه؟
- بله، خیالتون راحت.
- ممنونم. فعلا خدانگهدار.

 سوار موتورم شدم و برگشتم اداره. امید منتظرم بود. سلام کرده و نکرده گفت:
- هیچ مشخصاتی از اون دختره که رفته بود پیش سمیر پیدا نکردم. اصلا انگار چنین آدمی وجود نداره.

-یعنی چی؟
- یعنی هیچی درباره‌ش نمی‌دونیم. از بچه‌های برون‌مرزی استعلام گرفتم ببینم نتیجه می‌ده یا نه؟

با حرص نفسم را بیرون دادم:
- سمیر بهش چی می‌گفت؟
- ناعمه. خیلی هم دوستش داشت و ازش حساب می‌برد.

نیشخند زدم: بعیده ایرانی باشه.
امید نشست پشت لپ‌تاپش و گفت:
- اوهوم. فارسی رو خوب حرف نمی‌زد. یه جوری بود.

سعی کردم حرف زدن ناعمه را به یاد بیاورم. لهجه‌اش شبیه لهجه عربی بود؛ اما عربی نبود. کلمات را سخت ادا می‌کرد و بیشتر از ته حلقش حرف می‌زد. چقدر هم با تحکم سخن می‌گفت! سمیر، رامش بود.

به امید گفتم:
- براش ت.م گذاشتید؟
- آره.
- خوبه. حواستون بهش باشه. با امر و نهی‌هایی که دیروز با سمیر می‌کرد، احتمالاً یا رابط سمیره یا سرشبکه.

نشستم پشت میز و سرم را گذاشتم رویش. به امید گفتم صدای مکالمه سمیر و ناعمه را پخش کند. 

صدایشان در اتاق پیچید. ناعمه داشت سر سمیر داد می‌کشید:
- چندبار بهت گفتم تو باید احتیاط کنی؟ چندبار بهت گفتم باید حواست باشه یه وقت  روت حساس نشن؟

- من کاری نکردم! فقط توی مهمونی شرکت کردم. الانم می‌بینی که چیزی نشده.

صدای ناعمه بلندتر شد:
- تو مثل این که اصلا نمی‌دونی ما داریم چه غلطی می‌کنیم! نمی‌دونی ما با کی طرفیم؟ فکر کردی طرف ما گاگوله؟

صدای سمیر کمی ملایم شد:
- وقتی توی اَمّان دیدمت مهربون‌تر بودی!

انگار می‌خواست این بحث را تمام کند؛ اما غرورش اجازه نمی‌داد معذرت بخواهد. 
فهمیدم سمیر و ناعمه در پایتخت اردن با هم آشنا شده‌اند؛ یعنی در دوره دانشجویی سمیر. 

می‌توانستم حدس بزنم سمیر، شکار ناعمه بوده و به تشویق ناعمه تصمیم گرفته به عربستان برود. 

صدای نیشخند ناعمه را شنیدم و بعد گفت:
- سمیر! ما کارای مهمی داریم. از اولم یه هدف داشتیم، یادته؟
- اوهوم.

صدای ناعمه آمد پایین: 
- ما فاصله‌ای تا اون هدف نداریم. نباید خرابش کنیم. وقتی کارمون رو انجام دادیم، می‌تونیم بریم توی سرسبزترین و خوش آب و هواترین جای ترکیه با هم زندگی کنیم.


...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...