🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔴داستان واقعی دیدن عذاب قبر در بیداری❗️
✍مرحوم آیه الله آقای حاج سید جمال الدین گلپایگانی که از اعاظم علما و مراجع تقلید نجف اشرف بودند و به مقام کرامت نفس و پاکی روح و تزکیه و تهذیب و اجتناب از هواهای نفسانیه رسیده بودند می فرمودند:
🍃من در اصفهان که بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشانی و مرحوم جهانگیرخان درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و به دستور آنها به #قبرستان تخت فولاد می رفتم، عادت من این بود که شب پنجشنبه و جمعه می رفتم و یکی دو ساعت در بین قبرها حرکت می کردم و در عالم مرگ و ارواح تفکر می نمودم، بعد چند ساعتی استراحت می کردم و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم.
🍃شبی از شبهای زمستان که برف می آمد آمدم و در یکی از حجره ها رفتم، خواستم دستمالم را باز کنم و چند لقمه ای غدا بخورم که در اینحال در مقبره را زدند و #جنازهای را آوردند و گفتند که متصدی آن مقبره تا صبح قرآن بخواند و آنها صبح برای دفن جنازه بیایند.
🍃همراهیان، جنازه را گذاشتند و رفتند و یکمرتبه دیدم #ملائکه_عذاب آمدند و چنان #گرزهای_آتشین بر سر او می زنند که آتش به آسمان زبانه می کشید و فریادهایی از این مُرده بر می خواست که گویی تمام قبرستان متزلزل شده بود!
🍃من از مشاهده این مناظره از حال رفتم و بدنم به لرزه در آمد، اما آن صاحب مقبره هیچ نمی فهمید، هر چه به او اشاره کردم حال من بد است در را باز کن او نمی فهمید و من هم زبانم قفل شده بود و حرکت نمی کرد بالاخره به او فهماندم می خواهم بروم او گفت کجا می روی، هوا سرد است برف آمده گرگها تو را می درند ولی من نمی توانستم به او بفهمانم طاقت ماندن ندارم، به هر حال از مقبره خارج شدم و خود را به سختی به اصفهان رساندم و در راه چندین بار به زمین خوردم و یک هفته مریض بودم و استادان من از من پذیرایی می کردند تا کم کم قدری نیرو و قوه گرفتم.!
↶♡☆《 به ما بپیوندید 》☆♡↷
🌺🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🔴مراقب زخم زبانها باشیم که دل کسی را نشکنیم؛ که اگر دل انسانی را شکستیم منتظر جواب سخت خداوند باشیم❗️
🌷آیت الله محمد شاه آبادی نقل می کنند:
🍃در زمان قدیم، حمام ها عمومی و دارای خزینه بود. روزی مرحوم شاه آبادی به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، بیرون آمدند و چون می خواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط می کردند که آب های کثیف بر بدنشان نریزد.
سرهنگی که او نیز در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، #زبان به #طعن و #تمسخر گشود و به ایشان #اهانت کرد.
ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شدند، اما #چیزی_نگفتند و به راه خود ادامه دادند.
فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عدهای که #جنازهای را حمل می کردند، شنیدند. پرسیدند چه خبر شده؟
❇️اطرافیان جواب دادند که آن #سرهنگی که دیروز در #حمام به شما #اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجهی دکترها هم سودی نبخشید و در کمتر از 24 ساعت، از دنیا رفت...!
🌺بعدها، هر وقت که آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد می کردند، متأثر و ناراحت می شدند و می فرمودند:
«ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز می دادم تا گرفتار نشود!»
↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷
❣🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃❣
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃