eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
78 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
چه‌کنم ماهِ حرم این قمرِ ریخته را تا به آغوش کشم برگ و بر ریخته را دست بر سر بگذارم نگذارم ...ماندم چه‌کنم این بدنِ مختصرِ ریخته را دخترم چشم به راه است جوابش با تو با چه رویی ببرم بال و پرِ ریخته را 🖤تاسوعا وعاشورای حسینی تسلیت🖤
شب غم‌ها رسیده، جهان در شور و شین است بسوزد زینب از غم، شب قتل حسین است 🖤
کسی که سفره‌ی افلاک را بی وقفه نان میداد چرا با تشنه کامی زیر پای شمر جان میداد به زیر دست و‌ پا روح عبادت دست و پا میزد همان ساعت کسی در لشکر دشمن اذان میداد مناجاتش به مقتل رو‌به پایان بود بی تردید سنان تنها اگر یک لحظه‌ی دیگر امان میداد گمانم این خطا از کارهای قاتلش باشد کجا سلطان عالم پشت  سوی آسمان میداد لگد کوب انچنان شد زیر پای مرکب دشمن نسیمی پیکر او را در آن صحرا تکان  میداد حسینی را که من فهمیده ام حاجت اگر میدید خود انگشتر بدون زخم دست ساربان میداد رها شد  کشته زیر آفتاب داغ آن صحرا کسی که قد و بالایش به زهرا سایه بان میداد سر او را اگر چه برد خولی با خودش کوفه ولی انگشت او تنها مخیم را نشان میداد سید محمد حسینی محرم۱۴۰۳
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
منت ایزد را که بر وفق مراد خویشتن زود در خیل فدایی‌گشتگان گشتم دخیل
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است صاحب ما در قیامت هم قیامت می‌کند..
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا
سر را به نی که زد دل مادر کباب شد دنیای درد بر سر زینب خراب شد چون کار شمر در ته گودال شد تمام خولی برای بردن سر انتخاب شد بعد از سه روز آن گل صد برگ سوخته روی حصیر کهنه به سختی کتاب شد خواهر که دید، زینت دوش نبی، به خاک هر پلک روی هم زدنش هم عذاب شد با چکمه داخل حرم الله می شدند وقت غنیمت است اگر که شتاب شد لشکر که رفت خیمه به دنبال غارتی نوبت به پیرهای به فکر ثواب شد یک مرد مانده در حرم او هم اسیر درد سجاد تشنه بر سر سجاده آب شد حسن کردی-محرم ۱۴۰۳
به نام حضرت دوست... امروز از صبح نام مبارک حضرت زینب سلام الله علیها در دلم می درخشد و ناخودآگاه بر زبانم می آید . این کوه صبر امروز به طرز عجیبی قلبم را تسخیر کرده است. آه که چه ها دید؟!!! و چه ها کشید؟!!! ما مدیون حماسه سازی این بانوی بزرگ هستیم... انگار امروز حادثه روز عاشورا را از منظر او باید نگاه کنم. قَلَّ صبری ... قَلَّ صبری ... بی تاب در خیمه نشسته است... میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان دو چشمش منتظر بر در دلش در صحنه میدان همپای برادرش عزیزان را بدرقه است... هر کدامشان پاره های جگر علی و زهرا و میوه های دل برادرانش هستند... علی اکبر شبه پیغمبر ... قاسم ابن الحسن... نوگل باغ حسن برادران و برادرزاده ها... از همه جانگدازتر آماده کردن دو نور چشم خودش برای رفتن به میدان است... ای زینب! ایثار و از خود گذشتگی ات صبر ایوب و طاقت انبیا و اولیای الهی را هم به شگفت واداشته است!!!... هر کدام از این جملات را که برایت می نویسم، با مکث می نویسم چرا که برای نوشتن هر کدام باید اندکی گریه کنم و خود را آرام کنم تا بتوانم ادامه دهم... ای بانوی بزرگ! حتماً خودت هم در این لحظات جانفرسا به این شکل و حالت بوده ای... تا قبل از شهادت اباعبدالله الحسین، سنگ صبورت عزیز زهرا بود... وجودش آرامش بخش دلت بود... وَجهُه یتلَالَو کانّه البدر فی لیله تمامه و کماله ... نور ولایت برادر برایت مایه تسکین و قوت قلب بود ... اما بعد از شهادت آقا چه کسی تو را تسلی و دلداری داد؟؟؟... چه لحظه ها و ساعت ها و روزهای سختی را پشت سر گذاشتی!!!... مبخواهم هنوز از تو بنویسم اما گریه امانم نمی دهد... خودم را با خواندن و زمزمه نوحه های امروز سرگرم می کنم ... باز زمزمه میکنم: میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان ... فقط خداست که می تواند التیام بخش این مصیبت جانکاه باشد... از خدا طلب صبر می کنم... و از او سپاسگزاری می کنم که این حرارت و عشق به خاندان شما را در دلهای ما جای داده است...از خدا میخواهم که فرج آل محمد علیهم السلام را هر چه زودتر برساند که همه ما چشم به راه آمدن آن روز هستیم... 🌷مهدی موسائی دزفول سه شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳ 🌷
قصه ما به رسید اللهم عجل الولیک الفرج
گاهی سر نِی بود، زمانی ته گودال طی کرد گل من چه فرازی، چه نشیبی!
سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا مهر یک “بی‌کفن” انداخت میان دل ما...
- "از خواب، چو بَرخیزم... اول تو به یاد آیی..." @shearvdastan
من از بشقاب زیر بستنی ها ، خوب دانستم که این‌ عمر است، از ما میرود آهسته آهسته روز جهانی بستنی @shearvdastan
پیوسته است سلسلهٔ موج‌ها به هم خود را شکسته هرکه دل ما شکسته است @shearvdastan
به پای این کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان پیغامبر می‌خواست شهادت امام سجاد عليه‌السلام تسلیت باد @shearvdastn
آنچه در غیبتت اِی دوست به من می‌گذرد نتوانم که حکایت کنم، اِلّا به حضور... @shearvdastan
خورشیدِ امید باز تابید از رحمت حق مباش نومید @shearvdastan
از دوست به یادگار دردى دارم @shearvdastan
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی نمی‌رنجد غریق عشق از طوفان تنهایی به‌جز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد چه رنجی می‌بری از دیدن تکرار زیبایی صبوری‌های من، ای عشق، تاوان گناهم بود عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی! همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی برایم آرزوی زندگی کرده‌ست و می‌دانم تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه می‌آیی @shearvdastan
خاکساران بیشتر از فیضْ قسمت می‌برند كلبه‌ی دیوار کوتاهان پر از مهتاب بود @shearvdastan
زبان حال آنان که آرزوی زیارت دارند مرا در منزل جانان  خدایا جای ده!  زیرا دلم بی تاب او گشته  که اینگونه سخن گویم قلم را طاقتی نبود  که پنهانی سخن گوید زبان من  قلم باشد  صلاح کار  از او جویم دل مشتاق من باشد  به سوی کعبه جان ها خداوندا! مدد فرما  که راه دوست را پویم ! حیات ماست وابسته  به تاب جعد مشکینش ز عطر خویش بر من زد   گلابش ریخت بر رویم در آن وادی که از مستی  شهیدانش سرافرازند خداوندا  مرا  ره ده !  که من مشتاق آن کویم دمی آنجا قدح گیرم  غبار از دیده بر گیرم غم دل را به او گویم   به اشک دیده دل شویم (ز دستم بر نمی خیزد  که چیز دیگری خواهم) به جز گل های آن وادی  نمی خواهم گلی بویم لب شکّر وَ چشم می   من از میخانه میخواهم مرا بالی است بشکسته   خودت بگذار آن سویم ز طاق ابروی جانان  گریزی نیست  واصل شو ! از این بهتر  چه می باشد؟ غلام طاق ابرویم به شعر دلکش حافظ  کلامم گشت پرمعنا خداوندا  مرادم ده ! که من مشتاق بر اویم      پنجشنبه   ۲۸ تیر ۱۴۰۳ @shearvdastan
دریچه‌ها یعنی چه؟ - در یک کلمه یعنی امید... @shearvdastan
پیش صاحب‌نظران ساحت دنیا تنگ است... @shearvdastan