چهکنم ماهِ حرم این قمرِ ریخته را
تا به آغوش کشم برگ و بر ریخته را
دست بر سر بگذارم نگذارم ...ماندم
چهکنم این بدنِ مختصرِ ریخته را
دخترم چشم به راه است جوابش با تو
با چه رویی ببرم بال و پرِ ریخته را
🖤تاسوعا وعاشورای حسینی تسلیت🖤
کسی که سفرهی افلاک را بی وقفه نان میداد
چرا با تشنه کامی زیر پای شمر جان میداد
به زیر دست و پا روح عبادت دست و پا میزد
همان ساعت کسی در لشکر دشمن اذان میداد
مناجاتش به مقتل روبه پایان بود بی تردید
سنان تنها اگر یک لحظهی دیگر امان میداد
گمانم این خطا از کارهای قاتلش باشد
کجا سلطان عالم پشت سوی آسمان میداد
لگد کوب انچنان شد زیر پای مرکب دشمن
نسیمی پیکر او را در آن صحرا تکان میداد
حسینی را که من فهمیده ام حاجت اگر میدید
خود انگشتر بدون زخم دست ساربان میداد
رها شد کشته زیر آفتاب داغ آن صحرا
کسی که قد و بالایش به زهرا سایه بان میداد
سر او را اگر چه برد خولی با خودش کوفه
ولی انگشت او تنها مخیم را نشان میداد
سید محمد حسینی محرم۱۴۰۳
#مرثیه_امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#محرم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
#محرم
منت ایزد را که بر وفق مراد خویشتن
زود در خیل فداییگشتگان گشتم دخیل
#محتشم_کاشانی
#محرم
سر را به نی که زد دل مادر کباب شد
دنیای درد بر سر زینب خراب شد
چون کار شمر در ته گودال شد تمام
خولی برای بردن سر انتخاب شد
بعد از سه روز آن گل صد برگ سوخته
روی حصیر کهنه به سختی کتاب شد
خواهر که دید، زینت دوش نبی، به خاک
هر پلک روی هم زدنش هم عذاب شد
با چکمه داخل حرم الله می شدند
وقت غنیمت است اگر که شتاب شد
لشکر که رفت خیمه به دنبال غارتی
نوبت به پیرهای به فکر ثواب شد
یک مرد مانده در حرم او هم اسیر درد
سجاد تشنه بر سر سجاده آب شد
حسن کردی-محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#شام_غریبان
#محرم
به نام حضرت دوست...
امروز از صبح نام مبارک حضرت زینب سلام الله علیها در دلم می درخشد و ناخودآگاه بر زبانم می آید .
این کوه صبر امروز به طرز عجیبی قلبم را تسخیر کرده است.
آه که چه ها دید؟!!!
و چه ها کشید؟!!!
ما مدیون حماسه سازی این بانوی بزرگ هستیم...
انگار امروز حادثه روز عاشورا را از منظر او باید نگاه کنم.
قَلَّ صبری ... قَلَّ صبری ...
بی تاب در خیمه نشسته است...
میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان
دو چشمش منتظر بر در دلش در صحنه میدان
همپای برادرش عزیزان را بدرقه است...
هر کدامشان پاره های جگر علی و زهرا و میوه های دل برادرانش هستند...
علی اکبر شبه پیغمبر ...
قاسم ابن الحسن... نوگل باغ حسن
برادران و برادرزاده ها...
از همه جانگدازتر آماده کردن دو نور چشم خودش برای رفتن به میدان است...
ای زینب! ایثار و از خود گذشتگی ات صبر ایوب و طاقت انبیا و اولیای الهی را هم به شگفت واداشته است!!!...
هر کدام از این جملات را که برایت می نویسم، با مکث می نویسم چرا که برای نوشتن هر کدام باید اندکی گریه کنم و خود را آرام کنم تا بتوانم ادامه دهم...
ای بانوی بزرگ! حتماً خودت هم در این لحظات جانفرسا به این شکل و حالت بوده ای...
تا قبل از شهادت اباعبدالله الحسین، سنگ صبورت عزیز زهرا بود... وجودش آرامش بخش دلت بود... وَجهُه یتلَالَو کانّه البدر فی لیله تمامه و کماله ... نور ولایت برادر برایت مایه تسکین و قوت قلب بود ... اما بعد از شهادت آقا چه کسی تو را تسلی و دلداری داد؟؟؟... چه لحظه ها و ساعت ها و روزهای سختی را پشت سر گذاشتی!!!...
مبخواهم هنوز از تو بنویسم اما گریه امانم نمی دهد... خودم را با خواندن و زمزمه نوحه های امروز سرگرم می کنم ...
باز زمزمه میکنم:
میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان ...
فقط خداست که می تواند التیام بخش این مصیبت جانکاه باشد... از خدا طلب صبر می کنم... و از او سپاسگزاری می کنم که این حرارت و عشق به خاندان شما را در دلهای ما جای داده است...از خدا میخواهم که فرج آل محمد علیهم السلام را هر چه زودتر برساند که همه ما چشم به راه آمدن آن روز هستیم...
🌷مهدی موسائی دزفول
سه شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳ 🌷
#عاشورا
#محرم
#ارسالی_شاعر_محترم
من از بشقاب زیر بستنی ها ، خوب دانستم
که این عمر است، از ما میرود آهسته آهسته
#مهدی_بداهه
روز جهانی بستنی
@shearvdastan
پیوسته است سلسلهٔ موجها به هم
خود را شکسته هرکه دل ما شکسته است
#صائب_تبریزی
@shearvdastan
به پای این کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان پیغامبر میخواست
#سیدحمیدرضا_برقعی
شهادت امام سجاد عليهالسلام تسلیت باد
@shearvdastn
آنچه در غیبتت اِی دوست به من میگذرد
نتوانم که حکایت کنم، اِلّا به حضور...
#سعدی
#شب_نوشت
@shearvdastan
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی
نمیرنجد غریق عشق از طوفان تنهایی
بهجز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد
چه رنجی میبری از دیدن تکرار زیبایی
صبوریهای من، ای عشق، تاوان گناهم بود
عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی!
همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم
همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی
برایم آرزوی زندگی کردهست و میدانم
تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه میآیی
#نفیسهسادات_موسوی
@shearvdastan
خاکساران بیشتر از فیضْ قسمت میبرند
كلبهی دیوار کوتاهان پر از مهتاب بود
#کلیم_کاشانی
@shearvdastan
زبان حال آنان که آرزوی زیارت دارند
مرا در منزل جانان خدایا جای ده! زیرا
دلم بی تاب او گشته که اینگونه سخن گویم
قلم را طاقتی نبود که پنهانی سخن گوید
زبان من قلم باشد صلاح کار از او جویم
دل مشتاق من باشد به سوی کعبه جان ها
خداوندا! مدد فرما که راه دوست را پویم !
حیات ماست وابسته به تاب جعد مشکینش
ز عطر خویش بر من زد گلابش ریخت بر رویم
در آن وادی که از مستی شهیدانش سرافرازند
خداوندا مرا ره ده ! که من مشتاق آن کویم
دمی آنجا قدح گیرم غبار از دیده بر گیرم
غم دل را به او گویم به اشک دیده دل شویم
(ز دستم بر نمی خیزد که چیز دیگری خواهم)
به جز گل های آن وادی نمی خواهم گلی بویم
لب شکّر وَ چشم می من از میخانه میخواهم
مرا بالی است بشکسته خودت بگذار آن سویم
ز طاق ابروی جانان گریزی نیست واصل شو !
از این بهتر چه می باشد؟ غلام طاق ابرویم
به شعر دلکش حافظ کلامم گشت پرمعنا
خداوندا مرادم ده ! که من مشتاق بر اویم
#مهدی_موسائی #دزفول
#ارسالی_شاعر_محترم
پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳
@shearvdastan