eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
78 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و عرض احترام آه حضرت «رضا» سلام آفتاب گرم بی دریغ! ماه کوچه های با مرام! روستایی ام مرا ببخش می زنم صدا تو را به نام تربت تو مسجد النبی! دیدن تو مسجد الحرام! هم تویی زمین کربلا هم تویی خرابه های شام روزگارتان چگونه است؟ باد روزگارتان به کام خنده ی سپیدتان شروع گریه ی کبودتان تمام حال من؟ گرفته و بد است مثل میوه ای همیشه خام گریه کرده ای بدون اشک؟ خوانده ای قصیده بی کلام؟ دست و پنجه نرم کرده ای پا به پای زخم و التیام؟ قطره قطره شعر گفته ای با ستاره های پشت بام؟ بیت های گرچه تند و تیز با خلوص دارد این پیام: لااقل سری به من بزن این من شکسته سر مدام راستی به جز برادر و مادر و عمو و عمه هام، هم اتاقی ام رسانده است گرم خدمت شما سلام دست بوس تا ابد منم لطف آن جناب مستدام دوستدار حضرت شما شاعری غریب والسلام... --------------------------------- نامه را کبوتری گرفت رو به سوی گنبد امام
آن زمان که برای بردن من می شکافی صف قیامت را اهل محشر به غبطه می گویند خوش به حالت نوشته نامت را! رو به سویم می آیی و آرام می شود کم خروش و همهمه ها چشم می بندم و قدم به قدم می شمارم صدای گامت را می گذاری به روی شانه ی من ناگهان دست مهربانت را... مانده ام آن زمان چگونه دهم پاسخ اولین سلامت را! چارچوب تصورم اینهاست: این که قید مرا نخواهی زد حدسم از عاقبت توهم نیست؛ تجربه کرده ام مرامت را زیر هر آفتاب سوزان نه؛ زیر طوبای تو دلم گرم است نکند کم کنی ز روی سرم سایه ی لطف مستدامت را پیش تر وام عشق دادی تا بخرم آبرو برای خودم ناله سر می دهم مگر با اشک بدهم قسط های وامت را روزگارم اگر چه تفتیده ست، به سراب تو هم یقین دارم تو خودت تشنه ای و می دانی حال عشاق تشنه کامت را روی نیزه دوباره می گذرد خاطرات از مقابل چشمت دود این خیمه ها می اندازد یاد دیوار و در مشامت را... ادعایی نمی کنم اما فکر تنهایی ات مرا هم کشت! به خدا من می آمدم سویت می شنیدم اگر پیامت را
باز باران است، باران حسین بن علی (ص) عاشقان جانِ شما، جانِ حسین بن علی خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین جان اگر جان است، قربان حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعده ی ما دور میدان حسین بن علی... هر کجای خاک من بوی شهادت می دهد عشقم ایران است، ایرانِ حسین بن علی  
با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت همچنان که جگر خویشتن از یادم رفت من اُویسم، بگذارید که اتراق کنم بوی شهر تو که آمد قرن از یادم رفت! جذبه ی عشق چنین است مرا ذوب کند صحبت از نام تو شد نام من از یادم رفت مرغ باغ ملکوتم به حرم آمده ام به روی گنبد زردت چمن از یادم رفت مثل فطرس نکنم پشت به گهواره ی تو بال من خوب که شد پَر زدن از یادم رفت «ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم» بی سبب نیست کنارت سخن از یادم رفت! می رود دل به همان جا که تعلق دارد صحبت کرب و بلا شد وطن از یادم رفت همه ی حرف من این است چرا عریانی؟!! نکند فکر کنی پیرُهن از یادم رفت
خانه پیرزن ته کوچه پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریاد های گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود   پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را   روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته   "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب... چه آوازی زیر و بم های گوشه‌ی دشتی شعرهای وصال شیرازی   می نشستیم گوشه‌ی مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که -   یک طرف جمله‌ی "خوش آمده اید به عزای حسین" بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد دور تا دور این اتاق انگار   گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانه‌ی چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری   عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانه‌ی او را چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را   تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگارنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ   هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبه‌ی آخر روضه‌ی میرزا گریز نداشت   پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضه‌ی قتلگاه او را کشت   مربع   تاهمیشه نمی برم از یاد روضه‌ی آن سپید گیسو  را سالیانی است آرزو دارم کربلای  نرفته‌ی او را
غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست پروانه پرش سوخت ولى آبرويش شد ما هم دلمان سوخته، اين کم خبرى نيست دنيا نتوانست ز ما گريه بگيرد بين غم تو از غم عالم خبرى نيست من توبه نکردم مگر از راه توسل بي نام تو از توبه آدم خبرى نيست گفتند درِ خانه غير تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و ديدم خبرى نيست رزقِ همه اينجاست و رزّاق هم اينجاست والله در خانه حاتم خبرى نيست ده ماه همه منتظر ماه تو هستند در سال به جز ماه محرم خبرى نيست عمامه ندارى و عبا نيز ندارى اى واى که از پيرهنت هم خبرى نيست
برای اشک فراق ای رفیق‌جان! زود است بعید نیست بلا ناگهان بعید شود هنوز وعده به دل می‌دهم که می‌آیم مباد یارب امیدی که نامید شود الا مسبب الاسباب می‌شود لطفت به قفل بستهٔ این مرزها کلید شود؟ در اولین سفر اربعین دعا کردم که در طریق حرم موی من سپید شود @shearvdastan
آیه آیه می کنم تفسیر قرآن خودم را می نویسم در کنارت چشم حیران خودم را کم نوشتم از نگاهت از نگاهت از نگاهت می نویسم عاقبت ای عشق دیوان خودم را در هیاهوی جهان از هر چه جز تو می گریزم دیده ام هر جا که حرفت نیست زندان خودم را تا که در بازار عشقت ، خویش را در صف ببینم بسته ام از آن نخستین روز ، دکان خودم را در میان سفره ات ای روح بخش زندگانی بی نوا نان دیده و من دیده ام جان خودم را چشم امیدم به سوی اشکهایم بوده زیرا اینچنین سنجیده ام ای نور ایمان خودم را قطره قطره اشک ، رحمت می شود در تنگنایم حق نشانم می دهد یک روز باران خودم را من که در آغاز با تربت دهان را باز کردم خوب می بینم سرِ این سفره پایان خودم را @shearvdastan
ای وسعت محبت بی منتها حسین ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین با گریه های خویش نظر کرده مادرت بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین جایی ندیده ایم بجز خانه ی غمت اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین ما را به عرش می برد این روضه های تو از بس که هست ذکر خدایی ما حسین در روز حشر دور شما حلقه می زنیم ای آبروی ما همه پیش خدا حسین غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین یوم الفرار، روز قرار تمام ماست آنجا جواز هیئت ما هست با حسین **** گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین خنجر نمی برید سرت را و می زدی با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین رضا دین پرور @shearvdastan
ماه رحمت شده پس حال بکا را برسان نفس اهل مناجات و دعا را برسان سال نو شد غم ما کهنه تر از هرسال است بده عیدی به همه، صاحب ما را برسان ما رساندیم دل بی سر و پا را به حرم دلمان تنگ شده! صحن رضا را برسان نرسان مرگ مرا تا که علی هم برسد زودتر صاحب ایوان طلا را برسان کار به فاطمه باشد همه را می بخشند لحظهء بخشش دلسوخته ها را برسان هرکسی نوکر زهراست گدای حسن است تا در خانه ارباب، گدا را برسان سرِ ما را بِشِکن این دل ما را نَشِکن خبر واشدن کرببلا را برسان نسخهء درد همه تربت اعلاست حسین بی جهت نیست مریضیم! شفا را برسان وای از آنجا که حسین بن علی ناچاراً گفت زینب به من آن کهنه عبا را برسان خواهرم پاشو کمک کن به جوانان حرم به حرم این تن انگشت نما را برسان ✅ رضا دین پرور @shearvdastan
دست مرا به دست گرفتی همیشه زود در جانِ من هوایِ تو دارد اگر وجود جز تو کسی به حال دل من محل نداد جز تو کسی طریق رفاقت بلد نبود هرگز به زَرق و برق جهان اعتنا نکرد آنکس که زیر پرچم تو چشم دل گشود در کشتی نجات تو صبحِ علی الطلوع از من سلام و از تو به من میرسد درود روز جزا مرا بخر و قیمتم بده طردم نکن به کوری چشم بدِ حسود نگذار با یزید(لع) و سنان(لع) همنشین شوم این است حاجتم همۂ عمر در سجود دورم کن از جهنم و برگ امان بده با یک نگاهِ ویژه همان لحظۂ ورود در پیش چشم فاطمه(س) در حشر یاحسین(ع) دست مرا بگیر و بگو اهل روضه بود * در پیش چشم فاطمه(س) بر سینه ات نشست آن سینه ای که بود پُر از زخم و شد کبود سرنیزه ها برای سرت ضجه میزنند خنجر چقدر آمده بر حنجرت فرود! مرضیه عاطفی @shearvdastan
در مجلس یزید ؛ بماند بقیه اش زینب هر آنچه دید... ؛ بماند بقیه اش امد رباب وارد بزم و حسین هم مویش که شد سپید... ؛ بماند بقیه اش وقتی رسید حرمله ، از دست مادری گهواره را کشید... ؛ بماند بقیه اش می بود و طشت بود و سر ؛ اما یزید نیز با خیزران رسید... ؛ بماند بقیه اش قران نخوان که قاتل تو مست کرده است شد ضربه ها شدید... ؛ بماند بقیه اش دارد رقیه پای سرت گریه میکند نوحو علی الشهید... ؛ بماند بقیه اش محمد مهدی نسترن @shearvdastan
وقتی تو آگهی که چگونه عطا کنی حتما صلاح بوده که ما را جدا کنی از راه دور محضرتان می دهم سلام از راه دور گوشه نگاهی به ما کنی گفتی حرم ، قلوب محبین ما بوَد تو خواستی که قلب مرا کربلا کنی اَلأمرُ أمرُکُم ، تو امامی و من غلام شاید نخواستی که مراهم صدا کنی گردن کشی که کار فقیر و غلام نیست دست شماست هرچه که با این گدا کنی ما نوکریم ، نوکر اولاد مادرت باور نمیکنم که تو ما را رها کنی ما گریه میکنیم ز دوریِ کربلا تا که دوباره حاجت مان را روا کنی با دست های کوچک دردانه دخترت یک روز درد دوری ما را دوا کنی @shearvdastan
با همین ویرانه بودن از غمش، شادیم ما از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما خاک ما را با سرشک دیده‌ای گل کرده‌اند از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما صید او ماندیم اگرچه نیست پاهامان به بند پایبند مهربانی های صیادیم ما هجر طولانی شد و از خاطر دولت سراش چون پر بر باد رفته، رفته از یادیم ما در میان روضه چشم آسمان ما را گرفت بر زمین با اولین اشکی که افتادیم ما گریه ناله، ضجه مویه، صیحه صرخه، لطمه آه اینچنین در عشق بازی خود آزادیم ما اینکه از ما مانده شوق نوکری تا پیری است در طفولیت میان روضه جان دادیم ما پای هر جسمی که بود آنجا به جسمش باز شد خون‌جگر از دست چوب و سنگ و فولادیم ما @shearvdastan
تا باز شد در، وضع پشت در عوض شد طوری لگد زد، ناله ی مادر عوض شد تا خواند زهرا فضه را در بین آتش از شرم، رنگ چهره ی حیدر عوض شد این صبرِ حیدر، از جهادش نیست کمتر طرز جهاد فاتح خیبر عوض شد از رنگ خون و رنگ خاکستر، نمایِ پا تا سر صدیقه ی اطهر عوض شد کنج عبای مرتضی را بست بر دست تا که مسیر حرکت لشگر عوض شد طوری به بازویش غلافی بی حیا خورد شکل قنوت فاطمه دیگر عوض شد تا قبل از آن، محشر بهشتی بود تنها از بعد آن غم، صحنه ی محشر عوض شد آری تعجب کرد حیدر چون که هر روز می دید رنگِ رَختِ بر بستر عوض شد گهوار محسن که نشد این تخته باشد تابوت، بهر همسر او، درعوض شد در کربلا مسمار شد تیر سه شعبه محسن گلویش با علی اصغر عوض شد محمد جواد شیرازی- فاطمیه ۱۴۰۰ @shearvdastan
ماه رجب زیارت ارباب بی کفن با فاطمه میان حرم آرزوی ماست مادر کنار مقتل ارباب روضه خواند درهرنفس حسین حسین گفتگوی ماست @shearvdastan
قسم به اشک به بارانِ سیدالشهدا (ع) که می رویم به قربانِ سیدالشهدا به یا حسین ، جهان را حسینیه سازیم قسم به ذکرِ حسن جان سیدالشهدا به گریه ، خنده کنند عده ای و در محشر به خنده آید ، گریان سیدالشهدا شبیهِ کوه بمانیم ، پای این پرچم به دست ماست چو دامان سیدالشهدا چو بود ، پرده نگه دار غارتش کردند گواه ما ، تن عریان سید الشهدا تنور رفت که نانش به اربعین برسد شدیم سیر به احسان سیدالشهدا حرم نرفتن و شک را ، محل نده اصلا که می رویم به فرمان سید الشهدا بگو به شادیِ ارواحِ کربلائی ها سلام بر لبِ عطشان سیدالشهدا حامد آقایی @shearvdastan