هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد
روز محشر به جز این، حسرت دیگر نخورد
پدرم گفت به من، مثل حسین بن علی
هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد
چوب هم باشی و وقفش نشوی باخته ای
هیزم است آنچه به درد تن منبر نخورد
بشکند دستم اگر گوش من این را شنود
"پای مرکب به تنش وا شد" و بر سر نخورد
گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود
گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد
شدنی نیست که بی یار شود خون خدا
به غرور نوه ی شیرخدا بر نخورد
اول روضه ی شش ماهه به خود گفت کسی:
کاش این مرتبه آن تیر به اصغر نخورد
به روی دست و به سر نیزه رسالت دارد
تا سه شعبه به پدر، سنگ به مادر نخورد
#مرضیه_نعیم_امینی
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
@shearvdastan
با همین ویرانه بودن از غمش، شادیم ما
از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما
خاک ما را با سرشک دیدهای گل کردهاند
از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما
صید او ماندیم اگرچه نیست پاهامان به بند
پایبند مهربانی های صیادیم ما
هجر طولانی شد و از خاطر دولت سراش
چون پر بر باد رفته، رفته از یادیم ما
در میان روضه چشم آسمان ما را گرفت
بر زمین با اولین اشکی که افتادیم ما
گریه ناله، ضجه مویه، صیحه صرخه، لطمه آه
اینچنین در عشق بازی خود آزادیم ما
اینکه از ما مانده شوق نوکری تا پیری است
در طفولیت میان روضه جان دادیم ما
پای هر جسمی که بود آنجا به جسمش باز شد
خونجگر از دست چوب و سنگ و فولادیم ما
#مرضیه_نعیم_امینی
#شب_جمعه
#دلتنگ_زیارت
@shearvdastan
رفت اسماعیل بی هاجر به قربانگاه خود
لحظهی ذبح پسر، مادر نباشد بهتر است..
#مرضیه_نعیم_امینی
@shearvdastan