eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
78 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
 خیمه بر دوشم ولی من را کجا آورده‌ای وای بر زینب مگو که کربلا آورده‌ای آمدی تا قتلگاهت تا کنارت دق کنیم؟ آه می‌بینی چه‌ها بر روزِ ما آورده‌ای  از میان محملم وافاطمه آورده‌ام از میان قافله واغُربتا آورده‌ای مادرم را در پیِ خود موپرشان کرده‌ای خواهرت را در زمینی آشنا آورده‌ای سایه‌ام را چشم نامحرم ندیده بازگرد اهلِ خود را پیش جمعی بی حیا آورده‌ای گَه به اکبر خیره‌ای گاهی به قاسم ، گاه من.... وای فهمیدم چرا چندین عبا آورده‌ای  بازگرد آقا مدینه تا نبینم با عبا... پیکری را اِرباًاِربا... نخ نما... آورده‌ای هم مغیلان است هم تیغ است هم شن‌های داغ مرحمی آیا برای زخم پا آورده‌ای؟ از چه می‌پرسی عزیزم چند معجر پیش ماست ؟ چند پیراهن برای بچه‌ها آورده‌ای ؟ گفتی از زخمِ  هزار و نهصد و پنجاه تیغ ای زبانم لال آقا بوریا آورده‌ای حرمله آنجاست خولی هست با شمر و سنان من که هیچ اما رُبابت را چرا آورده‌ای .... حسن لطفی @shearvdastan
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 زبانحال حضرت صاحب الزمان(عج) با عمه جانشان زینب سلام الله علیها 💢 شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه عاطفی @shearvdastan
زینبت در کوفه دارد ماجرای دیگری آمدم از کربلا به کربلای دیگری عزت پنجاه سالم‌ را نگاهی خرد کرد کاش میرفتیم جز کوفه به جای دیگری جان زینب ! تو که میوفتی به من برمیخورد روی چشم من بیا نه زیر پای دیگری! به لباس پاره ام دارند طعنه میزنند آشنای دیگری با آشنای دیگری آی عباسم بیا این مرد را سیلی بزن میبرد چادر نمازم را برای دیگری کاش میشد نشنوی این جمله من را حسین خلق میخندند بر من با ادای دیگری بی حیای اولی را تا که دورش میکنم زود می آید سراغم بی حیای دیگری تا رقیه گفت بابا داد مردم شد بلند با خودم آورده ام نوحه سرای دیگری با علی و یاعلی من کوفه را برهم‌ زدم ساختم از حالشان حال و هوای دیگری زاده ی مرجانه را با خطبه ام گردن زدم پس بخوان‌حالا برایم لافتای دیگری دست بسته دستگیری کرده ام از کوفیان امده در کوفه گویا مجتبای دیگری سید پوریا هاشمی @shearvdastan
شَرِّ شب را از وجود صبح دورش کن خودت کلبه ی تاریک ما را غرق نورش کن خودت دیده‌ی یوسف‌ندیده..،تا ابد بینا مَباد آه! این یعقوب را با گریه کورش کن خودت من چه شب‌هایی که از دوریِ تو خوابم نبرد گاه گاهی خاطراتم را مرورش کن خودت درد هجرت طاقتِ تنهایی ام را طاق کرد دست بر قلبم بکش..،قدری صبورش کن خودت ظرفیت با ظرف‌ِخالی‌داشتن بالا رَوَد مستمند خانه‌ات را باشعورش کن خودت در مسیر وصل..،بِالاِجبار باید گریه کرد هر زمان پا پس کشید این چشم..،زورش کن خودت دست از دنیا کشیدن راه حلَّش روضه است کنج هیئت را برایم کوه طورش کن خودت کاش از فرزند‌های من یکی جُون‌ات شود با همین سینه‌زنی مرد ظهورش کن خودت بهترین ساعات عمرم گریه بر جدّ شماست لحظه ی شیرین من را شورِ شورش کن خودت این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین... کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت سوختم وقتی شنیدم عمه جانت شام رفت آتش جان مرا عین تنورش کن خودت دختر حیدر کجا،این مستِ لایعقَل کجا... ای خدا این بددهن را زود دورش کن خودت بردیا محمدی @shearvdastan
سلام ای با مقام و رتبه ی زن آشنا زینب سلام ای عفت و صبر و وفا را محتوا زینب سلام ای خورده نان از سفره ی ایمان پیغمبر سلام ای قبله ی ایمان کل انبیا زینب سلام ای زینت نام علیِ عالیِ اعلا سلام ای افتخار حضرت خیرالنسا زینب سلام ای زینبیون را پناه روز وانفسا سلام ای بر غمت هر پاکزادی مبتلا زینب نباشد گر چه نامت در حدیث عشق اما تو شدی معنای ستر و کرده ای کار کساء زینب تمام انبیا خدمتگزاران سر کویت که هستی بضعه ی آزاده ی آل عبا زینب تمام حسنها را در تو دیدم اینچنین گفتم حیا زینب وفا زینب به عالم کیمیا زینب به فرمان خدا فرمانبرت میشد ملک وقتی که می‌خواندی دعا با بارالها ، ربنا زینب اگر دارالشفا ذکر حسین ابن علی باشد یقین دارم تویی داروی این دارالشفا زینب هزاران مرحبا گفتی به یاران روز عاشورا خدا هم گفت در هر دم هزاران مرحبا زینب از آن ساعت که غرق خون حسین افتاد در گودال هدایت تا چهل منزل به راه افتاد با زینب تو شیر عرصه ی حق محوری بودی  نبودی تو یقین میمرد نام کربلا در کربلا زینب نه تنها روی دوشت پرچم حلم و حیا داری که تو هستی سفیر مکتب خون خدا زینب تو تفسیر تمام آیه ها بودی که از یک سر به گوش خلق می آمد ز روی نیزه ها زینب ز نطق آتشینت شام را شام بلا کردی کلامت کرد کار ذوالفقار مرتضی زینب به تیغ در زبان ویرانه کردی کاخ ظلمت را گلستان کرده ای با مقدمت ویرانه را زینب سنان و ساربان وجسم عریان را جدا دیدی سه ساله طشت زر راس جدا دیدی جدا زینب به هر جا دید زین العابدین بزم عزایی را میان گریه بر داغ پدر میگفت یا زینب جدا از کربلا با زخمهای شام در غربت فقط می‌خواند از گودال و آخر شد فدا زینب قیام سرخ عاشوراست با نام حسین اما بود حسن ختام دفتر این ماجرا زینب داریوش جعفری @shearvdastan
ای که هم عزت و هم آبرو و جان منی نه عبایی به تنت مانده و نه پیرهنی قسمت می دهم ای ماه روی نیزه ی من باز با زینب غم دیده بگویی سخنی گرچه من یک زنم و تشنه ی دور از وطنم جان فدایت که چنین تشنه ی دور از وطنی خواستم تا که بمانم ته گودال، نشد زد مرا با سپرش حرمله آن هم زدنی بدنت روی زمین مانده، سرت بر روی نی هر طرف می نگرم جلوه گری، دلشکنی سال ها اهل کرم بودی و امروز ببین نه به تو آب کسی داد، نه حتی کفنی غیرت الله ببین بعد علمدار حرم پاسخ این زن و بچه است فقط بددهنی تا دم مرگ برای بدنت گریانم تا دم مرگ کنم یاد غمت سینه زنی حق بده تا که خودم را بزنم، داد کشم ساربان کرده به دستش چه عقیق یمنی محمد جواد شیرازی @shearvdastan
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه عاطفی @shearvdastan
به شوق وصل شما راهی بیابانم چه می شود سفر اربعین نمی دانم!! تمام راه نجف تا به کربلا با خویش حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم نسیم صبح مشایه لطافتی دارد دعای عهدِ دم صبح و  چشم گریانم دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو قسم به موی پریشان تو پریشانم دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل چه عاشقانه شده آیه های قرآنم قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش گرفته داغ جدایی تو گریبانم زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من حسین غیرتی ام ای شهید عریانم کنار پیکر عریان خجالتم دادند نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی چرا قبول نکردند من مسلمانم امانتی تو را جا گذاشتم در شام بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم بدون غسل و کفن بین چادری خاکی تنش به خاک سپردم به دست لرزانم قاسم نعمتی @shearvdastan