eitaa logo
شعر و داستان
1.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
72 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت منِ دور از تو مانده، این‌گونه‌ست: خمار و خسته‌ام و نیست قطره‌ای در خُم! @shearvdastan
چه هوايی ؛ چه طــلوعی ؛ جانـم ... بايد امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را ديدم  آرزوهايم را، بدهم تا برساند به خــدا  @shearvdastan
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد… مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم دیوانه‌ بازی‌‌های دریا داستان دارد ! عاشق شدن تنها به پیراهن دریدن نیست دلدادگی‌‌های زلیخا داستان دارد مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید امروز آسوده‌ ست، فردا داستان دارد ! عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد هر قصه‌‌گویی دیگر از ما داستان دارد … @shearvdastan
خوشم همیشه به یادت،‌اگر چه صفحهٔ جانم به جز غبار ملال از تو یادگار ندارد @shearvdastan
دوباره چای با آویشن و بابونه دم کردی چرا این‌قدر خوبی لعنتی دیوانه‌ام کردی! دلت بازار عطاران و دستانت شفابخش است تو با یک استکان چای از دلم صد درد کم کردی! تبسم می‌کنی بر روی قالی شعر می‌ریزد تو آن صاحب‌جمالی که مرا صاحب‌قلم کردی! سرم دیوان شمس است و دلم در عالم سعدی بساط عشق‌بازی، شعرخوانی را علم کردی! چه خواندی زیر گوش من؟ چه کردی با دلم امشب؟ دمیدی در تن من روح و لطف دم‌به‌دم کردی! @shearvdastan
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم @shearvdastan
از ملامت هایتان آزرده خاطر نیستم رود را ساکن نخواهد کرد سنگ انداختن... @shearvdastan
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل سرودی خوش بخوان کز مژده‌ی صبحش بخندانیم @shearvdastn
عاشق گلهای سرخ و پرپر ایران زمینم تا ثمر بخشد نهال آرزو ، کوشاترینم از شمیم غنچه های میهنم سرمستم امّا وای اگر از بین شان زیباترین ها را بچینم چیدن نیلوفران و لاله های ارغوانی  می زند آسیب بر پروانه های سرزمینم در کنار نرگسی ها چونکه شب بو هم بکارم لایق تحسین عاشق پیشه های نازنینم خار اگر روید کنار رازقی ها در گلستان  ریشه اش را خشک خواهد کرد خشم آتشینم دلنوازان را نوازش می کنم با مهربانی گرگ خون آشام اگر حتّی نشیند در کمینم شاد و خندان می نشینم زیر باران بهاری تا شکوه لاله ها را صبح فروردین ببینم @shearvdastan
علت چشمان سرخ و صورت زردم تویی دیدمت با دیگری باور نمی‌کردم تویی... @shearvdastan
هوا، دچار غم است و انسان، دچارِ تحمل...! @shearvdastan
تو کیستی که صدایت به آب می‎ماند تبسّمت به گل آفتاب می‎ماند تنت به پیرهن صورتی و دامن سرخ به تُنگ نیمه‎پری از شراب می‎ماند به پشت چشم تو آن سایه‎های رنگارنگ به نقش قوسِ قُزح در حباب می‎ماند تو را شبی سر راهی دو لحظه دیدن و بعد به خانه یاد تو کردن به خواب می‎ماند از آن تبسّم نوشت به سینه یادی ماند چو برگ گل که به لای کتاب می‎ماند کسی که شعر تو را گفت نشئه‎ی سخنش به مستی میِ بی‎رنگ ناب می‎ماند... @shearvdastn
بی تو آوارم و در خویش فرو ریخته‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادی من @shearvdastan
بیچاره تر از عاشق بی صبر کجاست؟ @shearvdastan
با خیالت خواب در چشمم نمی‌گیرد قرار @shearvdastan
شمع را خاموش باید آفتاب آمد به دل اى مرا چون جانِ جانان صبح زیبایت بخیر @shearvdastan
حل شدن در دل معشوقه که ایرادی نیست چای هم آب کند در دل خود قندش را @shearvdastan
مثل ماهی که درون سایه ابری مبهم است گاه عشق یک فرشته در دل یک آدم است! سیلی از امواج خوردن.. عادت هر روزه‌ی صخره های ایستاده ،صخره های محکم است! خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب یک نفر احوال می‌پرسد مرا آنهم غم است! آنچه که تو بر سرت کردی و رفتی روسری.. آنچه که من بر سرم شد آه.. خاک عالم است! از زمختی های این روح ترک خورده نترس مرد زیبایی که می‌بیند دلش ابریشم است! تو دو شانه داری و اندوهِ انبوهِ مرا.. فرش پانصد شانه‌ی تبریز هم باشد کم است..! @shearvdastan
همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویی چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویى؟‏ @shearvdastan
این هستِ نیست را بخدا ما نخواستیم دنیا تمام مال شما، ما نخواستیم تشویش تخت و تاج و تمنای آب و نان باشد برای شاه و گدا، ما نخواستیم دلخوش به اینکه فاتح قلبم شدی مباش اینجا کسی نیامده تا ما نخواستیم غم هم نشد نصیب دلِ تنگ‌دست من قسمت نشد وگرنه کجا ما نخواستیم؟ زیبا و زشت، ظاهر و باطن، دروغ و راست بازی بس است آینه‌ها... ما نخواستیم @shearvdastan
بگذشت در فراق تو شب‌های بی‌شمار هر شب در این امید که فردا ببینمت... @shearvdastan
هرچه گل‌های بهاری ناز بفروشند به صبح باز، عطرِ خنده‌های تو بهار دیگری ست @shearvdastan
چه بیچاره بودیم که گمان می‌کردیم اگر این دیپلم کوفتی را نگیریم از گرسنگی خواهیم مرد! گویی نمی‌دیدیم که اغلب ثروتمندان مشهور مملکت و بیشتر کسانی که پولشان از پارو بالا می‌رفت، حتی اسم خودشان را هم بلد نبودند بنویسند. گویی گفتهٔ شیخ اجل سعدی را فراموش کرده بودیم که فرموده است: کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج 📚 خاطرات یک مترجم @shearvdastan
چه رفتن ها که می ارزد به ماندنهای پوشالی @shearvdastan
تفاوت‌‌های ما، بیش از شباهت‌هاست. باور کن! تو تلخی شراب کهنه‌ای، من تلخی زهرم! @shearvdastsn