eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
78 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸•° شُدَم خَرابِ جَهانیِ زِ غَم تَمامُ و نَشُد ... @shearvdastan
نوح در غوغای گیر و دار توفان مانده است کوه از آرامش روح تو حیران مانده است ای رخت مجموعه‌ی خوبی در این آیینه‌ها تاب تعبیر سر زلفت پریشان مانده است قامتت را سرو خواندم نازنین، گفتی به مهر این میان یک نکته‌ی باریک پنهان مانده است ساقیا گردشگه چشمم به دور گشت تو پایگاه پایه‌ی پرگار دوران مانده است دوش در مستی ز دست سالکی افتاد جام گفت رندی ای دریغ این هم مسلمان مانده است پیر گشتم، پشتم از بیداد بشکست ای جوان زان شکوه بام دولت، طاق ایوان مانده است گوش معنا آشنایی نیست نوذر بهر آن گوهر پاکت چنین بر طاق نسیان مانده است @shearvdastan
🎭 حس چشمان شما رنگی از آهن دارد گفته بودی غزل سنگ شنیدن دارد اینکه دست دلتان پیش دلم وا بشود مثل رویای محالی است که دیدن دارد آب از آب تکان هم نخورد ، باور کن سیب سرخی که حوا داشت چشیدن دارد ایستگاه اتوبوس،مرد مسافر ،جمعه کلماتی است که طعم نرسیدن دارد کیف دزدیده به چشمان شما خیره شدن حس یک میوه کال است که چیدن دارد سایه ام پشت قدمهای شما می آید همه اش دلهره ی دیر رسیدن دارد نعمت سنگ شدن لایق هر آدم نیست گفته بودی غزل سنگ شنیدن دارد @shearvdastan
همچون نسیم میگذرد تا به رفتنش، چون بوته زار دست برایش تکان دهم... 🌱@shearvdastan
از عشق همین بس که معمای شگفتی ست، ای عقل بگو بامن ازین مسئله ها کم... @shearvdastan
🌱 لبخند میزنم تا چیزهایی را مخفی کنم جای زخمِ میخ بر دیوار را با تابلو های زیبا می‌پوشانند! 🖤 @shearvdastan
فکر شنبه تلخ دارد جمعهٔ اطفال را عشرت امروز بی‌اندیشهٔ فردا خوش است @shearvdastan
شمعِ بزم غیر شد با روی آتشناک ، حیف ریخت آخر آبروی خویش را بر خاک ، حیف رو به رو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ کرد بی باکانه جا در جمعِ هر بی باک ، حیف ظلم‌ باشد اختلاط او به هر نااهل ، ظلم حیف باشد بر چنان رو دیده ی ناپاک ، حیف گر برآید جانم از غم ، نیستی آن، کز غلط بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف در خَم فِتراک وحشی را نمی بندی چو صید گوییا می آیدت زان حلقه ی فتراک ،حیف @shearvdastan
تو اگر در کنار من باشی همه را می‌شود کنار گذاشت... @shearvdastan
یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم یا ببخش این بنده را.ادم شوم بهتر شوم بنده ی بد را زدن کاری ندارد.تو نزن جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم من قیامت پیش رو دارم که گریه میکنم وای اگر انروز عریان وارد محشر شوم هرعذابی هست باشد من تحمل میکنم نه نمیخواهم که ننگ ال پیغمبر شوم رحمت تو بیشتر از این گناهان من است مرگ‌ بر من گر که یک لحظه جدا زین در شوم من از اول خاک بودم خاک نعلین علی پس خدا نگذار تا روزی که هستم زر شوم ای گنهکاران گرفتاران علیکم بالنجف دارم امشب میروم در محضرش قنبر شوم فاطمه امشب میاید کربلا پیش حسین کاش من هم همسفر با حضرت مادر شوم یا بنی دشنه دست از حنجر تو برنداشت حق بده از داغ ذبحت دم به دم مضطر شوم
حال و احوالِ دلم ، از سرِ شب بد شده بود عقلِ بیچاره یِ من ، باز مردد شده بود لرزه ها بر دلِ دیوانه یِ من می افـتاد یک نفر شکلِ تو از کوچه یِ ما رد شده بود َ @shearvdastan
اوّل صبح ، سلامی به تو - مولای خودم - عرض عشقی به تو - شاهنشهِ والای خودم - می‌زنم بوسه به خاکی که گُذار تو بُوَد با تو مشغولم و خوش،در سر و سودای خودم چون امام است پدر ؛ چون که امام است شفیق رخصتم ده که بگویم به تو : بابای خودم! بی‌قرار و به وَلَه ، تشنه‌‌‌ی آغوشِ تو اَم حُسنِ وجه تو شده قبله‌ی زیبای خودم به وجودِ تو فرو ریخته از ابر ، مَطَر آسمان ، گوش به فرمان تو - آقای خودم - در غلامیّ تو من یافته‌ ام بودن را در گداییّ تو پیدا شده معنای خودم زنده ام تا که به دور تو بچرخم ، مهدی! در طواف تو چه زیبا شده مَحیای خودم دیر یا زود شود جمع مرا سفره‌ی عُمر مِهر تو هست یقین ، توشه‌ی فردای خودم در تو گردیده خلاصه‌ ، همه‌ی خوبی‌ها اَلسّلام ای پسرِ حضرت زهرای خودم! پَرِ خود باز کن ای حضرت طاووس بهشت! شده ام پاک ، گرفتارِ تو لیلای خودم! دستپاچه شده‌ام ؛ بر قدمم می‌کوبم... اَلعَجَل ، اَلعَجَل ای مُنجیِ یکتای خودم! سرِ قلّاب تو صیدم کند ای کاش به من... تو بگویی : " کنمت غرقه‌ی دریای خودم " تو بگویی به من: " ای سائل صادق! زین پس... باش دور و برِ من ، نوکر شیدای خودم " هر دم ِ لیل و نهارم به تو اَم چشم به راه اوّل صبح ، سلامی به تو - مولای خودم - @shearvdastan
گرچه مسجد را گروهی با تجمل ساختند اهل دل میخانه را هم با توکل ساختند عشق جانکاه است یا جان‌بخش؟ حالا هرچه هست عشق‌بازان بینِ مرگ و زندگی پل ساختند سقف آگاهی ستونی جز "فراموشی" نداشت این بنا را خشت بر خشت از تغافل ساختند بی‌سبب مهمان‌نواز مجلس ماتم نبود این "گلابِ تلخ" را از "گریهء گل" ساختند روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز ما را کم‌تحمل ساختند @ahearvdastan
مهربان باش که این عمر گران می‌گذرد قدر این لحظه بدان چرخ زمان می‌گذرد بر لبی گل بنشان دست فقیری تو بگیر هرچه با هر که کنی، بر تو همان می‌گذرد آسمان را به زمین با قلم عشق بدوز زندگی از برت این گونه روان می‌گذرد خنده کن غنچه‌ی احساس برویان که بهار به همین سرعت بسیار جهان می‌گذرد پاسح لطف نگاهی به محبت تو بده در عوض از دلت آن آه و فغان می‌گذرد اگر از عشق به هر سینه گلی هدیه کنی غم پریشان شده افسوس کنان می‌گذرد به تمنای دو چشمان بهارانه‌ی تو روز و شب سخت بر این سوخته جان می‌گذرد @shearvdastan
انگار تو را از تبِ مهتاب سرشتند بیهوده نه از خاک،که از آب سرشتند آنقدر پر از بُهت غریبانه ی دردی انگار تو را از "گِل سهراب" سرشتند در خلقت چشمان" خمار" تو ملائک شب را به می و معجزه و خواب سرشتند با دیدن سیمای تو مردم همه گفتند الحق و الانصاف که جذاب سرشتند هر دم سر من سجده به ابروی تو دارد چون با خم ابروی تو محراب سرشتند گفتم به دلم باعث ویران شدنت اوست این قوم ،پریواره و سیلاب سرشتند پرسید تو کی عارف و شاعر شده ای َجم روزی که تو را با غزل ناب سرشتند ... @shearvdastan
قرار ابرهای بی وطن بیهوده پیمایی ست در آغوشم بگیر ای آسمان! روح تو دریایی ست دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار درختی مثل من هر سال ناچار از شکوفایی ست تو هم بیچاره ای! بیچاره چون شیری که میداند فقط وقت عبور از حلقه ی آتش تماشایی ست چراغ حسن می افروزی و در شهر میگردی ولی این دلربایی نیست، این تشییع زیبایی ست به مردم چون پناه آوردم از تنهایی ام دیدم که از «تنها شدن» جانکاه تر «احساس تنهایی»‌ ست! @shearvdastan
سر رشته شادیست، خیال خوش "تو".... @shearvdastan
سوز دلی دارم که می‌گیرد قرارت را شاید به این پاییز بسپاری بهارت را بوی تو در پیراهنم جا مانده می‌ترسم یک هرزه باد از من بگیرد یادگارت را آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را مجنون‌تر از بیدند و می‌لرزند بی لیلا بر شانه‌ها بگذار چشم اشکبارت را این افتخار است ای پلنگ ماده! بی‌خود نیست روی بلندی می‌بری نعش شکارت را هرجا که بنشینی نسیمی نامه بر دارم اندازه یک غصه خالی کن کنارت را جا می‌گذاری مادیان‌ها را و می‌تازی گاهی فقط از دورها خط غبارت را تو تشنه خونی، گلویم تشنه زخم است پایان دهیم این بار؛ من حرفم، تو کارت را @shearvdastan
درها همه بسته است و به رخ گرد نشسته یعنی نزنی در، که نیابی اثرم را @shearvdastan
🍂 آیینه‌وار با تو اقرار پشت اقرار تو مثل سنگ اما انکار پشت انکار تو دور می‌شوی من وعده به وعده نزدیک منزل به منزل اما دیوار پشت دیوار هر قدر چشمهایت دریاست پشت دریا اما دل تو انگار شن‌زار پشت شن‌زار هر شب اگر بخوابم با تو قرار دارم حسرت همیشه باقی‌ست دیدار پشت دیدار من یک نخورده مستم از مزه‌ی نگاهت بسیار این چنین‌اند هشیار پشت هشیار خسته نمی‌شوم از نازِ تو را کشیدن خسته نمی‌شوی از آزار پشت آزار من سوختم که آتش بر دامن تو افتد تا شاهدان ببینند بازار پشت بازار پنداشتی که باید پرده‌نشین بمانی من پرده را دریدم پندار پشت پندار حالا که نوبت توست آیینه‌‌ی خودت باش راهی نمانده غیر از اقرار پشت اقرار @shearvdastan
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست‌های خویش و دامان توام آمد به یاد @shearvdastan
داغ تازه غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پر شرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم‌کم دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم «احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش فغان اگر نرمانیم بدسگالان را برادران سگ زرد را... شغالان را به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی @shearvdastan
من چه ام!؟ زرد ترین برگِ خزان، این از من تو چه!؟ سرسبزترین ماهِ بهار، این از تو ⁣⁣⁣ @shearvdastan
من و تو توی خیابانی و باران مثلأ  خلوتِ دنجی و یک گوشۀ دالان مثلأ  من و یک سیر تماشای تو کردن، آرام بی سخن از لب و گیسوی پریشان مثلأ  تو به من، فکر نکن، من به لبت فکر کنم فکر بد نیست که، نه بیشتر ازآن مثلأ  تو بگویی که چه سیگار تو بد بوست ولی من بگویم نَفَست، قمصرکاشان مثلأ  تو بپرسی چه کسی توی خیالت داری؟ من بگویم:"تو"؛ کسی نیست به قرآن، مثلأ بغض کردم که مگر می شود آیا روزی  من و تو، توی خیابانی و باران مثلأ ...   @shearvdastan
صبح است بیا که پرواز کنیم دروازه دل به دوستی باز کنیم دیروز که رفت ،، رفته را غم نخوریم یک روزِ دگر به شوق آغاز کنیم @shearvdastan