شبیه برف، دلم بی تو آب شد برگرد
بیا که سقف تحمل خراب شد برگرد
چقدر گریه کنم تا دوباره برگردی؟
گلی برای تو چیدم، گلاب شد برگرد
به شوق آمدنت چوب خشک می رقصد
درخت تاک، پر از پیچ و تاب شد برگرد
دوباره چشمه ی انگورِ سرخ، جوشان شد
شرابخانه ی ما پر شراب شد برگرد
به سر رسید، همه سررسیدهای قدیم
هرآنچه از تو سرودم کتاب شد برگرد
بهار، مدرسه ی عاشقان دلتنگ است
دوباره وقت حضور و غیاب شد برگرد
بیا که لحظه ی تحویل سال من باشی
به وقت شرعی دل، انقلاب شد برگرد
#علی_حقیقی
@shearvdastan
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست
چنین که یخ زده تقویم ها اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار کافی نیست
به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند
برای کشتن حلاج دار کافی نیست
گل سپیده به دشت سپید می روید
سپید بختی این روزگار کافی نیست
خودت بخواه که این روزگار سر برسد
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست
#فاضل_نظری
💔🌱
@shearvdastan
بعد از تو باز عاشقی و باز...آه نه!
این داستان به نام تو اینجا تمام شد
#حسین_منزوی
@shearvdastan
عشق میورزم نهانی، با تو و دانم که دانی
آری آری عشق ورزیدن خوش است، اما نهانی
هجر جانان تا نبینی، زهر حرمان تا ننوشی
ای شکرلب، تلخی شبهای هجران را چه دانی
غیرت خلدبرینی، حیرت خوبان چینی
رهزن دنیا و دینی، فتنهی آخرزمانی
غایت جهل است اگر نسبت دهم رخسار و قدّت
آن به ماه آسمانی، این به سرو بوستانی
کامرانی چیست؟ کام از وصل جانان بر گرفتن
تا میسّر میشود دریاب و میکن کامرانی
سرّ دل سربسته بهتر، سوز عشق آهسته خوشتر
مخلص از این درد کمتر ناله کن، تا میتوانی
#مخلص_کاشانی
@shearvdastan
#اندکی_مطالعه
فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده.
زن، هنر و عشق،
اما در عجب که تو را با چه شور و حالی آفریده، زنِ هنرمندِ عاشق...!
#قهوهی_سرد_آقای_نویسنده
#روزبه_معین
@shearvdastan
چون بشکنم عکس تو در هر تکهام پیداست
باور نداری بشکن و بنشین تماشا کن!
#مهدی_فرجی
@shearvdastan
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن
هرکه بار او سبکتر راه او نزدیکتر
بار تن بگذار و سیر انجم و افلاک کن
تا ز باغ خاطرت گلهای شادی بشکفد
هرچه در دل تخم کین داری به زیر خاک کن
#ملکالشعرای_بهار
@shearvdastan
ما خستگانیم و تویی
صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی
هم از کرم معمار ما
.
#مولوی
@shearvdastan
در سرم تا ز سر زلف تو سودايی هست
دل شيدای مرا با تو تمنايی هست
در ره عشق، مَنِه زاهد بيچاره! قدم
گر ز بيگانه و خويشت غم و پروايی هست
دل که از غمزه ربودی به سر زلف سياه
گرچه دزدیست سيهکار، دلآسايی هست
باغبان تا گل صد برگِ رخِ خوبِ تو ديد
در چمن بيش نگويد گل رعنايی هست
هندوی خالِ مبارک به رخت مقبل شد
گشت پرويز که در سلک تو لالايی هست
هر شبی در غم هجرت شب يلداست مرا
که به سالی به جهان يک شب يلدايی هست
چوب خشک است به پيش قد تو هر سروی
گرچه او را به چمن قامت و بالايی هست...
#امیرخسرو_دهلوی
@shearvdastan
پاییز اگر چه سیلیاش سنگین است
تا عشق تو هست زندگی شیرین است
#میلاد_عرفانپور
@shearvdastan
دست فلک کبود شد از گوشمال و ما
مشغول خاکبازی طفلانه خودیم
#صائب_تبريزى
@shearvdastan
سوز دلی دارم که میگیرد قرارت را
شاید به این پاییز بسپاری بهارت را
بوی تو در پیراهنم جا مانده میترسم
یک هرزه باد از من بگیرد یادگارت را
آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه
از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را
مجنونتر از بیدند و میلرزند بی لیلا
بر شانهها بگذار چشم اشکبارت را
این افتخار است ای پلنگ ماده! بیخود نیست
روی بلندی میبری نعش شکارت را
هرجا که بنشینی نسیمی نامه بر دارم
اندازه یک غصه خالی کن کنارت را
جا میگذاری مادیانها را و میتازی
گاهی فقط از دورها خط غبارت را
تو تشنه خونی، گلویم تشنه زخم است
پایان دهیم این بار؛ من حرفم، تو کارت را
#مهدی_فرجی
@shearvdastan
در هیاهویِ شبِ عشق کسی یاد تو نیست
دلِ بیچـاره، به امیـدِ کـه اینجا ماندی ...؟
#محمد_شیخی
@shearvdastan
بخوان با ابرها در بادها افسانه باران
گلوی تشنگی را تر کن از پیمانه باران
زمانی دیر شد تا در کویر خشکسالیها
نزد چنگی به گیسوی طراوت شانه باران
دهن واکرده و سر در هوا هرسو شتابانم
مگر افتد ز چشم آسمان یک دانه باران
چه پیش آمد هوای باغ را کز بیصفائیها
دگر حالی نمیپرسد ز گل پروانه باران
عطش در بندبندم میدود چون نالهای درنی
مگر درشور آرد گریه مستانه باران
هوای تشنگی سنگین تر است از طاقتم اما
تهی از بار ابر است ای دریغا شانه باران
پناه از من بگو با ابر تا بارد در این صحرا
که من نم نم شدم دیوانه دیوانه باران
#عباسعلی_پناه
@shearvdastan
شبی به حال دل ما نظر کنی بد نیست
تفقّدی به گدایت اگر کنی بد نیست
سه شنبه های من و جمعه های تو باقی ست
نظر به گمشده ی در به در کنی بد نیست
برای دیدنتان سال ها سفر کردیم
برای دیدن ما هم سفر کنی بد نیست
تمام بتکده ها را ، خلیل آل الله
اگر بیایی و نذر تبر کنی بد نیست
نگاه روشن تو جوشن کبیر من است
از این اسیرِ بلا دفع شرّ کنی بد نیست
خدا کند که به درد ظهورتان بخورم
مرا برای وجودت سپر کنی بد نیست
نشسته ام به امیدی ببینمت یک بار
شبی ز کوچه ی ما هم گذر کنی بد نیست
#سه_شنبه_هاى_جمكرانى
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید:
آمدی ... ؟!
وَه که چه مشتاق و پریشان بودم ...
#سعدی
@shearvdastan
کسی که روی تو دیدهست حال من داند
که هرکه دل به تو پرداخت صبر نتواند
مگر تو روی بپوشی وگرنه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند
اگر به دست کند باغبان چنین سروی
چه جای چشمه که بر چشمهات بنشاند
چه روزها به شب آورد جان منتظرم
به بوی آن که شبی با تو روز گرداند
به چند حیله شبی در فراق روز کنم
و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند
جفا و سلطنتت میرسد ولی مپسند
که گر سوار براند پیاده درماند
به دست رحمتم از خاک آستان بردار
که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
پیام اهل دل است این خبر که سعدی داد
نه هرکه گوش کند معنی سخن داند
#سعدی
@shearvdastan
ساقیا یک جرعهای زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
#حافظ
@shearvdastan
تو مثلِ شعر هایِ بی بديلِ ((منزوی)) خوبی
پُر از اندوه وُ لبخندی ، پُر از تسكين وُ آشوبی
زُليخا زاده ای ، با اين تفاوت كه ، در اين قِصّه
به يوسف دل نمی بازی وُ بی اندازه مَحجوبی
چه كَردی با جهانِ شعر هایِ بيقرارم كه
به هر سَمتی سَری چرخانده ام ، از پيش مكتوبی
غزل می سازی از هر چيز وُ ناچيزی كه می خوانی
نَكيسایِ بزرگِ خسروانی ، سخت محبوبی
(( مَسيحایِ من ! اِی تَرسایِ پيرِ پيرهن چركين))
سَرِ سرخِ چَليپایِ غزل ، مستانه مَصلوبی
يهوداها تو را گَر سكه یِ بازار می بينَند
طلب دارم نگاهت را ، چو عَيارانه مطلوبی
فدايی در سپاهت بيكران ، اما مرا بفرست
كه بی شاعر ، تو در اين جنگِ بيرحمانه مغلوبی
@shearvdastan
باران که میبارد
یک لیوان چای میچسبدو
خیال تو...
تا گرم کند قلبی که
هنوز برای تو سوسو میزند...
@shearvdastan
🍂
من با "چشم"
به حرف هایت
گوش میدهم...!
وقتی حرف میزنی؛
چشمانت حرف ندارند
#امیرمهدی_زمانی
@shearvdastan