جانِ شیرین
خرسند است . . شاد و خندان و مفرح !
چرا که قسمتی از زمانِ ارزشمندِ خویش را ،
صرف مطالعهی کتابِ عظیمِ دا و تدبر در بند
بند آن نمود. ماجرای دخترانگیهایرزمندهای
هفده ساله که تمامِ سختیهای مقاومت را به
جان خرید و تنها و غریبانه در آبادان و
خرمشهر ایستادگیکرد.اگر بنابر نوشتن باشد
تا صبح از سیده زهرا برایتان مینویسم . . .
اما چهکنم که صرفاجهت معرفیِ کتابیخوب
و استوار و ماندگار ، ایراد سخن کردم .
لذا پیام را درهمین چندخطِکوتاه وبیحاشیه
محدود میکنم ...
بیتفاوت عبور نکنید !
از خدا بخواهید ...
ما در رخت خواب نمیریم !
به یقین رسیدهایم مرگی بهتر از شهادت نیست !
- پ.ن : منزل شهید علی عربی
چه زیبا فرمودند حاج قاسم سلیمانیِ عزیز
باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم ! آنکس که باید ببیند میبیند ... 💚
.
محورِ فعالیت ، در هر عرصهای باید خدا باشد . یعنی انسان باید با خودش خلوت کند ، گوشهای بنشیند و بگوید : فقط به خاطر تو ... ! در مراحل بعدی ، برکتِ بندهی خلف بودن ، در همهی لحظات زندگیِ انسان ، نمایان میشود . که یکی از آنها محبوبیت در بین مردم خواهد بود . .
.
جانِ همهی خوبیها ، از کوچک تا به بزرگ ، متصل به خداوند عزوجل است . . . اگر خواهانِ صفتی ، مرتبهای و یا حتی شهرتی هستیم ، باید دل را به خدا و فرستادگانِ او پیوند بزنیم . . ! چرا که او قدرتی نا متنهیست در حالی که این زندگانی فانیخواهد بود . یک نامحدودِ عظیم در برابرِ یک محدودِ کوچک . که اختیار دارد ! اگر همین انسانِ محدودِ کوچکِ ضعیف النفس ، جان و روحش را با خداوندِ بی انتها پیوند بزند ، به ابدی تمام ناشدنی دست پیدا میکند . و خود میشود نورِ هدایتی برای مخلوقاتِ دیگر خداوند .
.
درست شبیه حاج قاسم .
که در اوجِ قدرت و نفوذ ، در برابر خدا فروتن بود . برخلاف ابرقدرت های غرب که طغیانگرند و چنان فرعون ، با تمام ضعف هایشان ادعای خدایی دارند . . بگذریم !
.
پیوند قلب با خداوند ، پیوندیست که گاهی آن را ساده میانگاریم . . باید هر روز در مقابل آینه به تماشای خویش بپردازیم و از خود سوال کنیم : امروز برای خدا چه کردی !؟ و در بین حرفها و نصیحت ها و ماجراهایی که توسط تو رقم خورد ، خودت محور بودی یا خدا .؟ شهرتِ خودت ملاک بود یا شهرتِ دین !؟
.
عشق . . .
مثل مالِ دنیا در خور قیمت نبود
سود کرده یوسفش را هر کسی نفروخته .
#لبیک_یا_خامنه_ای
دوست داشتنی ترین قابِ امشب 🌹
پ.ن : کتابِ متولد مارس ، هدیهی بابای مهربونم به مناسبت میلادِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها .
مادر ، برایِ من روایتِ خارقالعادهای دارد .
کتابی قطور که هر بندِ آن ، شرحیست بر ماجرایِ عاشقانگیها و دلدادگیها . . . چاره چیست ؟ آدمیزاد با همهی قدرتی که دارد ، در برابرِ بیانِ خوبیهایِ جنسِ لطیف اما عظیمِ مادر ، ضعیف و کوچک و ناتوان است !
زندگی برایِ من لذت بخشترین اتفاقیست که پیشآمده است . چرا که همقدم با مادرانگیهای زنی هستم که رفیقترینِ رفیقها و پناهگاهی امن است . . مادری که گاه با نصیحتهایِ جوان پسندش و گاه با تذکرهای جوانمردانهاش ، من را از بیراهههای برهوت به راههای هموارِ هستیبخش هدایت میکند ...
به راستی قلم ، چنان درختِ بیدِ مجنون در برابر محبتهای مادر سر خم میکند . . و نمیتواند بیانگرِ آنهمه حقیقتِ پنهان شده در چشمانِ پر تلاطمَش باشد .
- مامانِ قشنگم ، دوسِت دارم . 💛
- روزِت مبارک .
شِیخ .
توجه شما رو به بخشهایی از کتابِ زیبایِ همرزمانِ حسین جلب میکنم
اینکه فقط کتابی رو مطالعه کنیم
و رویِ طاقچهی اتاقمون ، صرفا جهتِ زیبایی و خودنمایی قرار بدیم ، نه تنها فایدهای توی زندگی و روند رشدِ شخصیتیمون نداره . بلکه راه رسیدن به کمال و موفقیت رو هم برامون سد میکنه - سرعت مطالعه مهم نیست . چقدر خوبه که عمیق و با تدبر خوانندهی مطالب مهمِ کتابهای سرنوشتساز باشیم .
البته که مخاطب این حرفها اول از همه ، خودم هستم ... بدونِ شک 💚!'