دختر سیاسی . . .
بهتر از پسر سیاسی است .
مردان ، انگار که برای حضور در معرکه سیاست به دنیا میآیند؛ اما زنان، بر این میدان منت میگذارند که پا در آن مینهند . هر جا زنی هست که به خاطر عدالت میجنگد، آنجا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز و بهشتی. ما بدون زنان خوب، مردان کوچکیم . . .
#لبیک_یا_خامنه_ای
رفاقت . . .
آغوشی امن برایِ رسیدن به آرمانهای عظیمیست که هر انسان ، در طول ِ مدت زندگانیِ خویش در سر میپروراند .
میتوان از تمام سختی ها و مشکلات و دلواپسی ها عبور کرد . میتوان در تمام خلاءهای جامعه ، اثری از خویش بر جای گذاشت . میتوان با افتخار پیش پای معشوق سربلند کرد و به خود بالید . میتوان برای همیشه جاویدان ماند .
میتوان شهید شد ... به شرط آنکه دستانت گره شده به دستان کسی باشد که جز خدا نمیبیند و جز وصالِ حق چیزی طلب نمیکند .
حسینِ زینانزاده و دانیال رضازاده ، منافع شخصی را به حاشیه زندگانیشان کشانیده و همراه و همقدم ، عزمشان را جزم کرده بودند تا قدمی برای اسلام و انقلاب بردارند .
از حسین برایتان بگویم یا از دانیال ؟ حسینی که در بحرانیترین شرایط کشور ، درست زمانی که بسیاری از انسانها از ترس جان در پستوهای منازلشان پنهان شده بودند؛ به داد بیماران کرونایی میرسید و بدون ذرهای ترس و واهمه ، به خانوادههای بیماران خدمت میکرد . دانیالی که خدمت به زائرین اباعبدالله الحسین را بر هر قرار دیگری ترجیح میداد . .
حسین ، جهادگر بود ، دانیال هم ...
اما ماجرای این شب ها ، ماجرای اثبات عشق است . گویا صدای اباعبدالله الحسین علیه السلام در سر تا سر ایرانِ آباد میپیچید
هل من ناصر ینصرنی ؟
در همین روزهای پر از آشوب ، در همین روزهایی که بسیاری از مصلحت اندیشان ، سکوت را بر هر چیز دیگری مقدم شمرده اند . قهرمانانی شبیه حسین و دانیال به ندای اباعبدالله الحسین علیه السلام لبیک گفتند و به جولانگاهِ عشق و جنون آمدند . دانیالِ تازه داماد ، برای حفاظت از آرمانهای اسلامِ ناب ، دست از آیندهی پر رمز و رازش کشید و حسین دست در دست رفیقِ انقلابی اش راهی مسیری شد که انتهایش نه به دلار و اقامت در کشور های غربی ختم میشد و نه اثری مادی به همراه داشت . راهی را برگزیدند که انتهایش آغوش عباس بن علی علیه السلام بود . راهی را برگزیدند که انتهایش نگاهِ مادرانهی حضرت زهرا سلام الله علیها بود .
در نهایت ، به انتهای مسیر رسیدند .. انتهایی که آغازِ عاشقانگی هاست . انتهایی که سرآغاز دفتر دلدادگی هاست ...
شهادت ، مبارکِ مردانِ غیوری باد که صدای لبیک گفتنشان ، گوش ابرقدرتهای جهان را کر کرده است .
#شهسوار
#لبیک_یا_خامنه_ای
من ، ممکن است نتوانم تمامِ تاریکی ها را از بین ببرم ؛ ولی با همین روشناییِ کوچک ، فرقِ ظلم و نور را نشان میدهم و کسی که به دنبالِ نور است ؛ این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود .
نقل از دکتر چمران
پ.ن : همیشه وقتی کنفرانس دارم یا سر کلاس با دوستانم صحبت میکنم ، میگم که ما در مقابل دونه به دونهی کلماتی که آموختیم ، مسئولیت داریم و نباید خودمون رو به درس خوندن محدود کنیم . . .
درس خوبه ، به شرط اینکه موتور محرک ما باشه برای اینکه به جامعه اسلامی خدمت کنیم . برای اینکه قدمی در راه دفاع از آرمانهای انقلاب برداریم . درسته ؟
درس خوندنی که منو گوشه گیر و محدود کنه چه به درد میخوره ؟ دانشجویی که فقط درس بخونه و برای بهتر شدن وضع دانشگاهش قدمی بر نداره چه به درد میخوره ؟ طلبهای که فرمانِ جهاد تبیینِ حضرت آقا رو نشنیده بگیره چه طلبهایه ؟
باید محکم درس خوند و محکم تر از اون جهاد کرد ! جهاد که فقط که در جبهه های جنگ نیست . میتونی مجاهد باشی . میتونی سرباز خمینی باشی . میتونی یه سرباز جان بر کف باشی . . . کجا ؟ محل کارِت ، محل تحصیلِت ، محل زندگیت .
یه انقلابی مخلص دنبالِ بهانه واسه فرار از وظیفه اش نیست . . . حواسمون هست ؟
#شهسوار
#لبیک_یا_خامنه_ای
عشق . . .
مثل مالِ دنیا در خور قیمت نبود
سود کرده یوسفش را هر کسی نفروخته .
#لبیک_یا_خامنه_ای