eitaa logo
شعر هیأت
9.2هزار دنبال‌کننده
892 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 اجرای شعر کلاسیک در قالب نوحه 🔹یکی از معیارهایی که می‌توان اشعار کلاسیک را بر اساس آن تقسیم‌بندی کرد، وزن عروضی شعر است. اشعاری که در قالب‌های مختلفی نظیر غزل، قصیده، مثنوی و... سروده می‌شوند، دارای وزن‌های عروضی متنوعی هستند که تعداد آن‌ها به بیش از ۶۰۰ وزن می‌رسد؛ هرچند همه آن‌ها جزو اوزان پرکاربرد شعر فارسی محسوب نمی‌شوند. 🔸بعضی از این وزن‌ها با توجه به نوع چینش هجاهای کوتاه و بلند در آن‌ها، در القاء حس خاصی مثل حماسه، شادی یا غم و اندوه برای انتقال بهتر مفاهیم، به کمک کلمات می‌آیند. برخی از همین اوزان، در کنار القاء حالت خاص به مخاطب، دارای ضرب‌آهنگ خوبی هم هستند که با محوریت آن‌ها می‌توان اشعاری را انتخاب کرد که قابلیت اجرا در قالب‌های سینه‌زنی داشته باشد و دقت در همین امر سبب شده است تا ستایشگران بتوانند از شعر کلاسیک در نوحه‌خوانی بهره ببرند. 🔹انتخاب یک نغمۀ مناسب برای چنین اشعاری باعث می‌شود، یک شعر کلاسیک به راحتی تبدیل به یک نوحۀ ریتمیک شود. با این کار ستایشگر از دایره نوحه‌های مصطلح پا را فراتر گذاشته و از شعر، برای نوحه‌خوانی بهره می‌برد و این اتفاق به اجرای او تنوع ویژه‌ای می‌بخشد. مزیت دیگر استفاده از شعر در نوحه‌خوانی این است که ستایشگر می‌تواند با ساخت یک نغمۀ متناسب با وزن و محتوای شعر، تمام اشعار ولایی که در آن وزن شعری سروده شده است را با همان نغمه اجرا کند و با همین ترفند ساده اما هوشمندانه، به تعداد زیادی نوحه دست پیدا کند. 🔸از سوی دیگر در سال‌های اخیر شاهد رشد چشمگیر نوحه‌هایی بوده‌ایم که با زبان محاوره سروده شده‌اند که به خاطر زبان سست و بیان ضعیف بسیاری از آن‌ها، آسیب‌هایی جدی به عرصۀ مداحی وارد شده است. انتخاب نوحۀ شعرمحور موجب می‌شود دوباره ذائقۀ مخاطب به سمت شعر معیار سوق پیدا کند و از محاوره‌سرایی افراطی در عرصۀ نوحه اجتناب شود. 🔹علاوه بر مزایای فوق، رو آوردن به شعر در نوحه‌خوانی، باعث غنای محتوایی جلسه نیز می‌شود چرا که شاعر در سرودن شعر، فراغ بال بیشتری نسبت به نوحه دارد و بهتر می‌تواند مضمون‌پردازی کند. به این علت که در نوحه، هر صنف دارای یک وزن عروضی متفاوت است و گاهی به خاطر نوع ملودی، شاعر در به‌کار بردن کلمات مختلف بسیار محدود می‌شود و چه بسا نتواند در این محدودیت، مفاهیم مورد نظر خود را به درستی بیان کند و یا خلاقیت خود را به‌طور کامل بروز دهد. 🚩 جهت دریافت اشعاری که مناسب نوحه‌خوانی هستند و همچنین نغمات پیشنهادی برای اجرای این اشعار، به کانال «شعر هیأت | نوحه» بپیوندید 👇🏻 ✅ @ShereHeyat_Nohe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت 📹 شعرخوانی @ShereHeyat
🔹دیر آمدم...🔹 دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یا زهرای محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1167@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بهار زندگی‌ام!🔹 کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو ، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2177@ShereHeyat
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت 📝 #سلمان_هراتی 🌐 shereheyat.ir/node/173 ✅ @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹روضه‌خوان حسین🔹 فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین -و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1302@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹احساس مادری🔹 روزی که پا به عرش معلا گذاشتی! بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی در هیئت کنیزی اولاد فاطمه این‌گونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی می‌ریخت از نگاه تو احساس مادری مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی «مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...» این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی در کربلا برای دل سنگ کوفیان چار آینه به رسم تماشا گذاشتی با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو پا جای پای غربت زهرا گذاشتی پیش از تو نوحه، شور حماسی نمی‌گرفت رسم خوشی‌ست آنچه که بر جا گذاشتی از خوان نوحه‌خوانی تو آب می‌خورد چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1302@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چهار یوسف🔹 قصدی به جز فدا شدن و سوختن نداشت جز این اگر که بود، نشانی ز من نداشت آن‌قدر مرد ساختمش تا در امتحان یک نهر تشنه بود و غم خویشتن نداشت نزدم چه افتخاری از این بیشتر که او مثل عموش جعفر، دستی به تن نداشت مانند پاره‌های دل دختر رسول بر خاک‌های سوخته ماند و کفن نداشت دارم چهار یوسف، در مصر کربلا امّا مدینه‌ام سرِ کنعان شدن نداشت هر کاروان که آمد و رفتم به شوقشان همراه خویش بویی از آن پیرهن نداشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1297@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹اُم الادب🔹 ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی، که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت، که در بین زنان، تنها تو عباس‌آفرین باشی شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یک‌جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی‌نور می‌شد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بی‌نور می‌شد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می‌گیرد رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3585@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹معمای ادب🔹 رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی خودش را در کنار مادرش حس کرد، تسکین شد خدا را شکر بودی، زینب خود را بغل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از طعم عسل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاکِ طَف بدل کردی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/136@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مادر پسران🔹 دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی: «به روی چشم عزیز!» فدای چشمت، چشم تو بی‌بلا مادر مدام بر لب من «ان یکاد» و «چارقل» است که چشم بد ز رخت دور، بهتر از جانم! بدون خُود و زره نشنوم به صف زده‌ای اگرچه من هم «جوشن کبیر» می‌خوانم... شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد شنیده‌ام که به آب فرات، لب نزدی فدای تشنگی‌ات... شیر من حلالت باد بگو چه شد لب آن رود، رود تشنۀ من! بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من! بگو که در غم تو رود رود گریه کنم کدام دست تو را چید میوۀ دل من؟! بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟ که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟ بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد... همین که نام مرا می‌برند می‌گریم از این به بعد من و آه و چشم‌تر شده‌ای چه نام مرثیه‌واری‌ست «مادر پسران» برای مادر تنهای بی‌پسر شده‌ای 📝 🌐 shereheyat.ir/node/142@ShereHeyat