eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹همه هست آرزویم...🔹 همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم همه جا به هر زبانی بود از تو گفت‌وگویی به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم شده‌ام ز ناله نالی، شده‌ام ز مویه مویی... شود این‌که از ترحم دمی ای سحاب رحمت من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1322@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شب آرزوها🔹 غم کهنۀ در گلویم حسین است دم و بازدم، های و هویم حسین است اگر چشم من آبروی مرا ریخت چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است به دنبال نامی به جز عشقم اما سرانجام هر جست‌وجویم حسین است شب آرزوها شب جمعه باشد و کتمان کنم آرزویم حسین است؟ به سجاده گفتم که مایل بیفتد که از این سحر سمت‌وسویم حسین است سرآغاز عالم... سرانجام عالم... خلاصه بخواهم بگویم، حسین است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3816@ShereHeyat
🔹فرصت دیدار🔹 گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد راهش به گریه سد کن و، مگذار بگذرد گفتا چه جای گریه؟ که او همچو ماه نو رخسار خود نکرده پدیدار، بگذرد بگذشت از کنار من آن‌سان که بوی گل دامن‌کشان ز ساحت گلزار بگذرد در باغ گل نمی‌نهد از خویش جای پا از بس که چون نسیم، سبکبار بگذرد گفتم: دمیده پیش تو، خورشید را ببخش گفتا: مگر خدا ز خطاکار بگذرد! غافل ز دوست یک مژه بر هم زدن مباش آیینه‌شو که فرصت دیدار بگذرد دردا که بی‌فروغ دل‌آرای روی دوست هر روز ما به رنگ شب تار بگذرد سرشار از تجلی یارند لحظه‌ها حیف است عمر ما که به تکرار بگذرد.. گر در ولای آل علی صرف می‌شود از خیر عمر بگذر و، بگذار بگذرد ای کاش این دو روزۀ باقی ز عمر نیز در صحبت ائمۀ اطهار بگذرد امشب بیا به پرسش «پروانه» ای عزیز زان پیشتر که کار وی از کار بگذرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1550@ShereHeyat
آیینۀ وحی و آیت بیداری‌ست کارش همه دلنوازی و دلداری‌ست گر دل بدهی به گردش چشم جواد سرچشمۀ جود از نگاهش جاری‌ست 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹کعبۀ امید🔹 هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت در پناه معرفت، در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جز «رضا» عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز «جواد» از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که همچون آفتاب جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا، کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم از احمد مختار داشت مظهر تقوا و عصمت، مطلع «اَللهُ نور» نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینۀ دل‌ها اگر زنگار داشت نور علمش گرچه روشن کرده بود آفاق را دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت مجلسی آراست در دربار خود مأمون، ولی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت «پور اکثم» ریخت در آن جمع، طرح یک سؤال یعنی از آن حجت معصوم استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرِم بود و قتل صید کرد؟» آن ولی‌الله ناطق در جواب اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ صید، وحشی بود یا نه، رام بود آرام بود؟ با کدامین صید آن صیّادِ مُحرِم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت» بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زُوّار داشت باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود و به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعدۀ دیدار داشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3699@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹باب مراد🔹 سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی جان همگان در قدمش باد فدایی جود آمده بر درگه او بهر گدایی در وسعت ملک ازلی نور ببینید ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید! ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای لیلۀ قدر این تو و این طرۀ مویش ای خلق خدا روی بیارید به سویش این باب کرم، باب دعا، باب مراد است والله جواد است جواد است جواد است ای چشم رضا محو تماشای جمالت جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت خورشید بَرَد سجده به ایوان جلالت میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت بالیده رضا لحظه‌به‌لحظه به وجودت مشهورتر از کل امامان شده جودت داده‌ست خداوند به فضل تو گواهی در کودکی‌ات سینه پر از علم الهی دادی خبر از ابر و هوا و یم و ماهی مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی گویی که شراری شد و یکباره برافروخت در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت در سن طفولیتت ای عالِم عالَم علم ازل و علم ابد بود مجسم زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم نه زادۀ اکثم که تمام علما هم تا زنگ ز آینۀ دل‌ها همه شوید قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2143@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خیر کثیر🔹 شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما که بهر دل‌شکستگان در امید باز شد هزار قفل غم ببین که بی‌کلید باز شد... شمس ضحی که می‌دمد ماه ز هر نظاره‌اش بود طلوع این قمر تجلّی دوباره‌اش تا که نگاه می‌کند بر رُخ ماه‌پاره‌اش غرق ستاره می‌شود کنار گاهواره‌اش نهم امام را به‌ بر، امام هشتم آورد بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود... ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده به قله‌های مکرمت، کرامتت علم زده اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان پُر برکت‌ترین کسی که آمده‌ست در جهان فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی خدای را امین تویی جهات را امان تویی تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی تو وارث پیمبری شافع روز محشری قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2144@ShereHeyat
جهان را می‌شناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش می‌گیرد جوادش را پسر مثل پدر می‌خندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت می‌کند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولین‌بار است با حیرت درون قالب یک طفل می‌یابد مرادش را چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی می‌کند از نو بسازد اعتقادش را چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟ که هر عالِم به این معیار می‌سنجد سوادش را قدم آهسته برمی‌دارد و پیوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر باب‌الجوادش را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1328@ShereHeyat
شعر هیأت
جهان را می‌شناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش می‌گیرد جوادش را پسر مثل پدر می‌خندد ا
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهل‌بیت 🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولایی‌سرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهم‌السلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی می‌پردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیش‌کسوتان شعر اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز دیده می‌شود. 🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته می‌شود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مدح و فضیلتی به شمار نمی‌رود. مدح واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر ساده‌تر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست. 🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیه‌السلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیه‌السلام) را بیان کرده است: جهان از بعد عیسی اولین‌بار است با حیرت درون قالب یک طفل می‌یابد مرادش را ✍🏻 🏷 🌐 shereheyat.ir/node/1329@ShereHeyat
حُسن تو به ماه آسمان داده نشد بی جلوۀ تو بهشت آماده نشد در وصف تو ثامن الحجج فرموده‌ست: مولود به این مبارکی زاده نشد 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جگرگوشۀ رضا🔹 آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد عطر بهار از دمِ جان‌پرور آوَرَد با موکب معطّر خود این مسیح‌دم یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشک‌بوی مگر از مدینه است کز هر گذر که می‌گذرد گل برآورد آری نسیم چون طرب‌انگیز می‌شود گل‌های باغ را به ترنّم درآورد گل‌های باغ را به ارادت نثار کن در پای آن‌که مژدۀ آن دلبر آورد آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان حاشا که از رُخَش مهِ روشن‌تر آورد شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد.. این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست این است آن صدف که مِهین گوهر آورد تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد شب‌های انتظار پدر را به راستی صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد آن نازنین‌پدر که فروغ هدایتش اندیشه را به وادی حیرت درآورد همراه با ترنّمِ لالایی جواد اشک از غم فراق به چشم تر آورد شب‌ها کنار بستر نازش به ارمغان چشمی پرآب و چشمه‌ای از کوثر آورد جای شگفت نیست که افلاک سر فرود پیش جلال و شوکت این رهبر آورد ابر عنایت و کرم و التفات او آفاق را هرآینه زیر پر آورد.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4966@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹پرواز بهار🔹 جلوۀ روی تو در آینه تا پیدا شد عشق، بی‌حُسن تو در خاطره، ناپیدا شد چون «یدالله» که شد جلوه‌گر از آیۀ عشق باز در دست خدا، دست خدا پیدا شد ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل! نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل می‌ریخت آن ‌که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد... ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود آفتاب رخ تو در همه‌جا پیدا شد در دل، ای روشنیِ عاطفه‌های ابدی! آنچه گم بود، ز انوار شما پیدا شد در کلام دل ما رایحۀ عشق نبود عشق با نامِ تو در دفتر ما پیدا شد... سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور آفتابِ رخت از پنجره تا پیدا شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3678@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹طلَعَ البَدرُ عَلَینا🔹 عاشقم عاشق نامی و رسیدم به امامی غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی دف‌زنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا» سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی! بی‌تو چرخیدن بی‌عشق؛ چه احرام حرامی! پسر حیدری و خاتم جود است به دستت شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌ برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟ «من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد ندهم هرچه رهایی، به چنین حلقۀ دامی... ای محمد! برسد بعد تو، هم‌نام تو بی‌شک که بر این سلسله نامش بشود حُسن ختامی نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش که خروش قلمم را، برسانم به قیامی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2145@ShereHeyat
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
إِنَّا لِلَّه وَ إِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُون ▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم، پیرغلام سیدالشهداء، خورشید ستایش‌گران اهل‌بیت استاد حاج علی خورشیدی که از برپاکنندگان اصلی دعای توسل مسجد مقدس جمکران بود، دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد. ▫️مصیبت وارده را به خانواده محترم ایشان و همه ستایش‌گران اهل‌بیت علیهم‌السلام تسلیت عرض کرده و برای آن مرحوم رحمت و غفران الهی مسألت می‌نماییم. 💠 جامعه ایمانی مشعر ✅ @www1542org
تقلیدِ هلال ماه از «ع» علی‌ست بر گردن خورشید فقط دِین علی‌ست شب! -خوب نگاه کن- فراسوی افق آن چند ستاره، رَدِّ نعلین علی‌ست 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عروةُ الوُثقی🔹 صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست... بین آیات الهی، آیت کبری علی‌ست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی یکتای بی‌همتا علی‌ست حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا» حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست... سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست... «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی‌ست از «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی‌ست آسمان «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه» سفره‌دار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علی‌ست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل» رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست اختر تابندۀ «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» ماه ظلمت‌سوز «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست... نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد إسری علی‌ست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست «یا علی و یا عظیم و یا غفور و یا رحیم» یا الهی! مظهر اسمائک الحسنی علی‌ست یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قرب ذکر الله اکبر یا علی‌ست سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدار «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست بشنو از احمد حدیث «حیثما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علی‌ست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لا فتی الا علی»ست ذوالفقار، اثبات حق و نفی باطل می‌کند بی‌گمان فاروق اعظم در جهان تنها علی‌ست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3923@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یا علی🔹 عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی: «یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»... من کیستم که بر سر خوانت بخوانی‌ام؟ شاهان عالم‌اند به خوانت گدا، علی... در راه عشق، غیر علی در میانه نیست از ابتدا علی‌ست و تا انتها علی... با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما یعنی که هست رمز فنا و بقا علی چون خیر و شر رقم به یدالله می‌خورد حُسن‌القضاست از پس سوءالقضا علی در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند! وقتی که هست بر همه مشکل‌گشا علی عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است خلقی غریبه‌اند و فقط آشنا علی... خیبرگشا علی‌ست علی، ای خوشا علی! مرحب‌فِکَن علی‌ست علی، مرحبا علی! دل می‌برد به غمزه، ز خیل دلاوران وقتی زند به خوان دلیری صلا علی در گویش ملائکه تغییر می‌کند حَیِّ عَلَی اَلصَلاة، به حَیِّ عَلَی علی می‌ایستند خیل ملائک به حرمتش هرچند می‌نشست روی بوریا علی ارض و سما به دور علی چرخ می‌زنند فرمانبر است عالم و فرمان‌روا علی... هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود با کودکی یتیم رود پا به پا علی از یُمن طلعتش همه را عفو می‌کنند آید اگر به جلوه به روز جزا علی هرگز نبوده است جدا از علی، خدا هرگز نبوده است جدا از خدا، علی مشعر علی و کعبه علی و منا علی زمزم علی و مروه علی و صفا علی حیدر، اباالحسن، اسدالله، مرتضی صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی سرّ ظهور یک به یک انبیا علی... او را شناخت شام عروجش نبی که دید صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا خود را رسول گرم سخن یافت با علی چون روز روشن است پس از لیلة‌المبیت تنها یکی‌ست با نبی اهل وفا؛ علی... چشم خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی شیر خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز غم به حِرز او ببرد التجا علی وجه خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز عالمی کند به رخش اکتفا علی می‌خواستم که مدح علی سر کنم، ولی تا خاک پای فاطمه شد رَهنما علی من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی! عمری‌ست گفته‌ایم فقط «یا علی مدد» آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3586@ShereHeyat
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | نغمه خورشیدی 🔺️ آخرین نغمه حاج علی خورشیدی در مسجد مقدس جمکران @jamkaran_ir 💠 جامعه‌ ایمانی مشعر ✅ @www1542org
علیه‌السلام 💠 (علیه‌السلام) لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلا عَلِيّاً اگر صد فرزند هم می‌داشتم دلم می‌خواست همه را «علی» بنامم. 📗 الكافی، ج۶، ص۱۹ 🔹نام علی🔹 فرمود حسین:‌ جلوۀ لم یزلی سالار شهیدِ شاهدان ازلی گر صد فرزند داشتم می‌خواندم نام همه را به نامِ نامیِ «علی» 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹ای دست خدا!🔹 ماه اسفند فراز آمده، سرخوش، سرشار این چه ماهی‌ست چنین روشن و آیینه‌تبار؟!... شستشو می‌کند این ماه، زمین در باران تا نباشد به کدورت نفسِ خاک، دچار تا نیفتد نظر روشن نوروز به گَرد تا نگیرد نفسِ سبزِ بهاران ز غبار... چشم و گوش همه باز است در این ماهِ زلال بی‌خبر نیست در این ماه کسی از اسرار کَم کَمَک می‌رود از یاد، سکوتِ دی‌ماه خوش خوشَک می‌رسد از راه، هیاهوی بهار... سال دیگر نکند سرد بیفتی؟ برخیز! سال دیگر نکند زنده نباشی؟ هشدار!... قُمری زمزمه‌خوان خیمه زده پُشت حصیر هُدهُدِ پیر برون آمده از کُنجِ حِصار... حیف باشد که در این ماه نخوانیم سرود حیف باشد که در این ماه بگیریم قرار... هیچ‌کس نیست در این ماه گرامی آرام هیچ‌کس نیست در این ماه مطهّر، بی‌کار... کیست آن‌کس که مرا می‌بَرد این ماه، به اوج؟ آن‌که برداشته از خاطرِ مجروحم بار این صدای نَفَسِ روشن و پاکیزۀ کیست این صدایی که مرا می‌برَد آن سوی حصار... آن‌که این‌گونه مرا می‌کِشد از خویش، برون آن‌که انداخته این ماه، مرا از همه کار... آن‌که آمیخت مرا با نفَس روشن صبح آن‌که آموخت مرا در دلِ شب، استغفار حیف باشد که در این ماه نگویم: حیدر حیف باشد که در این ماه نگویم: کرّار می‌کند شیر، مرا مدح علی در اسفند بهتر از مدح علی چیست در این ماه‌بهار؟ با علی نیست مرا دلهرۀ تنگی گور با علی نیست مرا دغدغۀ روزِ شمار... از دلِ بی‌کَسم ای یار نبی! پای مکش از سرِ خسته‌ام ای دست خدا! دست مَدار زندگی می‌کنم و زندگی‌ام از تو پُر است قسمتَم باد تو را موقعِ مُردن، دیدار... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2620@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دردانهٔ کعبه🔹 ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود روح از پیکرهٔ کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگی‌‌ِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی‌طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه‌اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته‌ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه‌زادِ پسر آمنه باید باشی همهٔ غائله‌ها گشت فراموشِ نبی کودکی‌های علی پر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دوچندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن‌پوش نبی تا بچیند رطب تازه‌ای از باغ بهشت رفته دردانهٔ کعبه به سر دوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی، آینه در آیینه حرف‌ها می‌زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو، ای محو تماشای تو من نگران می‌شوم از دور شدن‌های تو من من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن وحی می‌ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن می‌نشینم به تماشای تو تنها، آری هر زمان خسته‌ام از مردم دنیا، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همهٔ دهر اگر شعب ابی‌طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی‌همتایی بی‌تو هر آینه می‌مردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می‌بارد و من دوخته‌ام دیده به تو تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم از رسولان دگر با تو اولوالعزم‌ترم می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1341@ShereHeyat
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4969@ShereHeyat
هدایت شده از حسینیه امام خمینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت رهبر انقلاب از اولین باری که شعر «علی ای همای رحمت» را شنیدند 🚩 صفحه ویژه مراسم‌های حسینیه امام خمینی 💻 @hoseinie_emamkhomeini
علیه‌السلام 🔹قسیم النار و الجنة🔹 خدا می‌خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت که حتی ماورای دیدۀ روح‌الامین باشد خدا می‌خواست از رخسارۀ خود پرده بردارد خدا می‌خواست تا دست خودش در آستین باشد علیٌ حُبّه جُنَّه، قسیم النار و الجَنَّه خدا می‌خواست آن باشد، خدا می‌خواست این باشد علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج به پیغمبر نشانش داد تا حق‌الیقین باشد به جز نام علی در پهنۀ تاریخ نامی نیست که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان به جز او نیست وقتی صحبت از حبل‌المتین باشد مرا تا خطبه‌های بی‌الف راهی کن و بگذار که بعد از خطبۀ بی‌نقطۀ تو نقطه‌چین باشد مرا در بیت‌بیت شعرهایم دستگیری کن غزل‌های تو بی‌اندازه باید دلنشین باشد غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/218@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فصل‌الخطاب🔹 بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود منظومه‌هایی مملو از خرما و نان بود سهم کبوترهاست خوشه خوشه پروین عمری زمینِ زیرِ کشتت آسمان بود در کوچۀ بی‌انتهای حسن خلقت باید به دنبال بهشتی جاودان بود در فکر مردم با چه حالی صبح کردی؟ «حی علی خیرالعمل» وقت اذان بود از شمع بیت‌المال پرسیدم به من گفت: سهم خودت از آن فقط زخم زبان بود فصل‌الخطاب هر قضاوت بود حکمت فصل‌الخطاب غزوه‌ها شمشیرتان بود شمشیر تو روی سخن با دشمنان داشت لبخندت اما دستگیر دوستان بود لبخند، اشک شوق ایتام است، لبخند هر روز و شب بر سفرۀ تو میهمان بود لبخند را خانه‌نشین کردند و با اخم گفتند با مردم نباید مهربان بود هرچند انسانیت از ما رو گرفته اما به قدر وسع انسان می‌توان بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4536@ShereHeyat