eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹رهبر روز🔹 حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است قیام اوست که پیوسته نهضت‌آموز است تمام زندگی او، عقیده بود و جهاد اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است... حسین و ذلّت تکریم ظالمان، هیهات! که آفتاب عدالت از او دل‌افروز است به نزد او که شهادت، به جز سعادت نیست ردای مرگ برایش قبای زر دوز است رهین همت والای سیّدالشهداست هر آن‌که از غم اسلام در تب و سوز است هماره تازه بُوَد یادبود عاشورا که روز حق و عدالت همیشه نوروز است حرارتی که ز عشق حسین در دل‌هاست برای ظالم هر عصر، خانمان‌سوز است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/880@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حیات ابدی🔹 ما بهر ولای تو خریدیم بلا را یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را دادیم حیات ابدی بر شرف و خون کشتیم از اول به هوای تو هوا را والله قسم چشم به عالم نگشوده در آینۀ روی تو دیدیم خدا را از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را رفع عطش ماست ز جام عطش تو بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را آن روز که دانشگهِ ما عالم زر بود عباس تو آموخت به ما درس وفا را... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3256@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شهیدپرور🔹 اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد زمین برای همیشه، شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانۀ تو پر از طراوت دل‌های دردباور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو که خاک در نفس آسمان معطر شد؟! تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد جهاد اکبر تو هم‌رکاب اصغر شد به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا سپاه اندکت اما هزار لشکر شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3254@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سربلندان🔹 تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم جزای سوختگان در غمت دوچندان است به احتیاج، سراغ از غم تو می‌گیریم که غم، قنوت نماز نیازمندان است از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت جدال عهدشکن‌ها و پای‌بندان است خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما تویی که نام تو در صدر سربلندان است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3078@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هیهات منّا الذلّه🔹 با یک تبسم به قناری‌ها زبان دادی بالی برای پر زدن تا بی‌کران دادی... دنیا میان خواب غفلت بود تا این‌که از جای خود برخاستی او را تکان دادی کاغذ شدی، خونت مُرکّب شد، نوشتی عشق این‌گونه پای اعتقادت امتحان دادی انگشت دست نازنینت را جدا کردند دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی «هیهات منّا الذلّه» را آخر نشان دادی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3244@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سربلند🔹 بر نیزۀ شقاوت این فتنه‌زادها گیسوی توست، سلسله‌جنبان بادها... بر نیزه می‌برند سرت را كه بعد از این سرسبز و سربلند بماند به‌یادها خورشید، با تلاوت لب‌های تشنه‌ات خوانده‌ست بر طلوع سرت، «اِن یكاد»ها هر روز، دشمنان تو، بی‌آبروترند تا زنده‌اند زینب و زین‌العبادها... تا هست بی‌وفایی و تا هست نقض عهد هر كوفه لعنتی‌ست به ابن‌ زیادها!... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4095@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹در این صحنه کیستم؟🔹 ای در دلم محبت تو! هست و نیستم! هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم؟ حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟ اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4579@ShereHeyat
شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة» این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟ یا اشك فاطمه‌ست كه افتاده در فرات حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات این آخرین جماعت مردان آشناست اینجا نمی‌دهند به نامحرمان برات رنگین‌كمانِ تیر، فضا را فرا گرفت اما كسی به تیر نمی‌كرد التفات ای آخرین نماز تو معراج بندگی! ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات «یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار سمت بهشت می‌رود این كشتی نجات «یا أیها العزیز» سرت را بلند كن بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین یعنی كه خاك بر سر دنیای بی‌حسین 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1230@ShereHeyat
🔹قد قامتِ الصَّلاة🔹 صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز» ـ شما که سینه سپر کرده‌اید ـ جان بدهید صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید... رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید... اگر چه زخم زبان می‌زنند، باز شما پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست به حلقه‌های زره رنگ پرنیان بدهید در این مقام که احرام عاشقی بستید به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید به عاشقانه‌ترین سجده سر فرود آرید به مهر سایه، به محراب سایه‌بان بدهید از این نماز به معراج می‌رسید آری اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید «سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید نماز آخر من، باز عصر عاشوراست شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید نمی‌رسید به فیض حضور یار، «شفق» مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4185@ShereHeyat
🔹اذان عشق🔹 وقتی نمازها همه حول نگاه توست شاید که کعبه هم نگران سپاه توست بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق، تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست «خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار» تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3762@ShereHeyat
🔹نماز عشق🔹 اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را که از صدای تو ذرّات در شعف شده‌اند برای چرخ زدن در حوالی خورشید مدارهای سراسیمه جان به کف شده‌اند به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر غبارها ز رُخ دشت برطرف شده‌اند و کربلا شده دریایی از حماسه و شور و ریگ‌های بیابان همه صدف شده‌اند نماز عشق فقط سجده‌ای پر از خون است اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1229@ShereHeyat
🔹نماز آخرین🔹 اذان می‌افکند یکباره در صحرا طنینش را و بالا می‌زند مردی دوباره آستینش را وضو می‌سازد از خون گلوی خود چه راز است این؟ که می‌داند گوارایی آب آتشینش را؟ سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آن‌جا که می‌بیند به مرگ خویشتن احیای دینش را به خون تکبیرة‌الاحرام می‌بندد به ظهر عشق که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را خودش هم خوب می‌داند چه کس در انتظار اوست چه با احساس می‌خواند نماز آخرینش را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3249@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نماز با شکوه🔹 چه هیبتی‌ست در آیینۀ سجود و قیامت که آسمان خدا رشک می‌برد به مقامت تمام دغدغه‌ات این شده‌ست در دل آتش که ناتمام نماند نمازِ ظهر امامت چه عاشقانه تنت سجده‌گاه تیر و سنان شد صد آفرین به تو و این همه وفا و مرامت چه با شکوه نمازی! که با دو رکعت خونین به گوش عالم و آدم رسیده است پیامت اگرچه آب به روی تو و امام تو بستند به جای آب خدا شور عشق ریخت به کامت به آن‌چنان درجاتی رسیده‌ای که شب و روز فرشته‌ها همگی بوسه می‌زنند به نامت 📝 @ShereHeyat
دیدند طراوت یقین را با تو معنای درست عقل و دین را با تو خوشبخت‌ترین بهشتیان در آن روز خواندند نماز آخرین را با تو 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هفتاد و دو آیه🔹 هفتاد و دو آیه تابناک افتاده‌ست هفتاد و دو لاله سینه‌چاک افتاده‌ست ای ماه بگو ستاره‌ها شرم کنند هفتاد و دو خورشید به خاک افتاده‌ست در سینۀ کربلا که چون گل پاک است هفتاد و دو خورشید نهان در خاک است هفتاد و دو خورشید که هر خورشیدی روشنگر منظومه‌ای از افلاک است هر جا که صلای «لا و الّا» زده‌اند هفتاد و دو لاله خیمه آنجا زده‌اند «یاران کلیم» اگر گذشتند از نیل «اصحاب حسین» دل به دریا زده‌اند هفتاد و دو مُهرِ تربت پاک اینجاست از بهر تیمّم شما،‌خاک اینجاست ای تشنه،‌ بخوان سورۀ کوثر زیرا هفتاد و دو آیۀ عطشناک اینجاست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1227@ShereHeyat
🔹نظرگاه شهادت🔹 قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست ای حسینی مشربان! در معبد آزادگی تا نماز آرید، محراب عبادت پیش روست عقل می‌نالد: حریفان، تیغ در خون شسته‌اند عشق می‌غرد: نظرگاه شهادت پیش روست عقل می‌گوید که: بال خسته را پرواز نیست عشق می‌بالد که: اوجی بی‌نهایت پیش روست دوستی را پاس می‌دارم که در هُرم عطش سایه‌ساری در گذرگاه محبت پیش روست سبز می‌مانم که در حال و هوای رُستنم تشنه می‌رویم، که باران طراوت پیش روست ای تمام مهربانی در نگاهت یا حسین! با تو باید آشنا بودن که غربت پیش روست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3248@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹چه می‌شود این‌بار...🔹 به یاری تو به میدان کارزار نیاید جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید اگر چه تشنۀ یاری، ‌امید و بیم نداری اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید هزار بار شنیدیم، ذوالجناح تو آمد ولی چه می شود این‌بار، بی‌سوار نیاید مباد آن‌که بیاید عطش به کشتن طفلان مباد آن‌که عمویی سرقرار نیاید بدا به آتش اگر راه خیمۀ تو بگیرد بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید خدا کند که بمیریم و باز آخر مقتل سه‌شعبه جانب آن طفل شیرخوار نیاید خدا کند که بمیریم و باز زینب کبری به سوی مقتل تو از دل غبار نیاید بس است درد یتیمی، بس است رنج اسیری کنار قافله‌، ای کاش نیزه‌دار نیاید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3532@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹من الغريب الی الحبیب🔹 مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان هنوز در پی بویی که می‌رسد به مشامی یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/682@ShereHeyat
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان حیرت‌‏فزای طور شود جلوه‌‏زارمان فردا که کهکشان تجلّی‌ست، نیزه‏‌ها گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست بر روی نیزه‌‏هاست قرار و مدارمان فردا که سرفرازی ما را رقم زنند خورشید و ماه می‏‌شود اخترشمارمان فردا که روز عرضۀ عشق و شهادت است حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان فردا که از تبار تبر زخم مانْد و داغ غیرت، شقایقی بُوَد از لاله‏‌زارمان فرداست روز وعدۀ دیدار و دیدنی‌ست بر نیزه‏‌ها، تجلّی پروردگارمان منظومۀ بلند شهادت، سرودنی‌ست فردا که عشق، خیمه زند در کنارمان... در ما عیان جمال خدا جلوه می‏‌کند چشمی کجاست تا شود آیینه‌دارمان؟ رنگِ پریده‌‏ای‌ست به چشم سپهر، مِهر وقتی سپیده می‏‌دمد از شام تارمان... ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم ای عشق! ای تمامی دار و ندارمان! چشم امید ماست به فردای دوردست بر تکسوار مانده به جا از تبارمان 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4101@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹الهی...🔹 الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/871@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹زخم عطش🔹 سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت... سلام نام غریبت همیشه حزن‌آور سلام خون خداوند، روح پیغمبر فرود آمده بودی که عشق برخیزد چکید خون نجیبت که شور انگیزد تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند... به شوق درکِ تو، شمشیر دست و پا می‌زد به بانگِ العطش، آتش به خیمه‌ها می‌زد شبِ غلیظِ زمین را شکست چشمانت خمیده کرد فلک را ستاره‌بارانت خدای من، چه شکوهی، چه اقتداری داشت چه وسعتی، چه حضوری، چه برگ و باری داشت... رسیده بود و خدا چید سیب گلگونش رسیده بود و زمین بود تشنۀ خونش... فرات، تشنه گذشت و خجل به دریا زد ندید... هر که تو را دید، دل به دریا زد فرات تشنه گذشت و شهید جاری بود چقدر زخم عطش بر فرات کاری بود هنوز هق هق گریه‌ست در گلوی فرات که در حضور خدا رفت آبروی فرات... نخواه تشنه بمیرم، نمی نگاهم کن بگو که راه کدام است، سر به راهم کن 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4142@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عطر سیب🔹 بادها عطر خوش سیب تنش را بردند سوختند و خبر سوختنش را بردند نیزه‌ها بر عطشش قهقهه سر می‌دادند زخم‌ها لالۀ باغ بدنش را بردند دشنه‌ها دور و بر پیکر او حلقه زدند حلقه‌ها نقش عقیق یمنش را بردند... بادها سینه‌زنان زودتر از خواهر او تا مدینه خبر آمدنش را بردند یوسف آهسته بگویید، نمیرد یعقوب گرگ‌ها یوسف گل‌‏پیرهنش را بردند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4180@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جمع مُکسّر🔹 لب‌تشنه‌ای و یادِ لب خشک اصغری آن داغ دیگری‌ست و این داغ دیگری گاهی زره به تن به علی می‌شوی شبیه گاهی عبا به دوش شبیه پیمبری گفتند کوفیان به تو از هر دری سخن واشد به دردهای تو از هر سخن دری با صد هزار جلوه برون آمدی... دریغ با صد هزار دیده ندیدند برتری تنهایی تو بیشتر از پیش واضح است حالا که در میان شلوغی لشکری... شمشیر می‌کشی... چه شکوهی، چه هیبتی تکبیر می‌کشند... چه الله اکبری یاران بی بدیل، عجب جمع سالمی اعضای چاک چاک، چه جمعِ مُکَسّری آن‌ها که روی دستِ محمد ندیده‌اند بر نیزه دیده‌اند که از هر نظر سری... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/862@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹لا یوم کیومک اباعبدالله🔹 حمله‌های موج دیدم، لشکرت آمد به یادم کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم باد تنها بود، اما خار و خس‌ها را عقب زد تاختن‌های علیِ اکبرت آمد به یادم بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی من ترک‌های لب آب‌آورت آمد به یادم «لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون» لحظه‌های سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم جویباری بر شکوه کوه مستحکم می‌افزود اشک‌های از رجز محکم‌ترت آمد به یادم گفت سعدی دیده با چشم خودش می‌رفت جانش من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن! قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به یادم روضه‌خوان می‌گفت: یا مهدی! محبان تو هستیم از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/890@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹لا یبایع مثله🔹 با زخم‌های تازه گل انداخت پیکرش تسلیم شد قضا و قدر در برابرش مردی که عاشقانه‌ترین داغ را نوشت از بس شکوه داشته لبخند آخرش می‌خواست نور تازه بپاشد در آسمان مردی که آفتاب، شد آن روز منبرش می‌گفت «لا یبایع مثله» نه با زبان با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش او جانماز سرخ زمین را که باز کرد هفت آسمان رسید به الله اکبرش تنها گواه زلف پریشان او، نسیم حرفی نزد، از اینکه چه شد روی نی سرش تنها بسنده کرد به یک جمله بعد از آن سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5690@ShereHeyat