eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت ز پشت پنجره‌ها دیدگان پر اشکم سراغ مدفن پنهان و بی‌نشانه گرفت نشان شعله و درد و نوای زهرا را توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت مصیبتی‌ست علی را که پیش چشمانش عدو امید دلش را به تازیانه گرفت چه گفت فاطمه؟ کآن‌گونه با تأثر و غم علی مراسم تدفین او شبانه گرفت فراق فاطمه را بوتراب باور کرد شبی که چوبۀ تابوت را به شانه گرفت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1199@ShereHeyat
💠 مرثیه‌های غیرمعصومانه «نقدی بر سوگ‌سروده‌های فاطمی» 🔹مرثیه‌سرایی در عزای معصومین(علیهم‌السلام) امری پسندیده است و کثرت روایات از اهمیت آن حکایت دارد. این دسته از روایات همواره دغدغه‌ای مقدس برای شعرای آیینی ایجاد کرده‌ تا با پرداختن به این مهم، به ثواب اخروی و برکات دنیوی آن دست یابند. اما در مرثیه‌پردازی باید توجه داشت اصول و ملاک‌های شعر ارزشی مراعات شود و شاعر از هنجارهای آن تخطی نکند. اصولی مانند: ـ رعایت شأن معصومین(علیهم‌السلام) ـ معرفت‌افزا بودن مرثیه ـ بیان مستند ـ بیان هنری و سایر اصولی که سهل‌انگاری در رعایت آن‌ها، شعری به ظاهر آیینی را در واقع به شعری مخالف با آموزه‌های دینی تبدیل می‌کند. 🔸پرداختن به مراثی غیرواقعی، همواره یکی از لغزشگاه‌های اساسی این عرصه است. هنرنمایی شاعر در مرثیه‌پردازی باید جلوه‌ای از درک صحیح واقعه و پردازش زوایای پنهان آن باشد. ارائۀ تصویر غیرمستند، خلاف موازین مرثیه‌سرایی است. به عبارت دیگر، مرثیه باید با خیال همراه باشد نه این‌که از اساس خیالی باشد. جای تعجب و تأسف است که برخی شاعران آگاهانه یا غیرآگاهانه، روضه را به نحوی بیان می‌کنند که صرفا مستمع را تحت تأثیر قرار دهد اما با گزاره‌های تاریخی هم‌خوانی ندارد. گویا «اَحسَنُ الشّعر اَکذَبُها» را حقیقتاً به معنای دروغ‌پردازی پنداشته‌اند. 🔹تأسف بیشتر زمانی است که شاعر در مضمون‌یابی‌های افسارگسیخته خود، به مضمونی روی آورد که نه تنها از لحاظ تاریخی غیرمستند است، بلکه از لحاظ اعتقادی نیز دارای ایراد جدی است؛ مانند اشعاری که شأنیت عصمت در آن‌ها نادیده گرفته شده است. این «مرثیه‌های غیرمعصومانه» که مدتی است در اشعار فاطمی ورود پیدا کرده است،‌ تصویری غیرقابل قبول از معصوم ارائه می‌دهد. به این نمونه‌ها توجه فرمایید: چادرش را تکاند و راه افتاد مثل کوه از کنار کاه گذشت ولی از درب خانه ناغافل دو سه باری به اشتباه گذشت! و: از صدای شکستنِ بغضش چشم‌ دیوارها سیاهی رفت مادرم راه خانه را آن روز تار می‌دید! اشتباهی رفت! و: بازم نمی‌گی که چی شد تو اون کوچه بازم نمی‌گی آخه رو چرا می‌گیری بازم نمی‌گی چی اومد به روز چشمات که بچه‌هاتو با هم اشتبا(ه) می‌گیری! چه‌قدر باید حواس شاعر به گریاندن مستمع پرت شده باشد که برای رسیدن به آن، حاضر شود معصوم را -العیاذ بالله- حواس‌پرت نشان دهد. اشک گرفتن به چه قیمت؟ به قیمت زیر سؤال بردن عصمت! 🔸اشک باید زمینه تفکر، تحول و تعالی را در شنونده ایجاد کند، برای همین روایات تا این حد بر آن تأکید دارند؛ در حالی‌که نتیجه مضامین این‌چنینی، چیزی جز سقوط اعتقادی نیست. باید بر غربت و مظلومیت صدیقه طاهره(علیهاالسلام) گریست اگر قرار باشد ما با چنین مضامینی در مصیبت ایشان اشک بریزیم. قدرت تعقل و تشخیص معصوم حتی در بزرگ‌ترین مصیبت‌ها ذره‌ای کمرنگ نمی‌شود و موردی نمی‌توان یافت که معصوم ناخواسته دچار اشتباه در تشخیص شده یا کلامی به اشتباه از ایشان صادر شده باشد؛ این خاصیت عصمت است. بزرگان دین فرموده‌اند که گناه،‌ نسیان و سهو از جانب شیطان است و القائات شیطانی به وجود معصوم راه ندارد «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب/۳۳). 🔹اگر قرار باشد کسی که دارای مقام عصمت است، در حالات مختلف دچار این اشتباهات شود، چگونه می‌توان به قول و فعل او اعتماد کرد؟ تنها حکمت است که حتی در سخت‌ترین شرایط همواره در حرکات، سکنات و کلمات معصوم جاری است. تصور کنید در لحظات آخر عمر شریف نبی مکرم اسلام(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) که حضرت در نامساعدترین شرایط جسمی قرار دارند، در همان حال به آوردن قلم و کاغذ برای نوشتن وصیت امر کنند؛ اگر کسی بگوید «درد بر پیامبر غلبه کرده، نمی‌داند چه می‌گوید. حرفش را جدی نگیرید!» آیا به این فرد نمی‌گویید: مگر تو مسلمان نیستی! مگر قرآن نمی‌خوانی! خداوند متعال در آیه ۳ و ۴ سوره نجم فرموده است: «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى؛ و پیامبر از روی هوا و هوس چیزی نمی‌گوید،‌ هرآنچه می‌گوید وحیی است که به او الهام شده است». حواسمان باشد که شعرمان ناخواسته رنگ و بوی حرف این افراد را نگیرد که مقام عصمت را نادیده گرفته‌ و به معصوم نسبت هذیان و اشتباه دادند.
🔸این یادداشت را با سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب در باب مرثیه‌سرایی به اتمام می‌رسانیم: «یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهل‌بیت است. البته ما در باب مرثیه‌خوانی حرف‌های زیادی داریم. بارها هم ما توی همین جلسه به شما مداح‌های عزیز عرض کردیم، جاهای دیگر هم گفتیم که در مرثیه‌خوانی بایستی به «صدق واقعه» پایبند بود. درست است که شما می‌خواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گریاندن را به وسیلۀ «هنرنمایی در کیفیت بیان واقعه» تأمین کنید، نه در ذکر واقعه‌ای که اصل ندارد. ما در گذشته‌ها سراغ داشتیم -ان‌شاءالله حالا آن جور نیست- که بعضی‌ها فی‌المجلس یک چیزی را جعل می‌کردند؛ نکته‌ای همان‌جا به ذهنش می‌آمد، می‌دید خوب است، موقعیت خوب است، همان‌جا می‌گفت و از مردم اشک می‌گرفت! این درست نیست. اشک گرفتن از مردم که هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشک‌آلود -که اشک را به چشم می‌رساند و چشم را اشکبار می‌کند- به معارف زلال است؛ البته با هنرنمایی.» (۱۳۸۹/۳/۱۳) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
بسیجی باش تا آزاده باشی برای عاشقی آماده باشی پر از صدق و صفای حاج قاسم پر از اخلاص فخری‌زاده باشی 📝 @ShereHeyat
🔹العِلمُ نور🔹 هم به در هشدار باید داد هم دیوارها! صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها این تل‌آویو عاقبت تلی از آتش می‌شود حیف حیفا گر نگردد شهرک آوارها باید آخر انتقام خون یاران را گرفت از خیانتکارها و از جنایتکارها.. تو شهیدی زنده بودی لحظه‌هایت شاهدند بارها، دیدی شهادت را به چشمت، بارها با شهادت دورۀ گمنامی‌ات پایان گرفت جلوه‌گر شد از دل آثار تو ایثارها روز تشییعت چه عالی جلوه کرد «اَلعِلمُ نور» چون ستاره روی دوش لشکر سردارها «يَرفَعِ اللَّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم» گواه رتبۀ علمت فراتر بود از پندارها کار تو عمری «جهاد فی سبیل الله» بود اجر تو «جنات تجری تحتها الانهار»ها عصر جمعه رفتی اما باز صبح جمعه‌ای باز می‌گردی میان جمع پرچمدارها یادگار حیدر کرار، یار ذوالفقار می‌رسد با لشکری از مالک و عمارها علم را از عالم آل محمد داشتی در شهادت‌نامه هم امضای مشهد داشتی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5358@ShereHeyat
💠 ویژگی‌های مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع 🔹 مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع، مرثیه‌ای ‌است که دارایِ عناصر زير باشد: 1️⃣ حاوی مدح و ستایش فرد درگذشته باشد، یعنی شعر با دو بال «ستایش» و «سوگ» در فضای مرثیه پرواز کند. 2️⃣ محتوای روشن‌گرانه داشته باشد که شامل چند بخش است: الف) هر شعر محتوامحور باید حاوی تحلیل تاریخ باشد و موضوع تاریخی را نقد کند؛ ب) طرح سؤال داشته باشد و افکار را به تأمل در آن سؤال تحریک کند؛ ج) در برابر دشمن، اعتراض داشته باشد؛ د) در برابر دشمن، موضع‌‌گیری کند. 3️⃣ فضایی حماسی داشته باشد. حماسه، در حقیقت، پاسداشت شکوه شخصیت و تجلیل از حضور تأثیرگذار افراد، در یک عرصه تاریخی است. وقتی شاعری در خصوص حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسلام) مرثیه می‌سراید، نمی‌تواند از حماسۀ حضور ایشان به هنگام هجوم دشمنان غافل باشد و از دفاع آن حضرت از امام خویش یا از خطبه‌خوانی، و حتی از گریه‌های حماسی ایشان سخن نگويد؛ بنابراین حماسه جزء جدانشدنی مرثیه است. 4️⃣ توجه به بیان عاطفی و انتقال احساسات قوی شاعر با هدف تحریک عواطف مخاطب. این چهار عنصر در فضای «شعر» و در بستر زبان شعری فراهم می‌شود. 🔸پس به طور خلاصه می‌توان گفت، اين عناصر در عرصه مرثیه‌پردازی وجود دارد: مدح، روشن‌گری، حماسه، احساس قوی و شعریت؛ که میان این عناصر رابطه‌ای طولی وجود دارد. يعنی ابتدای امر، لازم است شاعر با مدح و ستایش برای مخاطب زمینه‌سازی فکری داشته باشد و سپس روشن‌گری کند و با بیانی حماسی، عواطف را تحریک کرده، به مرثیه ورود پیدا کند تا سخن او دلپذیر، جذاب و تأثیرگذار گردد و در نهایت مخاطب بپذیرد که باید با مرثیه شاعر همراه شود و واکنش نشان دهد. 🔹در این نمونه مرثیه از استاد (شفق)، به‌خوبی این شیوۀ بیان رعایت شده است: یافاطمه! با قدر و جلالی که تو داری در حیرتم از رنج و ملالی که تو داری کس باخبر از قدر بلند تو نگردد در فرصت کوتاه و مجالی که تو داری ای زهرۀ زهرا! بِـاَبی اَنْتِ وَ اُمّی در حیرتم از شوق وصالی که تو داری کی مانع پرواز تو شد در طلب حق؟ قربان شکسته پر و بالی که تو داری «اسلام غریب ا‌ست و علی یکّه و تنهاست» این ‌است همه فکر و خیالی که تو داری ای لالۀ پرپرشده بین در و دیوار خون گریه کند فضّه به حالی که تو داری ...می‌دانم اگر ناز اجل را نکشیدی خود می‌کُشدت رنج و ملالی که تو داری 📗 (دفتر دوم، ص۴۷) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4904@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رسم شهیدپروری🔹 زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست شهری که بود شاهد اندوه فاطمه سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست از بوستان عترت یاسین و باغ وحی، گل رفت و باز، عطر وفایش هنوز هست سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه محراب هست و موج دعایش هنوز هست گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست دست ستم اگرچه فدک را از او گرفت، آن خطبۀ بلیغ و رسایش هنوز هست رسم شهیدپروری از اوست یادگار؛ شور حسین و کرب‌و‌بلایش هنوز هست تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم مهدی- که باد جان به فدایش- هنوز هست در دست او صحیفۀ زهرا امانت است؛ آیینۀ تما‌م‌نمایش هنوز هست گر نیستیم قابل دیدار او «شفق» ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1989@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹فصل غریبی🔹 ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ یَرضی شنیده‌ای لِرضاها شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیده‌ای؟ أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریۀ بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادعای أنا الله می‌کند صبح بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1960@ShereHeyat
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش اول) 🔹گونه‌های شعر رثایی قرائت عاطفی و بیان مراثی اهل‌بیت یکی از پربسامدترین نمونه‌های شعری در ادب پارسی است. کمتر دیوان شاعر ولایی‌سرا را می‌توان یافت که در آن نمونه مرثیه‌ای ارائه نشده باشد. حتی برخی شاعران که به‌سختی می‌توان آنان را ولایی‌سرا و حتی آیینی‌سرا نامید، تجربیات مرثیه‌سرایی‌شان درباره اهل‌بیت را در میان آثارشان گنجانده‌ و به رخ مخاطبان کشیده‌اند. سه شیوه در بیان مراثی اهل‌بیت میان شاعران مرسوم است: ۱. روایت‌گری ۲. وصف حال ۳. زبان حال در این بخش و به اقتضای سخن، به‌اختصار به تبیین هر یک می‌پردازیم: 1️⃣ روایت‌گری (شرح حال) روایت‌گری و شرح حال، نوعی تاریخ منظوم یا مقتل منظوم است که کاملاً با تاریخ مطابق است و شاعر در آن صرفاَ نقش «راوی» دارد و ناقل سخن دیگران است. در این شیوه، شاعر در بیان نکات، دخل و تصرفی ندارد و احساسات خود را در آن وارد نمی‌کند. در این نوع شعری، نقل قول واقعی «زبان قال» به کار گرفته می‌شود. (ص۲۰۱) سنایی در حدیقة الحقیقه (ق۶)، فدایی مازندرانی (ق۱۳) و بسیاری دیگر از شاعران از این شیوه بهره برده‌اند. نمونه‌ای از سروده‌های استاد غلامرضا سازگار را که با این شیوه سروده شده است، مرور می‌کنیم: شنیدم علی آن ولیّ خدا -که جان جهان باد او را فدا- نظر کرد در خانۀ خویشتن به اشک حسین و به رنگ حسن، دل حضرتش گشت بحر ملال بپرسید از فاطمه شرح حال بگفتا: سه روز است یامرتضی که اینان نخوردند قوت و غذا ولیّ خدا از سرا شد برون دل عرشی‌اش بود دریای خون غم دل به معبود خود عرض کرد یکی دِرهم از دوستی قرض کرد ببین لطف و آقایی و داد را به ره دید افسرده مقداد را بگفتش: چرا هستی افسرده‌حال؟ چرا سخت غرقی به بحر ملال؟ بگفتا: بوَد چار روز تمام که ماندند اطفال من بی‌طعام علی گفت این غصّۀ سینه‌سوز، تو را چار روز است و ما را سه روز به این دِرهم ای یار نیکوسِیَر تو هستی در این دم سزاوارتر... (نخل میثم، ج۴، ص۱۷۹) 2️⃣ وصف حال نوعی بیان حسّی است با هدف ترسیم حالات شاعر یا شخص دیگر. در این نوع بیان، شاعر افکار، عواطف، برداشت‌ها و تأثّرات روحی خود را باز می‌گوید. زبان حال در این نوع شعر راه ندارد، زیرا شاعر از حقایق سخن می‌گوید یا حالات خود را وصف می‌کند یا به بیان واقعیات موجود می‌پردازد. (ص۲۱۸) دارد دل و دین می‌برد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی! در خانۀ زهرا همه معراج نشینند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می‌سوخت حریم دل مولا، چه حریمی! آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی سیدحمیدرضا برقعی (قبله مایل به تو، ص۳۴) 3️⃣ زبان حال در این شیوه شعری، شاعر به نمایندگی از شخص دیگری سخن می‌گوید و زبان گویای او می‌شود. زبان حال، بی‌تردید نوعی بیان دروغین است که در عین غیرواقعی بودن، مخالف رضای حق و قوانین شرع نیست، چرا که در حکم دروغی شاعرانه و ادبی است. (ص۲۲۸) به بیان دیگر، زبان حال بیانی فرضی، مجازی و غیرحقیقی، درباره امری است که زمینه بروز آن، عقلاً امکان دارد هرچندممکن است رخ نداده باشد. (ص۱۳۲) این شکل سرایش از دو شکل پیشین به مراتب عاطفی‌تر، شاعرانه‌تر و تاثیرگذارتر است. (ادامه دارد...) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشاره: در نگارش این بحث، بهره‌های فراوانی از نظرات استاد ارجمند آقای مرتضی سلیمانی برده‌ام و بسیاری از مطالب را عیناً از کتاب ایشان نقل کرده‌ام. مطالعه کتاب ارزشمند ایشان (زبان حال و کارکرد آن در ادبیات عاشورایی) ابواب جدیدی در باره «زبان حال» در ذهن من گشود؛ مطالعه کتاب ایشان- که اتقان علمی آن اثبات شده است و در شمار معدود آثار علمی در حوزه ادب و هنر ولایی است- به مخاطبان ارجمند توصیه می‌شود. جهت رعایت اصل امانت‌داری، در جای‌جای این بحث با ذکر شماره صفحه، به این کتاب استناد شده است. 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش دوم) 🔹تعریف زبان حال زبان حال، قولی فرضی و خیالی است که شاعر یا نویسنده، مافی‌الضمیر و حال شخصی را وصف کند و سخنی را که آن شخص نگفته به او نسبت دهد با تکیه بر این اصل که اگر می‌گفت ممکن بود چنین بگوید. (ص۵۵) بنابراین زبان حال، نوعی مُحاکات و بیان تقلیدگونه از شخص است.(ص۳۵) به بیان دیگر، نوعی سخن نیابتی است، یعنی به نمایندگی از جانب کسی سخن گفتن. واضح است که کسی حق دارد سخنی را به کسی نسبت دهد که افکار، احساسات، سیره، نیت و حرف دل او را بشناسد و بتواند حدس بزند فرد مذکور در موقعیت‌های مختلف چه رفتاری دارد، چه سخنی می‌گوید و چه واکنشی نشان می‌دهد. همواره افراد فرهیخته و صاحب فکر، در نقل قول از دیگری احتیاط و امانت‌داری می‌کنند و از نقل زبان حال و انتساب سخن به او به‌شدت پرهیز دارند و بر این باورند هیچ‌کسی وکالت ندارد از جانب دیگری سخن بگوید مگر بر حسب اقتضائاتی که تعریف می‌‌شود. حال، سخن و پرسش مهم این است که چه کسانی می‌توانند به نیابت از ائمه اطهار، در قالبِ زبان حال سخن بگویند و نمایان‌گر افکار ایشان باشند؟ می‌توان استنباط داشت و قاطعانه گفت: بیان زبان حال ائمه اطهار، رفتاری ظریف و خطیر است و شئون آن را باید شناخت و باید به آن توجه داشت. لازم به ذکر است که یکی از امور مهم در عرصه ادب و هنر ولایی شناخت زبان حال و خطوط قرمز آن است و نیز آسیب‌شناسی و لغزش‌گاه‌های آن. زبان حال، تیغی است دو دم که اگر شاعر و مداح و نویسنده نثر ولایی، به ظرایف و حقیقت آن آگاه نباشند، قطعاً به فرهنگ توسل و عزاداری آسیب‌های جدی وارد خواهند ساخت. بی‌گمان نمونه‌های فراوانی از زبان حال‌های نادرست، غیرقابل دفاع و یا شبهه‌برانگیز وجود دارد و لازم است از عرصه ادب و هنر ولایی زدوده شود. در ادامه به نمونه‌هایی از این ابیات اشاره می‌شود: حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید نمک به زخم دل درد‌پرورم نزنید در این مدینه همین جا سر مرا ببُرید(!) غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید و: خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دری که ساختم آخر به من خیانت کرد(!) گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت و: برای علی بی تو بد می‌شود(!) بدون تو غم بی‌عدد می‌شود نرو که غرورم لگد می‌شود(!) و این سقف، سنگ لحد می‌شود تو باید غمم را بدانی بمان چرا اشک را آبرو می‌کنی چرا چادرت را رفو می‌کنی(!) چرا استخوان در گلو می‌کنی؟(!) چرا مرگ را آرزو می‌کنی چه کم دارد این زندگانی بمان(!) 🔸دلایل شیوع برخی زبان حال‌های ناشایست ۱. کم‌سوادی و فقدان روحیّۀ مطالعه و تحقیق در میان برخی زبان حال سرایان، شاعران و ذاکران. ۲. تلاش به منظور نوآوری در روضه‌خوانی (مصیبت‌آفرینی) بدون شناخت مرزها و خطوط قرمز آن. ۳. ذوق قصّه‌پردازی و اسطوره‌آفرینی شاعران و ذاکران. ۴. تبدیل شدن گریستن و گریاندن به هدف اصلی. هریک از این موارد به سهم خود به فرهنگ توسل و مرثیه‌خوانی، آسیب وارد می‌کند و در نهایت به «تحریف» می‌انجامد. (ص۳۵۹) 🔹تفاوت زبان حال با زبان قال زبان قال در اصطلاح، همان «قول واقعی» شخص است که یا مستقیماً از دهان او شنیده ‌شود و یا آنان که مستقیماً از دهان او شنیده‌اند نقل ‌نمایند، یا در کتابی شنیده‌های مستقیم خود را ثبت کرده باشند. در صورتی که زبان حال «قول غیرواقعی» است. زبان‌ حال، در واقع محاکات و تقلیدی است از زبان قال، زیرا به طور کلّی هنرِ محاکات، در گرته‌برداری و برداشت از طبیعت اصیل و اصل طبیعت است. پس، زبان حال، قولی مجازی، فرضی و خیالی است؛ امّا زبان قال، واقعی.(ص۳۵) نمونه زبان قال: فرمود کور وارد محشر نمی‌شود هرکس که در عزای حسن گریه می‌کند و: گویم ز امام صادق این طرفه حدیث تا شیعۀ او به لوح دل بنگارد فرمود که بر شفاعت ما نرسد هر کس که نماز را سبک بشمارد و: بر روزها اگر که بریزد، چو شب شود ظلمی که از مهاجر و انصار دیده‌ام (ادامه دارد...) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش سوم) 🔹چند نکته مهم درباره زبان حال سرایی 1️⃣ زبان حال به زبان قال، عمق و وسعت می‌بخشد؛ زوایای پنهان آن را که در مقاتل به آن اشاره نشده روشن می‌سازد. بنابراین با تکیه بر نکات مختصر تاریخی، می‌توان هزاران نکته ناگفته از هرنکته تاریخی استخراج کرد و عمق عاطفی و فکری مخاطب را افزایش داد. پس زبان حال، ابزاری تاثیرگذار در واکاوی و بیان ابعاد جریانات تاریخی است.(ص۱۱۵) 2️⃣ برای تحریک عواطف، شاعر از عنصر عاطفه شعری بهره می‌گیرد و از سوی دیگر، بهره‌گیری از مقاتل در شعر جز با زبان احساس معقول نیست. به عبارت دیگر عناصر تاریخی را با تشبیه و تجسّم، بیان مجازی و نیز با شگرد زبان حال باید بازآفرینی کرد، در غیر این صورت، اثرگذار و برانگیزاننده نخواهد بود. با تکیه بر این نکته می‌توان گفت، به‌کارگیری زبان حال، سهم عظیمی در اثرگذاری اتفاقات تاریخی در ذهن مخاطب دارد. 3️⃣ اولین نمونه زبان حال در ادب پارسی در دیوان قوامی رازی، شاعر قرن ششم دیده می‌شود، در قصیده‌ای با مطلع: روز دهم ز ماه محرم به کربلا ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی در این شعر، زبان حال حضرت زهرا(علیهاالسلام) آمده است: (ص۱۸۱) زهرا و مصطفی و علی، سوخته ز درد ماتم‌سرای ساخته بر سدره منتهی در پیش مصطفی شده زهرای تنگ‌دل گویان که: چیست درد حسین مرا دوا؟ فرزند من- که هست تو را آشنای جان- در خون همی کند به مصاف اندر، آشنا از تشنگی، روانش بی‌‏صبر و بی‌‏شکیب گرمای کربلا شده بی‌‏حدّ و منتها... 4️⃣ مطالب موجود در مقاتل، اکثراً با زبان خشک علمی، به شکل کلّی و البته معقول و ذهنی است. این ویژگی‌ها در حکم ضعف برای مقاتل نیست اما مخاطب عام از آن بهره کافی نمی‌برد و صرفاً خواص- که اهل دانش و معرفتند- از این چشمه سیراب می‌شوند. از این جهت، کاربرد زبان حال فراتر از سطح بیان مقاتل ضرورت می‌یابد. (ص۱۲۰) شاخصه روش زبان حال‌سرایی، جزئی‌نگری است و همین امر، مخاطب ناآشنا با تاریخ را اقناع می‌کند. البته لازم است همواره در مسیر زبان حال‌گویی بر این نکته تاکید شود که گوینده (شاعر یا مداح)، دارد زبان حالی می‌گوید که ریشه در حقیقت دارد اما واقعیت ندارد. 5️⃣ زبان حال، معرفی شخص است با سخنانی که به او نسبت داده می‌شود؛ پس بُعد مدح و ستایش، تکریم عظمت و تجلی حماسه او نیز در کنار مرثیه مطرح می‌شود. برای همراه شدن مخاطب با شخص ممدوح، لازم است عواطف مخاطب تحریک شود و این هدف، جز با بیان حسّی تحقق نمی‌یابد. به فرض در معرفی «حبیب‌بن‌مظاهر» یا «زهیر» لازم است شاعر، سخنانی حسی و شورانگیز به او نسبت دهد تا مخاطب را از احوال درونی و احساسات عاشقانه او نسبت به امام، آگاه سازد. کربلا عشق است شوق کوی جانان می‌شوم جسم را وا می‌نهم، پا تا به سرجان می‌شوم تا ‌بپیوندم به اقیانوس عشقت یاحسین در کویر بی‌کسی رودی خروشان می‌شوم گرچه پیرم موج‌های خفته دارم در دلم بر سراب‌آلودگان دشت، طوفان می‌شوم پیرم اما مرگ در آغاز راهم مانده است زیر شمشیر شهادت رفته، رقصان می‌شوم آیه‌ای از خشم صفین را تلاوت می‌کنم خصم را در زندگی سرخط پایان می‌شوم حالیا در محضر قرآن ناطق بر عدو با زبان تیغ خود تفسیر قرآن می‌شوم جلوۀ نور خدا را در نگاهت دیده‌ام تا همیشه بر تو چون آیینه حیران می‌شوم کربلایت وادی غم‌های ناپیدای توست جلوه‌ای از آن غم پیدای پنهان می‌شوم من حبیبم حاجی از کاروان جامانده‌ات می‌رسم از راه و بر لطف تو مهمان می‌شوم سعی من از کوفه بود و کربلایم شد صفا پای تو ای کعبۀ مقصود، قربان می‌شوم تشنۀ لبیک ماندی در منای قرب دوست جوشش لبیک بر آن کام عطشان می‌شوم سیدمهدی حسینی وقتی مخاطب این سخنان را از زبان راوی اول شخص می‌شنود، احساس می‌کند مستقیماً از او دارد می‌شنود. از این رو، زبان حال در شعر برای او جنبۀ شهودی می‌یابد و تاثیر آن بیش‌تر می‌شود: من مهدی‌ام در دست تیغ انتقامم مادر! به قبر مخفی‌ات بادا سلامم مادر دلم خون است از بندم رها کن دستی برآور بر ظهور من دعا کن مادر شنیدم بارها از پا فتادی دیدی علی تنها بوَد باز ایستادی ای کاش بودم تا علی را یار بودم من جای تو بین در و دیوار بودم... غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۵۷۵) ...
شعر هیأت
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش سوم) 🔹چند نکته مهم درباره زبان حال سرایی 1️⃣ زبان حال به زبان قال، ع
6️⃣ در زبان حال، شاعر در حکم راوی است که می‌تواند بر حسب نوع و شخصیت افراد (کودک، بزرگ، ضعیف، قوی، جوان، پیر و...) شخصیت‌پردازی کند؛ به نوع بیان تنوع بخشد؛ لحن و گونه متفاوت انتخاب کند و با این شیوه، روایت تاریخی را جلو ببرد، برجسته سازد و آن را تازگی بخشد. (ص۱۲۲) نمونه زبان حال حضرت زینب(علیهاالسلام) در کودکی: هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم برآفتاب، گریَم و بی ماه سر کنم ...زهرای کوچک علی‌ام کز امام خویش در موج غم چو فاطمه دفع خطر کنم با گریه و نماز شب و خانه‌داری‌ام پیوسته نام مادر خود زنده‌تر کنم شب‌ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب تا گریه مخفیانه برای پدر کنم ...هر چند کودکم، بگذارید نیمه‌شب وقت نماز چادر او را به سر کنم ماه غریب شهر مدینه بیا بگو بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم ...همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم این جامۀ من است که باید به بر کنم مادر بیا دوباره مرا در اُحد ببر تا حمزه را ز غربت بابا خبر کنم غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۲۲۶) 7️⃣ زبان حال، زمینۀ بازسازی شعارهای شیعی در قالب شعر را فراهم می‌کند. البته در این مسیر باید از خرافه و بدعت پرهیز داشت. 8️⃣ زبان حال، صرفاً بیان حالات عاطفی شخص نیست و نباید آن را به این امر محدود نمود.(ص۱۴۴) با رعایت شئون شخص، می‌توان زبان حال‌های متنوعی در فضای عاشقانه، عارفانه، حماسی، اجتماعی و... آفرید: عاشقانه: قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشک‌سالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه رو، رو گرفته‌ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم محمدمهدی سیار (رودخوانی، ص۵۰) حماسی: در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در؟ دید مولایش علی تنها شده خانه‌اش محصور دشمن‌ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیش‌مرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علی‌ست در هجوم دشمنان یار علی‌ست آن که باشد مرد این سنگر، منم اولین قربانی حیدر منم غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۱۴۹) 9️⃣ در زبان حال سرایی از زبان پدیده‌های بی‌جان نیز می‌توان سخن گفت. چنانچه استاد محمدجوادغفورزاده(شفق) از زبان درخت، شعری جذاب و دل‌نشین سروده است که بخشی از شعر را مرور ‌کنیم: سال‌ها پیش در این شهر، درختی بودم یادگار کهن از دورۀ سختی بودم هرگز از همهمۀ باد نمی‌لرزیدم سایه‌پرودِ چه اقبال و چه بختی بودم به برومندیِ من بود درختی کم‌تر رشد می‌کردم و می‌شد تنه‌ام محکم‌تر من به آیندۀ خود روشن و خوش‌بین بودم باغ را آینه‌ای سبز به‌ آیین بودم روزها تشنۀ هم‌صحبتیِ با خورشید همه‌شب هم‌نفسِ زهره و پروین بودم ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک برگ‌هایم گلِ تسبیح به لب، مثل ملَک ...ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی باغ شد صحنۀ طوفان بیابان‌گردی در همان حال که احساس خطر می‌کردم، نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی تا به خود آمدم، از ریشه جدا کرد مرا ضربه‌هایش متوجّه به خدا کرد مرا حالتی رفت که صد بار خدایا کردم از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم آسمان‌سِیر شدم، مرتبه پیدا کردم از من سوخته‌دل بال و پری ساخته شد کم‌کم از چوب من، آن‌روز دری ساخته شد تا نگهبان سراپردۀ ماهم کردند، هر چه «در» بود در آن کوچه، نگاهم کردند از همان روز که سیمای علی را دیدم همه‌شب تا به سحر چشم به‌راهم کردند مثل خود تشنۀ سیراب نمی‌دیدم من این سعادت را در خواب نمی‌دیدم من... (یاس یاسین، ص۶۵) (ادامه دارد...) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat