eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر هیأت
📕اثر حاضر، دومین مجموعه گزینش، تحلیل و نقد بخشی از اشعار هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی‌سُراست. این کتاب با
💠 ویژگی‌های مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع 🔹 مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع، مرثیه‌ای ‌است که دارایِ عناصر زير باشد: 1️⃣ حاوی مدح و ستایش فرد درگذشته باشد، یعنی شعر با دو بال «ستایش» و «سوگ» در فضای مرثیه پرواز کند. 2️⃣ محتوای روشن‌گرانه داشته باشد که شامل چند بخش است: الف) هر شعر محتوامحور باید حاوی تحلیل تاریخ باشد و موضوع تاریخی را نقد کند؛ ب) طرح سؤال داشته باشد و افکار را به تأمل در آن سؤال تحریک کند؛ ج) در برابر دشمن، اعتراض داشته باشد؛ د) در برابر دشمن، موضع‌‌گیری کند. 3️⃣ فضایی حماسی داشته باشد. حماسه، در حقیقت، پاسداشت شکوه شخصیت و تجلیل از حضور تأثیرگذار افراد، در یک عرصه تاریخی است. وقتی شاعری در خصوص حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسلام) مرثیه می‌سراید، نمی‌تواند از حماسۀ حضور ایشان به هنگام هجوم دشمنان غافل باشد و از دفاع آن حضرت از امام خویش یا از خطبه‌خوانی، و حتی از گریه‌های حماسی ایشان سخن نگويد؛ بنابراین حماسه جزء جدانشدنی مرثیه است. 4️⃣ توجه به بیان عاطفی و انتقال احساسات قوی شاعر با هدف تحریک عواطف مخاطب. این چهار عنصر در فضای «شعر» و در بستر زبان شعری فراهم می‌شود. 🔸پس به طور خلاصه می‌توان گفت، اين عناصر در عرصه مرثیه‌پردازی وجود دارد: مدح، روشن‌گری، حماسه، احساس قوی و شعریت؛ که میان این عناصر رابطه‌ای طولی وجود دارد. يعنی ابتدای امر، لازم است شاعر با مدح و ستایش برای مخاطب زمینه‌سازی فکری داشته باشد و سپس روشن‌گری کند و با بیانی حماسی، عواطف را تحریک کرده، به مرثیه ورود پیدا کند تا سخن او دلپذیر، جذاب و تأثیرگذار گردد و در نهایت مخاطب بپذیرد که باید با مرثیه شاعر همراه شود و واکنش نشان دهد. 🔹در این نمونه مرثیه از استاد (شفق)، به‌خوبی این شیوۀ بیان رعایت شده است: یافاطمه! با قدر و جلالی که تو داری در حیرتم از رنج و ملالی که تو داری کس باخبر از قدر بلند تو نگردد در فرصت کوتاه و مجالی که تو داری ای زهرۀ زهرا! بِـاَبی اَنْتِ وَ اُمّی در حیرتم از شوق وصالی که تو داری کی مانع پرواز تو شد در طلب حق؟ قربان شکسته پر و بالی که تو داری «اسلام غریب ا‌ست و علی یکّه و تنهاست» این ‌است همه فکر و خیالی که تو داری ای لالۀ پرپرشده بین در و دیوار خون گریه کند فضّه به حالی که تو داری ...می‌دانم اگر ناز اجل را نکشیدی خود می‌کُشدت رنج و ملالی که تو داری 📗 (دفتر دوم، ص۴۷) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4904@ShereHeyat
شعر هیأت
💠 بیان عامیانه‌محور 🔹گرایش به زبان و شیوه بیان مردم و تلاش برای بازسازی نحوه گفتار آنان، بی‌گمان یک
🔸با وجود تلاش بسیاری از شاعران ولایی‌سرا برای پرداختن به این نوع زبان و بیان، فقط برخی از آن‌ها توانسته‌اند در این عرصه موفق باشند. برای موفقیت در هنر بازسازی زبان، باید ابتدا میان زبان عامیانه و عوامانه مرزبندی کرد و مفهوم «ابتذال» را شناخت و سپس عناصر زبان مردم را شناسایی و بررسی نمود و سپس آن را به‌کار برد. شیوه‌ای که شاعر این شعر بدان توجه داشته و در کاربرد آن موفق بوده است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. گفتار مردم با ظرفیت‌های «موسیقایی»، «واژگانی»، «نحو» و «لحن» خاص همراه است؛ به این پدیده، با آن‌که در شعر عامیانه بسیار کاربرد دارد، در نقد و تحلیل‌های ادبی کمتر پرداخته شده است. الف) موسیقی زبان مردم در گفتار مردم، هندسه موسیقایی خاصی وجود دارد؛ مثلاً کلمه «نشست و برخاست» هیچ وقت به‌شکل «برخاست و نشست» به‌کار نمی‌رود! یا «ما و شما»، «خار و خاشاک» و... ب) واژگان و عبارات مردمی محتسب نمی‌داند این‌قَدَر که صوفی را «جنس» خانگی باشد همچو لعل رُمّانی حافظ در این بیت معنای ثانویه شراب را از فرهنگ عام گرفته است. یا این بیت مولوی که در نوع خود بی‌نظیر است: «لنگ و لوک» و خفته‌شکل و بی‌ادب سوی او «می‌غیژ» او را می‌طلب! کنایات و عبارات عامیانه مثل رخت و پخت، سیه کاسه، چشم دریده و لخلخه‌سای، که در شعر حافظ به‌کار رفته است، از دیگر شواهد گرایش شاعران به عامیانه‌سرایی است. ج) لحن یکی از بی‌نظیرترین نمونه‌های آن، تکرارهای هدفمند حاوی لحن خاص است: قیامت است قیامت، شبی که بی‌تو نشستم دمی که بی‌تو برآرم غرامت است غرامت! د) نحو بیان مردمی (جابجایی ارکان به جهت انتقال حس لحن خاص) از حُر مجال شرم گرفته‌ست خنده‌ات یعنی که از تو شکوه ندارم بیا فقط! (محمدعلی مجاهدی) بی‌شک «بیا فقط» با «فقط بیا» از نظر حس کلام کاملاً متفاوت است و دو نوع واکنش عاطفی متفاوت را بیان می‌کند. این همان راز نهفته در نحوه بیان مردم است. شاعران برتر به این ظرفیت‌های زبان و بیان مردم توجه دارند و سعی دارند کلام خود را به فطرت زبان مردم نزدیک کنند، یعنی شعرشان مطابق شیوه بلاغی عام شود. 📗 (دفتر سوم، ص۹۳) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4907@ShereHeyat
📚 کتاب 📖 گزینش و تحلیل اشعار فاطمی ✍🏻 📗 دفتر اول (منتخب مدایح فاطمی هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی) ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/2997 📓 دفتر دوم (منتخب مراثی فاطمی هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی) ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/2536 📘 دفتر سوم (گزینش و تحلیل چند شعر فاطمی) ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/3957@ShereHeyat
📚 معرفی کتاب 📖 گزینش و تحلیل اشعار فاطمی ✍🏻 📗 معرفی دفتر اول شاعر ولایی‌سرا نمی‌تواند در برابر زیبایی‌ها بی‌تفاوت باشد و همواره احساس و اندیشه زلالش را در مسیر بیان زیبایی‌های ادراک شده قرار می‌دهد. آنگاه که شاعر ولایی‌سرا، یکی از ذوات مقدس اهل‌بیت‌ را مدح می‌کند، در حقیقت شعرش آینه‌ای‌ست بی‌غبار که محل تجلی زیبایی شده است. آنچه در این مجموعه می‌خوانید، نمونه‌های منتخب مدایح فاطمی هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی‌سراست. شاعرانی که سال‌های متمادی، دل در گرو محبت آل‌الله داشته‌اند و ذوق، احساس، توان فنی و سرمایه‌های علمی-فرهنگی خود را خاضعانه در خدمت شعر ولایی نهاده‌اند و امروز حق عظیمی بر گردن همه شاعران و مادحان دارند. ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/2997 📓 معرفی دفتر دوم شعر«رثا» به جهت تکیه شاعر بر ذوق و احساس، همواره در معرض تهدید سقوط در ورطۀ دروغ‌سازی و یا سطحی‌نگری است؛ شاهد بر این سخن، وفور مراثی غیرقابل دفاع در شعر شاعران ولایی‌سُرای عصر ماست. از بزرگ‌ترین نقایص شعری و از خطاهای غیرقابل اغماض برخی شاعران ولایی‌سُرا، نگاه سطحی به تاریخ اهل‌بیت، اتکا به مراثی شفاهی، سرایش مراثی صرفاً با هدف گریاندن مخاطب و... است که نهایتاً به غفلت از اهداف و وظایف مهم رسانۀ شعر در هیأت (ایجاد انگیزش حماسی و تقویت محبت و معرفت نسبت به اهل‌بیت با بیان مدایح ایشان) منجر شده است و امروزه، تحلیل، نقد و پالایش این شیوه مرسوم، وظیفه‌ای همگانی است. اثر حاضر، دومین مجموعه گزینش و تحلیل بخشی از اشعار هفت شاعر پیش‌کسوت ولایی‌سُراست که با هدف تحقق این وظیفه، تهیه و ارائه شده است. ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/2536 📘 معرفی دفتر سوم این کتاب به دنبال آن است که با طرح چند سؤال مهم، ذهن مخاطبان را به کلنجار وادارد: ـ مرز بین سادگی و ساده‌اندیشی، عامیانه‌سرایی و عوامانه‌سرایی تا چه حد در ذهن ما ترسیم شده است؟ ـ شاعران امروز -که شعرشان در هیأت‌ها به وفور خوانده می‌شود- آیا شعرشان از قابلیت‌های ماندگاری بهره‌مند است؟ ـ آیا زبان حال‌ها، گزارش‌های تاریخی، تحلیل‌های مضمون‌محور، وصف‌ها و تصویرپردازی‌ها، تصویری درست، قابل دفاع و باورپذیراز اهل‌بیت در ذهن مخاطب ترسیم کرده است یا خیر؟ نکته مهمی که در این کتاب با ارائه شعر متناسب، مطرح می‌شود این است که قطعاً می‌توان در هیأت شعری خواند که هم واقعاً «شعر» باشد و هم جذاب، عام‌پسند و تأثیرگذار باشد؛ یعنی تمام مخاطبان (عام و خاص) را راضی نگه دارد و حتی سطح ادراک هنری و معنوی آنان را ارتقا دهد. ▫️سفارش کتاب: heyat.co/p/3957@ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹بهشت روی زمین🔹 مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت به روشن
💠 لطافت طبع در روایت مرثیه 🔹از معیارهای بررسی شعر خوب، نوع نگرش (گسترۀ دید، زاویۀ دید، عمق نگاه) و نوع بیان شاعر در مواجهه با موضوع شعر است. این‌که شاعر: ـ از کدام منظر و زاویه دید به موضوع نگاه می‌کند؟ ـ نگاه او گستره یا محدودیت دارد؟ ـ محدوده نگاه از کجا تا به کجاست؟ ـ با چه دقتی؟ آیا عمیق می‌نگرد یا سطحی؟ و در نهایت، دیده‌ها و شنیده‌های خود را چگونه وصف می‌کند؟ جزئی‌نگرانه یا به شیوه مرسوم، کلی‌نگرانه و بی‌تأثیر؟ جزئی‌نگاری در شعر حاصل جزئی‌نگری، گستره نگاه و عمق نگرش شاعر است. همچنین، استفاده از نشانه‌های متنوع در زندگی خبر از ارتباط عمیق شاعر با پدیده‌های هستی دارد. در این غزل، تمام موارد فوق قابل تحلیل و بررسی است. 🔸این شعر از نظر «موضوع و محتوا» و «شیوه بیان»، قابل تفکیک است: ▫️الف) موضوع و محتوا شاعر در بخش اول در موضوع مدح به جزئی‌نگاری مشاهدات خود می‌پردازد: 1️⃣ بخش آغازین: مدح؛ حضور حضرت زهرا(س) در عالم هستی که از زاویه‌های متعدد تحلیل می‌شود: روشنی‌بخشی، زهره فلک بودن، شمس و قمر حقیقی بودن، نگاه آرام‌بخش، سیر دعای نیمه‌شب او و سبک زندگی ساده ایشان، از نمونه‌های این تنوع نگاه و جزئی‌نگری است که به جزئی‌نگاری و تنوع بیان منجر شده است. تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت مسافری که نگاه تو بود بدرقه‌اش، خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت دعای نیمه‌شبت سِیرِ آسمان می‌کرد که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت 2️⃣ بخش میانی: تأثیر اندوه حضرت، بر عالم هستی که اندکی حال و هوای مرثیه دارد، با محور بیان عاطفی. این بخش نیز با همان نگرش مطرح شده است: تأثیر بر سبز شدن گل محبت، ارتباط معنوی ابر پاییزی با اشک حضرت یا با گل لاله: حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید، ز لاله‌ای که به خونِ جگر نیاز نداشت برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت 3️⃣ بخش پایانی: طرح گزارش‌های شاعرانه از تاریخ با محوریت وصف، اعتراض و تعریض: وجود پاک تو می‌سوخت از شرارۀ غم دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت... ▫️ب) شیوه بیان نکته قابل ذکر، استفاده بهنجار از تشبیه و ظرفیت‌های آن است که در بیانی خالی از تکلف و با تکیه بر قانون ساده تشبیه (ادعای شباهت) در لایه‌های پنهانی شعر، فضاهایی شاعرانه و تصاویری بدیع خلق نموده است: مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت (استفاده همزمان از دو تشبیه ساده و برتر، در لایه درونی شعر) دعای نیمه‌شبت سِیرِ آسمان می‌کرد که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت (تشبیه اسنادی: دعای تو پرستوی عاشق بود) و: بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت و کاربرد تشبیه بلیغ اضافی در این بیت: وجود پاک تو می‌سوخت از «شرارۀ غم» دگر به «شعلۀ قهر و شرر» نیاز نداشت 🔹نکته پایانی که نباید آن را نادیده انگاشت، روایت مرثیه همراه با طراوت خاص و لطافت طبع، به جای خشونت لفظی یا بصری است. شاعران وارسته و لطیف‌طبع، این نکته مهم را در نظر دارند که شعر، ترجمان عواطف شاعر است و در بیانی لطیف ارائه می‌شود؛ به‌ویژه اگر موضوع مراثی اهل‌بیت باشد. اصولاً به‌جز در عرصه حماسه - که حاصل غلیان عاطفی شاعر و گاه تصویر بازسازی شده از خشم شاعر است- زبان و بیان شعری نباید از طراوت و لطافت دور افتد و این مهم، در این شعر با وجود بیان تعریضی رعایت شده است؛ به عبارت دیگر با وجود محوریت موضوع مرثیه، شعر هرگز از بیان ذاتی و لطیف خود دور نشده است. مرور ابیاتی از این غزل که هریک حاوی مضامین مرثیه است و تداعی‌گر ابعاد مختلف آن، این حقیقت را اثبات می‌کند: شعله‌ور شدن بیت وحی: وجود پاک تو می‌سوخت از شرارۀ غم دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت اشک‌های فاطمی: گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت و بیتی که برگی زرین از دفتر مراثی فاطمی است. در این بیت، دو تصویر همزمان از اندوه حضرت به تصویر کشیده شده است؛ با استفاده از لطیف‌ترین و باطراوت‌ترین شیوه! تصویری مینیاتوری و نرم چون حریر... مثل تابلوی «ذبح اسماعیل» که با وجود خشونت موضوع، در هاله‌ای از طراوت هنر مینیاتور در نهایت ظرافت به تصویر کشیده شده است: حریر دست تو مجروح بود از دستاس به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت این همان جلوه حقیقی هنر مرثیه‌پردازی است که «آن» هنری یا شاعرانه نام گرفته و بنده طلعت آن باید بود. 📗 (دفتر سوم، ص۴۲) ✍🏻 به قلم استاد @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از
💠بیان مضمون‌محور 🔹اصولاً شاعران واکنش‌های عاطفی خود را به دو شکل انتقال می‌دهند: الف) بیان شاعرانه و هنری ب) بیان غیرمستقیم در حالت نخست، نحوه بیان مهم است نه موضوع و در حالت دوم، اندیشه شاعرانه (چه گفتن) بیشتر تجلی دارد تا بیان شاعرانه (چگونه گفتن). این نوع بیان - که در ادب سنتی و معاصر رواج بسیار دارد- اگر به‌درستی به‌کار گرفته شود، به‌راحتی می‌تواند مخاطب را اقناع کند. ‌با نگاهی واقع‌گرایانه می‌توان گفت: تعهد شاعرانه و دغدغه تعامل شاعر با مخاطب عام، در انتخاب این شیوه بیان تأثیرگذار است. این نوع شیوه شعری را می‌توان بیان «مضمون‌محور» دانست. 🔸«مضمون» همان مقصود و مفاد سخن است که در لایه درونی کلام پنهان است و به شکل تفسیر یا تأویل، ارائه می‌شود. در سلوک ادبی، شاعر سعی دارد با بلاغت کلام و استفاده از شگردهای بیانی (که معمولاً تخیل در آن نقشی ندارد) محتوایی را با بیانی جذاب و نکته‌سنجانه مطرح ساخته، خلأ خیال و اغراق شاعرانه را به نوعی جبران کند. اگر اساس شعر «مضمون‌محور» را گره‌خوردگی احساس با ادراک بدانیم، مهم‌ترین نشانه آن «ادراک شاعرانه» خواهد بود که بر پایه واکنش عاطفی شاعر در شعر برجستگی یافته است. به عبارت دیگر، ادراک شاعرانه، حاصل شعور شاعر است که در قالب «واکنش عاطفی» شاعر نمایان می‌شود. 🔹بیان «مضمون‌محور» از دیرباز در شعر بسیاری از شاعران گذشته تا امروز پرکاربرد بوده است؛ به ویژه شاعرانی که به مخاطب عام گرایش داشته‌اند و مفاهیم و مضامین اجتماعی در شعرشان پربسامد بوده است. درباره این نوع گرایش، شواهد بسیاری در شعر شاعران از گذشته تا امروز می‌توانیم بیابیم و مثال بزنیم. به این نمونه‌ها در شعر حافظ بنگرید: تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته سربسته چه دانی خموش! خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده‌پروری داند! ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟ وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن و... ابیات فوق، هرچند برجستگی «خیال» ندارد؛ اما از شعریت بی‌بهره نیست. به‌راستی چه رازی در ابیات فوق وجود دارد که با وجود کم‌رنگ بودن عنصر خیال، آن را شعر می‌دانیم؟ می‌توان گفت تمام آن ابیات «مضمون‌محور» بر پایه نکته‌سنجی‌های ذوقی و محوریت ادراک و شعور شاعرانه سروده شده است. 🔸در شعر ولایی نیز یکی از پرکاربردترین شیوه‌های بیان، همین بیان مضمون‌محور است. انتخاب این نوع شیوه بیان در شعر ولایی و استقبال بیش از حد معمول از آن، احتمالاً به یکی از جهات زیر بستگی دارد: ۱. گرایش شعر ولایی به هیأت و تأثیرگذاری بر مخاطبان عام ۲. کم‌تجربگی برخی شاعران و عدم انس با تجربه‌های شاعرانه شاعران برتر ۳. موضوع ادب ولایی، مدح و رثای اهل‌بیت است و گرایش به این موضوع، به طور طبیعی شاعر را به سمت تفسیر و تحلیل تاریخ، به جای گزارش یا وصف شاعرانه و نیز بازسازی‌های تاریخی سوق می‌دهد. در برخی از ابیات این غزل نیز، گرایش شاعر به دو نوع بیان «شاعرانه» و «مضمون‌محور» مشهود است؛ مقایسه این دو بیت با دیگر بیت‌ها تفاوت این دو نوع شیوه بیان را آشکار می‌سازد: جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... و: گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... 🔹بنابراین حضور شعر «مضمون‌محور» را باید جدی گرفت و اگر قرار است این شیوه بیان را به‌کار بریم، بهتر است بر اساس شیوه قدما در آن مسیر، سلوک شعری داشته باشیم. حاصل سخن اینکه، شاعران می‌توانند با محوریت لطف طبع و سحر کلام آثاری بیافرینند که با وجود عدم کاربرد خیال، باز هم نشانه‌های قوی و تأثیرگذار از شعریت داشته باشد. نکته ناگفته اینکه، مرز بین «نظم» و شعر «مضمون‌محور» بسیار باریک است! اگر شاعر پیوند سه عنصر «احساس شاعرانه»، «ادراک و نکته‌سنجی‌های شاعرانه» و «بلاغت سخن» را نادیده بگیرد، اثر خود را به ورطه نظم کشانده است. 📗 (دفتر سوم، ص۷۰) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4906@ShereHeyat
📗 معرفی کتاب (دفتر سوم) 📖 گزینش و تحلیل چند شعر فاطمی ✍🏻 به اهتمام استاد 🔹 این کتاب به دنبال آن است که با طرح چند سؤال مهم، ذهن مخاطبان را به کلنجار وادارد: ـ مرز بین سادگی و ساده‌اندیشی، عامیانه‌سرایی و عوامانه‌سرایی تا چه حد در ذهن ما ترسیم شده است؟ ـ شاعران امروز -که شعرشان در هیأت‌ها به وفور خوانده می‌شود- آیا شعرشان از قابلیت‌های ماندگاری بهره‌مند است؟ ـ آیا زبان حال‌ها، گزارش‌های تاریخی، تحلیل‌های مضمون‌محور، وصف‌ها و تصویرپردازی‌ها، تصویری درست، قابل دفاع و باورپذیراز اهل‌بیت در ذهن مخاطب ترسیم کرده است یا خیر؟ 🔸نکته مهمی که در این کتاب با ارائه شعر متناسب، مطرح می‌شود این است که قطعاً می‌توان در هیأت شعری خواند که هم واقعاً «شعر» باشد و هم جذاب، عام‌پسند و تأثیرگذار باشد؛ یعنی تمام مخاطبان (عام و خاص) را راضی نگه دارد و حتی سطح ادراک هنری و معنوی آنان را ارتقا دهد. 🔹این کتاب از سه بخش مجزا اما به هم پیوسته و به هم مرتبط تشکیل شده است: الف) مرور و تحلیل شعر چند شاعر پیش‌کسوت، به عنوان تبرک و تیمّن؛ که شعرشان بعد از سال‌های متمادی، هنوز طراوت خود را حفظ کرده است. ب) نقد و تحلیل اشعار فاطمی که می‌تواند الگوبخش شاعران ولایی‌سرا باشد. ج) گزینش و معرفی مجموعه‌ای از اشعار فاطمی به عنوان اشعار مناسب اجرا در هیأت. 🔻سفارش کتاب از طریق سایت: 🌐 heyat.co/p/3957@ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹بهشت روی زمین🔹 مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت به روشن
💠 لطافت طبع در روایت مرثیه 🔹از معیارهای بررسی شعر خوب، نوع نگرش (گسترۀ دید، زاویۀ دید، عمق نگاه) و نوع بیان شاعر در مواجهه با موضوع شعر است. این‌که شاعر: ـ از کدام منظر و زاویه دید به موضوع نگاه می‌کند؟ ـ نگاه او گستره یا محدودیت دارد؟ ـ محدوده نگاه از کجا تا به کجاست؟ ـ با چه دقتی؟ آیا عمیق می‌نگرد یا سطحی؟ و در نهایت، دیده‌ها و شنیده‌های خود را چگونه وصف می‌کند؟ جزئی‌نگرانه یا به شیوه مرسوم، کلی‌نگرانه و بی‌تأثیر؟ جزئی‌نگاری در شعر حاصل جزئی‌نگری، گستره نگاه و عمق نگرش شاعر است. همچنین، استفاده از نشانه‌های متنوع در زندگی خبر از ارتباط عمیق شاعر با پدیده‌های هستی دارد. در این غزل، تمام موارد فوق قابل تحلیل و بررسی است. 🔸این شعر از نظر «موضوع و محتوا» و «شیوه بیان»، قابل تفکیک است: ▫️الف) موضوع و محتوا شاعر در بخش اول در موضوع مدح به جزئی‌نگاری مشاهدات خود می‌پردازد: 1️⃣ بخش آغازین: مدح؛ حضور حضرت زهرا(س) در عالم هستی که از زاویه‌های متعدد تحلیل می‌شود: روشنی‌بخشی، زهره فلک بودن، شمس و قمر حقیقی بودن، نگاه آرام‌بخش، سیر دعای نیمه‌شب او و سبک زندگی ساده ایشان، از نمونه‌های این تنوع نگاه و جزئی‌نگری است که به جزئی‌نگاری و تنوع بیان منجر شده است. تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت مسافری که نگاه تو بود بدرقه‌اش، خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت دعای نیمه‌شبت سِیرِ آسمان می‌کرد که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت 2️⃣ بخش میانی: تأثیر اندوه حضرت، بر عالم هستی که اندکی حال و هوای مرثیه دارد، با محور بیان عاطفی. این بخش نیز با همان نگرش مطرح شده است: تأثیر بر سبز شدن گل محبت، ارتباط معنوی ابر پاییزی با اشک حضرت یا با گل لاله: حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید، ز لاله‌ای که به خونِ جگر نیاز نداشت برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت 3️⃣ بخش پایانی: طرح گزارش‌های شاعرانه از تاریخ با محوریت وصف، اعتراض و تعریض: وجود پاک تو می‌سوخت از شرارۀ غم دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت... ▫️ب) شیوه بیان نکته قابل ذکر، استفاده بهنجار از تشبیه و ظرفیت‌های آن است که در بیانی خالی از تکلف و با تکیه بر قانون ساده تشبیه (ادعای شباهت) در لایه‌های پنهانی شعر، فضاهایی شاعرانه و تصاویری بدیع خلق نموده است: مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت (استفاده همزمان از دو تشبیه ساده و برتر، در لایه درونی شعر) دعای نیمه‌شبت سِیرِ آسمان می‌کرد که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت (تشبیه اسنادی: دعای تو پرستوی عاشق بود) و: بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت و کاربرد تشبیه بلیغ اضافی در این بیت: وجود پاک تو می‌سوخت از «شرارۀ غم» دگر به «شعلۀ قهر و شرر» نیاز نداشت 🔹نکته پایانی که نباید آن را نادیده انگاشت، روایت مرثیه همراه با طراوت خاص و لطافت طبع، به جای خشونت لفظی یا بصری است. شاعران وارسته و لطیف‌طبع، این نکته مهم را در نظر دارند که شعر، ترجمان عواطف شاعر است و در بیانی لطیف ارائه می‌شود؛ به‌ویژه اگر موضوع مراثی اهل‌بیت باشد. اصولا بجز در عرصه حماسه - که حاصل غلیان عاطفی شاعر و گاه تصویر بازسازی شده از خشم شاعر است- زبان و بیان شعری نباید از طراوت و لطافت دور افتد و این مهم، در این شعر با وجود بیان تعریضی رعایت شده است؛ به عبارت دیگر با وجود محوریت موضوع مرثیه، شعر هرگز از بیان ذاتی و لطیف خود دور نشده است. مرور ابیاتی از این غزل که هریک حاوی مضامین مرثیه است و تداعی‌گر ابعاد مختلف آن، این حقیقت را اثبات می‌کند: شعله‌ور شدن بیت وحی: وجود پاک تو می‌سوخت از شرارۀ غم دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت اشک‌های فاطمی: گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی دگر به خواهش از چشم تر نیاز نداشت برای سبز شدن گلبُن محبت و عشق به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود اگر شب تو به قرص قمر نیاز نداشت و بیتی که برگی زرین از دفتر مراثی فاطمی است. در این بیت، دو تصویر همزمان از اندوه حضرت به تصویر کشیده شده است؛ با استفاده از لطیف‌ترین و باطراوت‌ترین شیوه! تصویری مینیاتوری و نرم چون حریر... مثل تابلوی «ذبح اسماعیل» که با وجود خشونت موضوع، در هاله‌ای از طراوت هنر مینیاتور در نهایت ظرافت به تصویر کشیده شده است: حریر دست تو مجروح بود از دستاس به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت این همان جلوه حقیقی هنر مرثیه‌پردازی است که «آن» هنری یا شاعرانه نام گرفته و بنده طلعت آن باید بود. 📗 (دفتر سوم، ص۴۲) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4905@ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از
💠بیان مضمون‌محور 🔹اصولاً شاعران واکنش‌های عاطفی خود را به دو شکل انتقال می‌دهند: الف) بیان شاعرانه و هنری ب) بیان غیرمستقیم در حالت نخست، نحوه بیان مهم است نه موضوع و در حالت دوم، اندیشه شاعرانه (چه گفتن) بیشتر تجلی دارد تا بیان شاعرانه (چگونه گفتن). این نوع بیان - که در ادب سنتی و معاصر رواج بسیار دارد- اگر به‌درستی به‌کار گرفته شود، به‌راحتی می‌تواند مخاطب را اقناع کند. ‌با نگاهی واقع‌گرایانه می‌توان گفت: تعهد شاعرانه و دغدغه تعامل شاعر با مخاطب عام، در انتخاب این شیوه بیان تأثیرگذار است. این نوع شیوه شعری را می‌توان بیان «مضمون‌محور» دانست. 🔸«مضمون» همان مقصود و مفاد سخن است که در لایه درونی کلام پنهان است و به شکل تفسیر یا تأویل، ارائه می‌شود. در سلوک ادبی، شاعر سعی دارد با بلاغت کلام و استفاده از شگردهای بیانی (که معمولاً تخیل در آن نقشی ندارد) محتوایی را با بیانی جذاب و نکته‌سنجانه مطرح ساخته، خلأ خیال و اغراق شاعرانه را به نوعی جبران کند. اگر اساس شعر «مضمون‌محور» را گره‌خوردگی احساس با ادراک بدانیم، مهم‌ترین نشانه آن «ادراک شاعرانه» خواهد بود که بر پایه واکنش عاطفی شاعر در شعر برجستگی یافته است. به عبارت دیگر، ادراک شاعرانه، حاصل شعور شاعر است که در قالب «واکنش عاطفی» شاعر نمایان می‌شود. 🔹بیان «مضمون‌محور» از دیرباز در شعر بسیاری از شاعران گذشته تا امروز پرکاربرد بوده است؛ به ویژه شاعرانی که به مخاطب عام گرایش داشته‌اند و مفاهیم و مضامین اجتماعی در شعرشان پربسامد بوده است. درباره این نوع گرایش، شواهد بسیاری در شعر شاعران از گذشته تا امروز می‌توانیم بیابیم و مثال بزنیم. به این نمونه‌ها در شعر حافظ بنگرید: تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته سربسته چه دانی خموش! خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده‌پروری داند! ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟ وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن و... ابیات فوق، هرچند برجستگی «خیال» ندارد؛ اما از شعریت بی‌بهره نیست. به‌راستی چه رازی در ابیات فوق وجود دارد که با وجود کم‌رنگ بودن عنصر خیال، آن را شعر می‌دانیم؟ می‌توان گفت تمام آن ابیات «مضمون‌محور» بر پایه نکته‌سنجی‌های ذوقی و محوریت ادراک و شعور شاعرانه سروده شده است. 🔸در شعر ولایی نیز یکی از پرکاربردترین شیوه‌های بیان، همین بیان مضمون‌محور است. انتخاب این نوع شیوه بیان در شعر ولایی و استقبال بیش از حد معمول از آن، احتمالاً به یکی از جهات زیر بستگی دارد: ۱. گرایش شعر ولایی به هیأت و تأثیرگذاری بر مخاطبان عام ۲. کم‌تجربگی برخی شاعران و عدم انس با تجربه‌های شاعرانه شاعران برتر ۳. موضوع ادب ولایی، مدح و رثای اهل‌بیت است و گرایش به این موضوع، به طور طبیعی شاعر را به سمت تفسیر و تحلیل تاریخ، به جای گزارش یا وصف شاعرانه و نیز بازسازی‌های تاریخی سوق می‌دهد. در برخی از ابیات این غزل نیز، گرایش شاعر به دو نوع بیان «شاعرانه» و «مضمون‌محور» مشهود است؛ مقایسه این دو بیت با دیگر بیت‌ها تفاوت این دو نوع شیوه بیان را آشکار می‌سازد: جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... و: گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... 🔹بنابراین حضور شعر «مضمون‌محور» را باید جدی گرفت و اگر قرار است این شیوه بیان را به‌کار بریم، بهتر است بر اساس شیوه قدما در آن مسیر، سلوک شعری داشته باشیم. حاصل سخن اینکه، شاعران می‌توانند با محوریت لطف طبع و سحر کلام آثاری بیافرینند که با وجود عدم کاربرد خیال، باز هم نشانه‌های قوی و تأثیرگذار از شعریت داشته باشد. نکته ناگفته اینکه، مرز بین «نظم» و شعر «مضمون‌محور» بسیار باریک است! اگر شاعر پیوند سه عنصر «احساس شاعرانه»، «ادراک و نکته‌سنجی‌های شاعرانه» و «بلاغت سخن» را نادیده بگیرد، اثر خود را به ورطه نظم کشانده است. 📗 (دفتر سوم، ص۷۰) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4906@ShereHeyat
شعر هیأت
💠 بیان عامیانه‌محور 🔹گرایش به زبان و شیوه بیان مردم و تلاش برای بازسازی نحوه گفتار آنان، بی‌گمان یک
🔸با وجود تلاش بسیاری از شاعران ولایی‌سرا برای پرداختن به این نوع زبان و بیان، فقط برخی از آن‌ها توانسته‌اند در این عرصه موفق باشند. برای موفقیت در هنر بازسازی زبان، باید ابتدا میان زبان عامیانه و عوامانه مرزبندی کرد و مفهوم «ابتذال» را شناخت و سپس عناصر زبان مردم را شناسایی و بررسی نمود و سپس آن را به‌کار برد. شیوه‌ای که شاعر این شعر بدان توجه داشته و در کاربرد آن موفق بوده است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. گفتار مردم با ظرفیت‌های «موسیقایی»، «واژگانی»، «نحو» و «لحن» خاص همراه است؛ به این پدیده، با آن‌که در شعر عامیانه بسیار کاربرد دارد، در نقد و تحلیل‌های ادبی کمتر پرداخته شده است. الف) موسیقی زبان مردم در گفتار مردم، هندسه موسیقایی خاصی وجود دارد؛ مثلاً کلمه «نشست و برخاست» هیچ وقت به‌شکل «برخاست و نشست» به‌کار نمی‌رود! یا «ما و شما»، «خار و خاشاک» و... ب) واژگان و عبارات مردمی محتسب نمی‌داند این‌قَدَر که صوفی را «جنس» خانگی باشد همچو لعل رُمّانی حافظ در این بیت معنای ثانویه شراب را از فرهنگ عام گرفته است. یا این بیت مولوی که در نوع خود بی‌نظیر است: «لنگ و لوک» و خفته‌شکل و بی‌ادب سوی او «می‌غیژ» او را می‌طلب! کنایات و عبارات عامیانه مثل رخت و پخت، سیه کاسه، چشم دریده و لخلخه‌سای، که در شعر حافظ به‌کار رفته است، از دیگر شواهد گرایش شاعران به عامیانه‌سرایی است. ج) لحن یکی از بی‌نظیرترین نمونه‌های آن، تکرارهای هدفمند حاوی لحن خاص است: قیامت است قیامت، شبی که بی‌تو نشستم دمی که بی‌تو برآرم غرامت است غرامت! د) نحو بیان مردمی (جابجایی ارکان به جهت انتقال حس لحن خاص) از حُر مجال شرم گرفته‌ست خنده‌ات یعنی که از تو شکوه ندارم بیا فقط! (محمدعلی مجاهدی) بی‌شک «بیا فقط» با «فقط بیا» از نظر حس کلام کاملاً متفاوت است و دو نوع واکنش عاطفی متفاوت را بیان می‌کند. این همان راز نهفته در نحوه بیان مردم است. شاعران برتر به این ظرفیت‌های زبان و بیان مردم توجه دارند و سعی دارند کلام خود را به فطرت زبان مردم نزدیک کنند، یعنی شعرشان مطابق شیوه بلاغی عام شود. 📗 (دفتر سوم، ص۹۳) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4907@ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹تسبیحِ‌ گریه🔹 توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم قناری گنگی‌
💠 ادراک شاعرانه 🔹موضوع شعر ولایی، مدح و رثای اهل‌بیت است و شاعر ولایی‌سُرا، برای معرفی و ستایش اهل‌بیت و ارائه اثر سوگ‌مندانه در رثای ایشان، ابتدا به سراغ مطالعه تاریخ اهل‌بیت و زوایای مختلف زندگی ایشان می‌رود. پس از کسب شناخت و معرفت کافی نسبت به موضوع، به نوعی ادراک و تحلیل ذهنی می‌رسد. از آنجا که شاعر از دو دریچه «شعور» و «ذوق» شاعرانه به پدیده‌ها می‌نگرد، نگرش و تحلیل او نسبت به تاریخ با دیگران متفاوت خواهد بود که حاصل این نگرش، ادراک شاعرانه نام دارد. در مرحله پایانی، شاعر با اتکا به ادراک شاعرانه، شعر را به شیوه‌ای هنری می‌سراید که تفاوت «شاعر» با «ناظم» در این مرحله مشخص می‌شود. نکته تمایزبخش این است که شاعر بر اساس واکنش‌های عاطفی و نه فقط تحلیل‌های ذهنی به سراغ سرایش شعر می‌رود. 🔸در این شعر - که زبانزد عام و خاص است- حرکت در سه مسیر یاد شده (شناخت و معرفت، ادراک شاعرانه، بیان هنری) به خوبی مشهود است. بخش نخست: نشانه‌هایی از معرفت شاعر در تمامی ابیات متجلی شده است؛ از جمله اشاراتی چون: اظهار عجز شاعر در موضوع مدح حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام)، تحلیل ابعاد شخصیت حضرت، توجه به سبک زندگی ایشان (دختر، همسر و مادر بودن) و در نهایت گزارش پنهان بودن قبر حضرت. بخش دوم: شاعر در برابر هر یک از موضوعاتی که به شناخت رسیده، به جای گزارش و وصف‌های کلی، واکنش نشان می‌دهد. مهم‌ترین واکنش در این شعر، اظهار شگفتی است: چه مادری... چه همسری... چه دختری... و نیز: بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را...؛ این نمونه واکنش‌ها از ادراک شاعرانه خبر می‌دهد. بخش پایانی: سرایش شعر به بیان شاعرانه است. استفاده از امکانات خیال‌انگیز کردن کلام، مثل: تشبیه و استعاره، بهره‌گیری از لحن‌های شگفتی و استفهام و در نهایت شگرد حُسن تعلیل در بیت پایانی، که آخرین برگ برنده شاعر و در حکم آخرین نمود عینی توان او در سلوک شعری است. 🔹مرور ابیات این غزل، الگوهای دقیق، استوار و زیبایی از شگردهای بیانی به مخاطبان شعر ولایی عرضه می‌دارد. غزل با اظهار عجز آغاز می‌شود، با زبانی فشرده و بدون کاربرد فعل: توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ و استخدام هنری واژه‌ای نمادین «قناری» که حتی امثال آن «قلم» نیز در وصف حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام) نه تنها ناتوان، که گُنگ گشته است: قلم قناری گنگی‌ست در سرودن او! قلم به قناری تشبیه شده است و قناری نمادی از خوش‌آوازی و توانایی در اظهار عشق به معشوق است. زنده‌یاد غلامرضا شکوهی -که شاعری توانمند بود- برای اظهار ناتوانی خود در عرصه مدح حضرت، عیار هنری «خود» و «شعر» خود را می‌شکند و برای نشان دادن عجزش با آوردن قافیۀ ایراددار (شایگان) شعرش را به اوج می‌رساند. این دلالت هنری که شاعر برای ابراز ناتوانی‌اش رقم زده، در نوع خود بی‌نظیر است. پرده دیگری از عجز شاعرانه در بیت دوم کنار می‌رود! حتی سِحر و معجزه (اِنَّ مِنَ البَیان لَسِحرا) این مرکب تندرو، در برابر گریزپایی توسن مدح او لنگ و ناتوان است! کشاندنش به صحاریِ شعر ممکن نیست کُمِیت معجزه لنگ است پیش توسن او 🔸پس از این اظهار عجز، به سراغ بیان باورهای خود با آفرینش ابیاتی سهل ممتنع می‌رود، یعنی: به ظاهر ساده اما هنری، عمیق و پر مضمون: از دختری می‌گوید که «کلید گلشن فردوس را به گردن دارد»؛ از همسری که «دیدنش باور معراج را در وجود امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) متجلی می‌کرد»؛ و مادری که «دامنش حریم مدرسه کربلاست و درس عاشورا را تفسیر می‌کند». در سه بیت آخر باز هم مثل دو بیت اول، شاعر به سراغ بیان خلاقانه و بدیع می‌رود. کاربرد «چلچراغ» تلاش خلاقانه شاعر برای بزرگ‌نمایی گریه و شیون روشنگرانه حضرت زهرا(علیهاالسلام) است: دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او و بیت آخر، حُسن تعلیلی است با موضوع پنهان ماندن قبر آن بانوی عظیم: از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او چکیده و عصاره سخن این‌که، غزل در سه عرصه بیانی «مضمون‌محور»، «سهل ممتنع» و «خلاقانه» آفریده شده است و تابلویی است درخشان و زیبا از هنر بازآفرینی، تحلیل و ادراک شاعرانه شاعر. روانش شاد! 📗 (دفتر سوم، ص۴۹) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/5842@ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹بی‌وفایی یثرب🔹 ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت جز هاله‌ا
💠 استدلال‌آفرینی شاعرانه 🔹با آن‌که شعر، عرصه بیان عواطف است نه افکار؛ اما می‌تواند با هنرنمایی‌های شاعر، به فضایی تبدیل شود برای مواجهه با مخالفان و منکران یک حقیقت؛ آن‌گاه که شاعر با استدلال‌های هنری احتجاج کند و با بیان حسی و تأثیرگذارش مخاطب یا منکر را اقناع نماید. این نوع اشعار که عموماً استدلال‌محور (بر پایه بیان مضمون‌محور) است طبق شرایطی سروده می‌شود: ۱. استدلال‌های ارائه شده باید با محوریت عکس‌العمل‌های عاطفی شاعر همراه باشد. ۲. نحوه بیان شعر اگر هم شاعرانه نیست، حتماً باید غیرمستقیم باشد، تا به نظم و شعار کشیده نشود. ۳. اقتضائات و شرایط بلاغت کلام در آن رعایت شود. برای ارائه استدلال‌های شاعرانه چند راه جذاب و کلنجارآفرین وجود دارد: ـ بهره‌گیری و الهام از آیات و روایات ـ اقتباس از باورهای مردمی و ارائه به شیوه تمثیل یا اسلوب معادله ـ حُسن تعلیل (دلیل‌تراشی شاعرانه) 🔸ببینید حافظ در مواجهه با فردی که گناهکارش خوانده چه عکس‌العمل عاطفی اما شاعرانه‌ای نشان داده است؛ تا مخالف او به‌خوبی مجاب شود و دیگر چنین سخنی نگوید: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت! من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را کوش(باش) هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت! ظاهراً این دو بیت برگرفته از این آیه قرآن است: «مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفسِهِ وَ مَن أَساءَ فَعَلَيها». (سوره جاثیه، آیه۱۵) شاعر با اتکا بر مفهوم آیه قرآن و با نگرشی شاعرانه درباره یک رفتار سوء، واکنش عاطفی خود را نشان داده است. از ظاهر بیت می‌فهمیم شاعر دارد به رفتار فردی پاسخ می‌گوید: در کار من دخالت نکن! (من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش) این نوع کلام، به‌جز این‌که عکس‌العمل عاطفی شاعر را نشان می‌دهد محتوایی را نیز انتقال می‌دهد. به دلیل محتوایی او دقت کنید: گناه دگری بر تو نخواهند نوشت! در این ابیات می‌بینیم حافظ بدون آن‌که نصیحت کند یا به‌طور مستقیم پیامی ارائه دهد، به نوعی عکس‌العمل عاطفی مردمی را در شعر خود بازسازی و در عین حال، استدلال منطقی و قانع کننده‌ای نیز ارائه می‌کند. شاعر واقعی برای انتقال افکار خود، به‌جای شعار دادن و صریح حرف زدن، استدلال‌ها و مواضع فکری خود را، در قالب عکس‌العمل‌های عاطفی و با بیانی شاعرانه مطرح می‌کند؛ راز شاعرانگی حافظ و مریدان او جز این نیست. 🔹در برخی ابیات این غزل نیز، ردپای استدلال‌تراشی شاعر را با بهره‌گیری از شگرد «حُسن تعلیل»، به‌وضوح می‌بینیم که سعی دارد در لابه‌لای واکنش‌های عاطفی آن را شاعرانه جلوه دهد: دلیل شعله‌ور شدن چوب در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام: تا در شنید قصّه‌اش، آتش گرفت و سوخت در، چوب بود و طاقت آتشفشان نداشت دلیل طلب مرگ: از گل لطیف‌تر هوس باغ کرده بود مجذوب بود و حوصلۀ این و آن نداشت شیوه دیگر استدلال‌آفرینی، تحلیل‌های مبتنی بر تاریخ است که بر پایه بیان مضمون‌محور ارائه می‌شود: ممکن نبود حرف علی را زمین نهد حیدر توان این‌که بگوید بمان، نداشت دستاس هم که بود علی دست بسته بود زهرا که رفت سفره نمک داشت، نان نداشت مجبور شد علی که حمایل به تن کند دریای بی‌وفایی یثرب کران نداشت 🔸نکات مهم در پردازش استدلال: ۱. استدلال‌آفرینی و استدلال‌تراشی هر دو بر اساس بیان غیرمستقیم ارائه می‌شود؛ بنابراین استدلال‌هایی که به شکل منظوم به خورد مخاطب داده می‌شود ارزش ادبی ندارد. ۲. «استدلال‌آفرینی» بر اساس بیان «مضمون‌محور» آفریده می‌شود و عنصر خیال در آن چندان نقش ندارد اما «استدلال‌تراشی» یا همان «حُسن تعلیل» بر اساس «تخیل» شاعر شکل می‌گیرد و ارزش ادبی والایی دارد. ۳. پردازش استدلال در شعر، از ادراک شاعر و فوران شعور و احساس او خبر می‌دهد. اگر یکی از دو عنصر «ادراک» و «احساس» نادیده گرفته شود، شعر به ورطه نظم خواهد افتاد. 📗 (دفتر سوم، ص۷۷) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #شهدا #غزل 🔹دیر آمدم...🔹 دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» د
💠 جریان سَیّال خیال 🔹آنان که با مطالعه اشعار نظم‌محور و سهل‌الفهم و حداکثر اشعاری با بیان غیرمستقیم عادت ذهنی یافته‌اند، بی‌شک در مواجهه با این شعر در ابتدای امر، دچار ابهام و سردرگمی خواهند شد. البته حق با آن‌هاست... مرتبه اول تأثیرگذاری یک شعر خوب، غافل‌گیری و سپس نقش زدن ابهام شاعرانه در ذهن مخاطب و سپس ایجاد کلنجار شاعرانه است. مهم این است که آیا مخاطب می‌تواند در خوانش این شعر و امثال آن، به مراحل بعدی، یعنی کشف جنبه‌های نوپدید و نامأنوس اما شاعرانه اثر بپردازد و به دنیای آن راه یابد یا خیر؟ واقعیت امر این است که شاعران واقعی، برای آفرینش فضای تازه یا گریز از فضاهایی که بارها و بارها وصف شده، به تکاپو می‌افتند تا به خلق اثری ناب دست یابند. این تکاپو «عرق‌ریزان روح» نام گرفته است و انتظار می‌رود مخاطب نیز آن را تجربه کند تا با ادراک شاعرانه بتواند مثل شاعر به التذاذ ادبی یعنی لذت «کشف» دست یابد. آنچه می‌خوانید تلاشی برای ادراک دنیای نوپدید این شعر است. 🔸در این شعر با چند روایت شاعرانه روبروییم: روایت نخست، حضور شاعر در هیأت، وصف حال خود و هیأت: دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت روایت دوم، سفر ذهنی شاعر است که در هیأت آغاز می‌شود. سفر به مدینه و تماشای صحنه احراق بیت ولایت که همراه با تصاویر شاعرانه وصف می‌شود: دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت روایت سوم، سفر ذهنی شاعر به کربلاست: آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت و: یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست... روایت چهارم، سفر ذهنی به عرصه کربلای ایران و جزئی‌نگاری و وصف صحنه‌هایی از حس و حال ایثارگران و شهدای هشت سال دفاع مقدس است: یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت... آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یا زهرای محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت شاعر در این روایت، هوشیارانه تلاش دارد قصه دو کربلا را به هم پیوند دهد و به تصویر بکشد. 🔹دو روایت‌ بعد، بازگشت به روایت اول است؛ حضور در هیأت و سپس در خانه: برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت و کلنجار با این موضوع که: «دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت...» بیت آخر، جمع‌بندی تمام روایت‌هاست و تحلیل شاعر از آن چه دیده است و باید بدان اشاره کند: ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت استفاده از واژه «ما» به جای «من» بازتاب دریافت‌های فکری شاعران اهل هیأت است که بعد از حضور در هیأت، بدان دست می‌یابند. 🔸بعد دیگر زیبایی شعر، عدم تمرکز شاعر بر یک نحوه بیان و تلاش برای تنوع آن است. تمام روایت‌های شش‌گانه در فضایی حسی با بیانی ساده اما شاعرانه (سهل ممتنع) و ضمناً با تنوع بیان ارائه شده است: بیان وصف‌محور: دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت و: یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت... و: برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت بیان استعاری: بر سینه زدن در، قرآن زیر دست و پا، قیامت کردن آتش، کربلا شدن هیأت... دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت بیان نمادین: نمادسازی با کلیدواژگان عاشورایی و بیان مضمون‌محور: ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت 🔹نکته پایانی که از طرح آن نمی‌توان گذشت، خلق جریان سیال ذهنی در ذهن مخاطب است که با رفت و برگشت‌های «تاریخ‌محور» همراه است و از رهگذر همین شگرد بیانی است که دائم تداعی‌های معانی در جای جای شعر، ذهن مخاطب را با خود درگیر می‌کند. بی‌شک این «عرق‌ریزان روح» و این کلنجار شاعرانه با پایان گرفتن شعر، خاطره دلنشین و خوشی برای مخاطب رقم خواهد زد؛ البته پرواضح است که بر حسب ادراک شاعرانه، سطح التذاذ معنوی و ادبی خاطره‌انگیز برای مخاطبان متفاوت خواهد بود. 📗 (دفتر سوم، ص۱۱۹) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
شعر هیأت
💠 بیان تداعی‌محور 🔹یکی از شگردهای مهم برای ارائه مضمون و بیان روشنگرانه، استفاده از «تلمیح» یعنی ا
🔸برجسته‌ترین نوع رستاخیز در کلام این است که شاعر بتواند واژه‌ها را، به نحوی دیگر به‌کار گیرد؛ مثلاً عبارت «در و دیوار» و «بیت» در این غزل با محوریت رستاخیز در کلام به‌کار رفته‌اند. ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم... و: آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را... کلمات و تصاویر عینی، ماده خام شعرند. می‌توان آن‌ها را خیلی معمولی و ساده به‌کار برد تا مثلاً هریک «محمل اندیشه» باشند و می‌توان هر کلمه را قطعه‌ای از تصویری جذاب دانست که در کنار یکدیگر طرح زیبایی را خلق می‌کنند. مجاورت و همنشینی این قطعات بر حسب ذوق شعری، توانایی فنی شاعر و وسواس هنری او، جلوه‌های متفاوتی را خلق خواهد کرد. وقتی شاعری بتواند به‌خوبی عناصر بیانی را در شعر احضار کند در حقیقت «رستاخیز کلمات» و سپس «رستاخیز کلامی» را رقم زده است. 🔹با این عیار می‌توان بسیاری از اشعار امروز را نقد و ارزیابی کرد. برای نمونه، این بیت را مقایسه کنید با بسیاری از ابیات دیگر شاعران، که در وصف احراق بیت حضرت زهرا(علیهاالسلام) ارائه شده است: آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را! جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی «آتش زدن در و دیوار دل» به جای «آتش زدن در و دیوار» همان رستاخیزی است که در ارائه مضمون و تصویر ایجاد شده است. تکرار مضمون بدون رستاخیز کلمات، همان «بزک کردن واژه‌ها» است که در نقابی تازه به مخاطب قالب می‌شود! به عکس در بسیاری از اشعار شاعران جوان امروز، نگاه تازه و دمیدن روح در پیکر مرده واژه‌ها مشهود و مفهوم رستاخیز کلمات، کاملاً عینی است. لازم به ذکر است این استراتژی شعری (رستاخیز نگرش و بیان) به شکل‌های متفاوت در شعر بروز و ظهور می‌یابد که برجسته‌ترین آن‌ها هنر تداعی‌سازی در ذهن مخاطب است. آنچه «رستاخیز کلام» را منطقی، جذاب و غافلگیرانه جلوه می‌دهد، بهره‌گیری هوشیارانه از شگرد تداعی تصاویر یا تداعی معانی است. در شعر مورد بحث نیز به‌خوبی شاهد بهره‌گیری هوشیارانه هستیم. 🔸آن‌گاه که شاعر به تداعی معانی بیندیشد، شبکه معانی را در کاربرد کلمات خاص ایجاد می‌کند؛ این حرکت، آغازی برای ایجاد رستاخیز شعری است. ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می‌سوخت حریم دل مولا، چه حریمی! آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی همه واژه‌ها در این دو بیت، با استخدام تازه و تحول در کاربرد، وظیفه‌ای تازه یافته‌اند و انگار روحی تازه در آن‌ها دمیده شده. بی‌آن‌که در این بیت اشاره صریحی به ماجرای احراق بیت شود، تمام تصاویر این ماجرای تاریخی به نحوی شگرف بازخوانی یا بهتر بگوییم، تداعی می‌شود. شاید ذکر این نکته لازم است که طرح بخشی از شعر -که رستاخیز نگرش و بیان را به‌خوبی رقم زده و شاهد مثال بحث ماست- به معنای نادیده گرفتن زیبایی‌های دیگر شعر نیست. حقیقت این است که اگر قرار است شاعر به نوآوری بیندیشد، نمی‌تواند اصل رستاخیز را نادیده بگیرد. با همین عیار که در این بحث مطرح شد، می‌توان وحدت عمودی و انسجام هر اثری را بررسی کرد و درباره میزان بیان هنری، نقش‌پذیری واژه‌ها، خوش‌تراشی واژه‌ها و... قضاوت حقیقی داشت. 📗 (دفتر سوم، ص۱۱۱) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
💠 ویژگی‌های مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع 🔹 مرثیه تأثیرگذار و قابل دفاع، مرثیه‌ای ‌است که دارایِ عناصر زير باشد: 1️⃣ حاوی مدح و ستایش فرد درگذشته باشد، یعنی شعر با دو بال «ستایش» و «سوگ» در فضای مرثیه پرواز کند. 2️⃣ محتوای روشن‌گرانه داشته باشد که شامل چند بخش است: الف) هر شعر محتوامحور باید حاوی تحلیل تاریخ باشد و موضوع تاریخی را نقد کند؛ ب) طرح سؤال داشته باشد و افکار را به تأمل در آن سؤال تحریک کند؛ ج) در برابر دشمن، اعتراض داشته باشد؛ د) در برابر دشمن، موضع‌‌گیری کند. 3️⃣ فضایی حماسی داشته باشد. حماسه، در حقیقت، پاسداشت شکوه شخصیت و تجلیل از حضور تأثیرگذار افراد، در یک عرصه تاریخی است. وقتی شاعری در خصوص حضرت زهرای مرضیه (علیهاالسلام) مرثیه می‌سراید، نمی‌تواند از حماسۀ حضور ایشان به هنگام هجوم دشمنان غافل باشد و از دفاع آن حضرت از امام خویش یا از خطبه‌خوانی، و حتی از گریه‌های حماسی ایشان سخن نگويد؛ بنابراین حماسه جزء جدانشدنی مرثیه است. 4️⃣ توجه به بیان عاطفی و انتقال احساسات قوی شاعر با هدف تحریک عواطف مخاطب. این چهار عنصر در فضای «شعر» و در بستر زبان شعری فراهم می‌شود. 🔸پس به طور خلاصه می‌توان گفت، اين عناصر در عرصه مرثیه‌پردازی وجود دارد: مدح، روشن‌گری، حماسه، احساس قوی و شعریت؛ که میان این عناصر رابطه‌ای طولی وجود دارد. يعنی ابتدای امر، لازم است شاعر با مدح و ستایش برای مخاطب زمینه‌سازی فکری داشته باشد و سپس روشن‌گری کند و با بیانی حماسی، عواطف را تحریک کرده، به مرثیه ورود پیدا کند تا سخن او دلپذیر، جذاب و تأثیرگذار گردد و در نهایت مخاطب بپذیرد که باید با مرثیه شاعر همراه شود و واکنش نشان دهد. 🔹در این نمونه مرثیه از استاد (شفق)، به‌خوبی این شیوۀ بیان رعایت شده است: یافاطمه! با قدر و جلالی که تو داری در حیرتم از رنج و ملالی که تو داری کس باخبر از قدر بلند تو نگردد در فرصت کوتاه و مجالی که تو داری ای زهرۀ زهرا! بِـاَبی اَنْتِ وَ اُمّی در حیرتم از شوق وصالی که تو داری کی مانع پرواز تو شد در طلب حق؟ قربان شکسته پر و بالی که تو داری «اسلام غریب ا‌ست و علی یکّه و تنهاست» این ‌است همه فکر و خیالی که تو داری ای لالۀ پرپرشده بین در و دیوار خون گریه کند فضّه به حالی که تو داری ...می‌دانم اگر ناز اجل را نکشیدی خود می‌کُشدت رنج و ملالی که تو داری 📗 (دفتر دوم، ص۴۷) ✍🏻 به قلم استاد 🌐 shereheyat.ir/node/4904@ShereHeyat
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش اول) 🔹گونه‌های شعر رثایی قرائت عاطفی و بیان مراثی اهل‌بیت یکی از پربسامدترین نمونه‌های شعری در ادب پارسی است. کمتر دیوان شاعر ولایی‌سرا را می‌توان یافت که در آن نمونه مرثیه‌ای ارائه نشده باشد. حتی برخی شاعران که به‌سختی می‌توان آنان را ولایی‌سرا و حتی آیینی‌سرا نامید، تجربیات مرثیه‌سرایی‌شان درباره اهل‌بیت را در میان آثارشان گنجانده‌ و به رخ مخاطبان کشیده‌اند. سه شیوه در بیان مراثی اهل‌بیت میان شاعران مرسوم است: ۱. روایت‌گری ۲. وصف حال ۳. زبان حال در این بخش و به اقتضای سخن، به‌اختصار به تبیین هر یک می‌پردازیم: 1️⃣ روایت‌گری (شرح حال) روایت‌گری و شرح حال، نوعی تاریخ منظوم یا مقتل منظوم است که کاملاً با تاریخ مطابق است و شاعر در آن صرفاَ نقش «راوی» دارد و ناقل سخن دیگران است. در این شیوه، شاعر در بیان نکات، دخل و تصرفی ندارد و احساسات خود را در آن وارد نمی‌کند. در این نوع شعری، نقل قول واقعی «زبان قال» به کار گرفته می‌شود. (ص۲۰۱) سنایی در حدیقة الحقیقه (ق۶)، فدایی مازندرانی (ق۱۳) و بسیاری دیگر از شاعران از این شیوه بهره برده‌اند. نمونه‌ای از سروده‌های استاد غلامرضا سازگار را که با این شیوه سروده شده است، مرور می‌کنیم: شنیدم علی آن ولیّ خدا -که جان جهان باد او را فدا- نظر کرد در خانۀ خویشتن به اشک حسین و به رنگ حسن، دل حضرتش گشت بحر ملال بپرسید از فاطمه شرح حال بگفتا: سه روز است یامرتضی که اینان نخوردند قوت و غذا ولیّ خدا از سرا شد برون دل عرشی‌اش بود دریای خون غم دل به معبود خود عرض کرد یکی دِرهم از دوستی قرض کرد ببین لطف و آقایی و داد را به ره دید افسرده مقداد را بگفتش: چرا هستی افسرده‌حال؟ چرا سخت غرقی به بحر ملال؟ بگفتا: بوَد چار روز تمام که ماندند اطفال من بی‌طعام علی گفت این غصّۀ سینه‌سوز، تو را چار روز است و ما را سه روز به این دِرهم ای یار نیکوسِیَر تو هستی در این دم سزاوارتر... (نخل میثم، ج۴، ص۱۷۹) 2️⃣ وصف حال نوعی بیان حسّی است با هدف ترسیم حالات شاعر یا شخص دیگر. در این نوع بیان، شاعر افکار، عواطف، برداشت‌ها و تأثّرات روحی خود را باز می‌گوید. زبان حال در این نوع شعر راه ندارد، زیرا شاعر از حقایق سخن می‌گوید یا حالات خود را وصف می‌کند یا به بیان واقعیات موجود می‌پردازد. (ص۲۱۸) دارد دل و دین می‌برد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی! در خانۀ زهرا همه معراج نشینند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می‌سوخت حریم دل مولا، چه حریمی! آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی سیدحمیدرضا برقعی (قبله مایل به تو، ص۳۴) 3️⃣ زبان حال در این شیوه شعری، شاعر به نمایندگی از شخص دیگری سخن می‌گوید و زبان گویای او می‌شود. زبان حال، بی‌تردید نوعی بیان دروغین است که در عین غیرواقعی بودن، مخالف رضای حق و قوانین شرع نیست، چرا که در حکم دروغی شاعرانه و ادبی است. (ص۲۲۸) به بیان دیگر، زبان حال بیانی فرضی، مجازی و غیرحقیقی، درباره امری است که زمینه بروز آن، عقلاً امکان دارد هرچندممکن است رخ نداده باشد. (ص۱۳۲) این شکل سرایش از دو شکل پیشین به مراتب عاطفی‌تر، شاعرانه‌تر و تاثیرگذارتر است. (ادامه دارد...) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشاره: در نگارش این بحث، بهره‌های فراوانی از نظرات استاد ارجمند آقای مرتضی سلیمانی برده‌ام و بسیاری از مطالب را عیناً از کتاب ایشان نقل کرده‌ام. مطالعه کتاب ارزشمند ایشان (زبان حال و کارکرد آن در ادبیات عاشورایی) ابواب جدیدی در باره «زبان حال» در ذهن من گشود؛ مطالعه کتاب ایشان- که اتقان علمی آن اثبات شده است و در شمار معدود آثار علمی در حوزه ادب و هنر ولایی است- به مخاطبان ارجمند توصیه می‌شود. جهت رعایت اصل امانت‌داری، در جای‌جای این بحث با ذکر شماره صفحه، به این کتاب استناد شده است. 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش دوم) 🔹تعریف زبان حال زبان حال، قولی فرضی و خیالی است که شاعر یا نویسنده، مافی‌الضمیر و حال شخصی را وصف کند و سخنی را که آن شخص نگفته به او نسبت دهد با تکیه بر این اصل که اگر می‌گفت ممکن بود چنین بگوید. (ص۵۵) بنابراین زبان حال، نوعی مُحاکات و بیان تقلیدگونه از شخص است.(ص۳۵) به بیان دیگر، نوعی سخن نیابتی است، یعنی به نمایندگی از جانب کسی سخن گفتن. واضح است که کسی حق دارد سخنی را به کسی نسبت دهد که افکار، احساسات، سیره، نیت و حرف دل او را بشناسد و بتواند حدس بزند فرد مذکور در موقعیت‌های مختلف چه رفتاری دارد، چه سخنی می‌گوید و چه واکنشی نشان می‌دهد. همواره افراد فرهیخته و صاحب فکر، در نقل قول از دیگری احتیاط و امانت‌داری می‌کنند و از نقل زبان حال و انتساب سخن به او به‌شدت پرهیز دارند و بر این باورند هیچ‌کسی وکالت ندارد از جانب دیگری سخن بگوید مگر بر حسب اقتضائاتی که تعریف می‌‌شود. حال، سخن و پرسش مهم این است که چه کسانی می‌توانند به نیابت از ائمه اطهار، در قالبِ زبان حال سخن بگویند و نمایان‌گر افکار ایشان باشند؟ می‌توان استنباط داشت و قاطعانه گفت: بیان زبان حال ائمه اطهار، رفتاری ظریف و خطیر است و شئون آن را باید شناخت و باید به آن توجه داشت. لازم به ذکر است که یکی از امور مهم در عرصه ادب و هنر ولایی شناخت زبان حال و خطوط قرمز آن است و نیز آسیب‌شناسی و لغزش‌گاه‌های آن. زبان حال، تیغی است دو دم که اگر شاعر و مداح و نویسنده نثر ولایی، به ظرایف و حقیقت آن آگاه نباشند، قطعاً به فرهنگ توسل و عزاداری آسیب‌های جدی وارد خواهند ساخت. بی‌گمان نمونه‌های فراوانی از زبان حال‌های نادرست، غیرقابل دفاع و یا شبهه‌برانگیز وجود دارد و لازم است از عرصه ادب و هنر ولایی زدوده شود. در ادامه به نمونه‌هایی از این ابیات اشاره می‌شود: حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید نمک به زخم دل درد‌پرورم نزنید در این مدینه همین جا سر مرا ببُرید(!) غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید و: خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دری که ساختم آخر به من خیانت کرد(!) گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت و: برای علی بی تو بد می‌شود(!) بدون تو غم بی‌عدد می‌شود نرو که غرورم لگد می‌شود(!) و این سقف، سنگ لحد می‌شود تو باید غمم را بدانی بمان چرا اشک را آبرو می‌کنی چرا چادرت را رفو می‌کنی(!) چرا استخوان در گلو می‌کنی؟(!) چرا مرگ را آرزو می‌کنی چه کم دارد این زندگانی بمان(!) 🔸دلایل شیوع برخی زبان حال‌های ناشایست ۱. کم‌سوادی و فقدان روحیّۀ مطالعه و تحقیق در میان برخی زبان حال سرایان، شاعران و ذاکران. ۲. تلاش به منظور نوآوری در روضه‌خوانی (مصیبت‌آفرینی) بدون شناخت مرزها و خطوط قرمز آن. ۳. ذوق قصّه‌پردازی و اسطوره‌آفرینی شاعران و ذاکران. ۴. تبدیل شدن گریستن و گریاندن به هدف اصلی. هریک از این موارد به سهم خود به فرهنگ توسل و مرثیه‌خوانی، آسیب وارد می‌کند و در نهایت به «تحریف» می‌انجامد. (ص۳۵۹) 🔹تفاوت زبان حال با زبان قال زبان قال در اصطلاح، همان «قول واقعی» شخص است که یا مستقیماً از دهان او شنیده ‌شود و یا آنان که مستقیماً از دهان او شنیده‌اند نقل ‌نمایند، یا در کتابی شنیده‌های مستقیم خود را ثبت کرده باشند. در صورتی که زبان حال «قول غیرواقعی» است. زبان‌ حال، در واقع محاکات و تقلیدی است از زبان قال، زیرا به طور کلّی هنرِ محاکات، در گرته‌برداری و برداشت از طبیعت اصیل و اصل طبیعت است. پس، زبان حال، قولی مجازی، فرضی و خیالی است؛ امّا زبان قال، واقعی.(ص۳۵) نمونه زبان قال: فرمود کور وارد محشر نمی‌شود هرکس که در عزای حسن گریه می‌کند و: گویم ز امام صادق این طرفه حدیث تا شیعۀ او به لوح دل بنگارد فرمود که بر شفاعت ما نرسد هر کس که نماز را سبک بشمارد و: بر روزها اگر که بریزد، چو شب شود ظلمی که از مهاجر و انصار دیده‌ام (ادامه دارد...) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
شعر هیأت
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش سوم) 🔹چند نکته مهم درباره زبان حال سرایی 1️⃣ زبان حال به زبان قال، ع
6️⃣ در زبان حال، شاعر در حکم راوی است که می‌تواند بر حسب نوع و شخصیت افراد (کودک، بزرگ، ضعیف، قوی، جوان، پیر و...) شخصیت‌پردازی کند؛ به نوع بیان تنوع بخشد؛ لحن و گونه متفاوت انتخاب کند و با این شیوه، روایت تاریخی را جلو ببرد، برجسته سازد و آن را تازگی بخشد. (ص۱۲۲) نمونه زبان حال حضرت زینب(علیهاالسلام) در کودکی: هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم برآفتاب، گریَم و بی ماه سر کنم ...زهرای کوچک علی‌ام کز امام خویش در موج غم چو فاطمه دفع خطر کنم با گریه و نماز شب و خانه‌داری‌ام پیوسته نام مادر خود زنده‌تر کنم شب‌ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب تا گریه مخفیانه برای پدر کنم ...هر چند کودکم، بگذارید نیمه‌شب وقت نماز چادر او را به سر کنم ماه غریب شهر مدینه بیا بگو بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم ...همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم این جامۀ من است که باید به بر کنم مادر بیا دوباره مرا در اُحد ببر تا حمزه را ز غربت بابا خبر کنم غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۲۲۶) 7️⃣ زبان حال، زمینۀ بازسازی شعارهای شیعی در قالب شعر را فراهم می‌کند. البته در این مسیر باید از خرافه و بدعت پرهیز داشت. 8️⃣ زبان حال، صرفاً بیان حالات عاطفی شخص نیست و نباید آن را به این امر محدود نمود.(ص۱۴۴) با رعایت شئون شخص، می‌توان زبان حال‌های متنوعی در فضای عاشقانه، عارفانه، حماسی، اجتماعی و... آفرید: عاشقانه: قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشک‌سالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه رو، رو گرفته‌ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم محمدمهدی سیار (رودخوانی، ص۵۰) حماسی: در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در؟ دید مولایش علی تنها شده خانه‌اش محصور دشمن‌ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیش‌مرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علی‌ست در هجوم دشمنان یار علی‌ست آن که باشد مرد این سنگر، منم اولین قربانی حیدر منم غلامرضا سازگار (نخل میثم، ج۲، ص۱۴۹) 9️⃣ در زبان حال سرایی از زبان پدیده‌های بی‌جان نیز می‌توان سخن گفت. چنانچه استاد محمدجوادغفورزاده(شفق) از زبان درخت، شعری جذاب و دل‌نشین سروده است که بخشی از شعر را مرور ‌کنیم: سال‌ها پیش در این شهر، درختی بودم یادگار کهن از دورۀ سختی بودم هرگز از همهمۀ باد نمی‌لرزیدم سایه‌پرودِ چه اقبال و چه بختی بودم به برومندیِ من بود درختی کم‌تر رشد می‌کردم و می‌شد تنه‌ام محکم‌تر من به آیندۀ خود روشن و خوش‌بین بودم باغ را آینه‌ای سبز به‌ آیین بودم روزها تشنۀ هم‌صحبتیِ با خورشید همه‌شب هم‌نفسِ زهره و پروین بودم ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک برگ‌هایم گلِ تسبیح به لب، مثل ملَک ...ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی باغ شد صحنۀ طوفان بیابان‌گردی در همان حال که احساس خطر می‌کردم، نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی تا به خود آمدم، از ریشه جدا کرد مرا ضربه‌هایش متوجّه به خدا کرد مرا حالتی رفت که صد بار خدایا کردم از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم آسمان‌سِیر شدم، مرتبه پیدا کردم از من سوخته‌دل بال و پری ساخته شد کم‌کم از چوب من، آن‌روز دری ساخته شد تا نگهبان سراپردۀ ماهم کردند، هر چه «در» بود در آن کوچه، نگاهم کردند از همان روز که سیمای علی را دیدم همه‌شب تا به سحر چشم به‌راهم کردند مثل خود تشنۀ سیراب نمی‌دیدم من این سعادت را در خواب نمی‌دیدم من... (یاس یاسین، ص۶۵) (ادامه دارد...) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
💠 مباحثی درباره زبان حال (بخش پایانی) 🔹شرایط و ویژگی‌های زبان حال ارزنده و سازنده در هر زبان حال مثبت و سازنده، این نکات باید رعایت شود: 1️⃣ توانایی تشخیص حالات زبان حال‌سرا باید توانایی تشخیص حال شخصیت مورد نظر را داشته باشد. احوال و اوضاع و شرایط سیاسی، زمانی، مکانی، شخصیّتی و... که قرار است بر اساس آن‌ها زبان حال گفته شود، بسیار مهم و راه گشاست. وقتی از زبان امام یا حضرت زینب(علیهاالسلام) و دیگر عاشورائیان آرزویی می‌کنیم، آن آرزو واقعاً باید آرزوی آن بزرگواران با همۀ علوّ شأنشان و مراتب ایمان و درجات یقینشان باشد.(ص۵۰۴) 2️⃣ شناخت دقیق و توأم با معرفت اگر شناخت شاعر و زبان حال‌گو از حالت و وضعیتی که قصد به تصویر کشیدن آن را دارد شناختی عمیق، دقیق، مقتل‌شناسانه و توأم با معرفت امام و اولاد و اصحاب او باشد، زبان حالِ گفته شده مبرّی از دروغ، انحراف، تحریف و گزافه خواهد بود. اگر احوال عاشورائیان درست تشخیص داده و حدس زده شود، زبان آن احوال نیز مقرون با صحّت و حقیقت خواهد بود و این زمانی محقّق خواهد شد که شاعر: الف) اجتهاد تاریخی و مقتلی داشته باشد. (مقتل‌شناسی) ب) هدف از قیام امام را بشناسد. (هدف‌شناسی قیام) ج) معرفت لازم را نسبت به امام و مقام امامت داشته باشد. (امام‌شناسی) باید شخصیّت امام، مقام، عواطف، سیره و سبک زندگی، اخلاق و آداب او در طول حیات مقدّسش درست مطالعه و شناسایی شده باشد. زبان حال باید با مقام شامخ و ملکوتی اهل‌بیت سازگار باشد. لذا هرچه معرفت شاعر بالاتر باشد، برداشت و درک او نیز از حال اهل‌بیت كامل‌تر و راستین خواهد بود.(ص۵۰۵) زبان حال در زمرۀ شعر عاطفه‌محور است، امّا نباید با عقل و دلایل عقلی منافات داشته باشد؛ عقلی که بهره‌مند از معارف توحیدی و آموزه‌های مکتب اهل‌بیت باشد. 3️⃣ توجه به انتقال مفاهیم ارزشمند ارائه پیام‌های ارزش‌مدارانه از ویژگی‌های برجسته زبان حال موفّق است. در زبان حال باید مفاهیمی مانند: ستم‌ستیزی، عدالت‌خواهی، حق‌گرایی، عزّت‌طلبی، كرامت انسانی، آزادی و آزادگی، استقامت، معرفت، شهادت‌طلبی، جوان‌مردی و غیرت، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح‌طلبی راستین، حماسه و عرفان و مفاهیمی از این دست موج بزند. صبغۀ ماتمی صِرف در زبان حال سرایی و غفلت از ابلاغ مفاهیم ارزشی، آفت بزرگ زبان حال‌ گویی است. زبان حال باید ترویج کنندۀ فرهنگ اهل‌بیت و پیام‌های انسان‌ساز آن باشد. کوتاه سخن این‌که، زبان حال‌گو باید با اخلاص و طهارت روح، که اوّلین و اساسی‌ترین شرط است، با پیش‌نیاز امام‌شناسی، شناخت منطق قیام فاطمی و حسینی، حدیث‌دانی، اشراف تاریخی و مقتل‌شناسی، زبان و قلم به زبان حال‌ گویی بگرداند. (ص۵۰۵) 📗 (دفتر دوم) ✍🏻 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat