eitaa logo
شعر هیأت
8.8هزار دنبال‌کننده
881 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹کجایند مردان بی‌ادّعا؟🔹 شب است و سکوت است و ماه است و من فغان و غم و اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام شب و ناله‌های نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر می‌کنم درد را که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من که گل سر زند از گریبان من مرا کشت خاموشی ناله‌ها دریغ از فراموشی لاله‌ها کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟ کجایند مردان بی‌ادّعا؟ کجایند شور‌آفرینان عشق؟ علمدارمردان میدان عشق... همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام‌آورند هلا، پیر هشیار درد آشنا! بریز از می صبر، در جام ما من از شرمساران روی توام ز دُردی‌کشان سبوی توام غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا پریشان و سردرگریبان مرا غرورم نمی‌دید این روز را چنان ناله‌های جگر‌سوز را غرورم برای خدا بود و عشق پل محکمی بین ما بود و عشق نه، این دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن، دل من نبود من از انتهای جنون آمدم من از زیر باران خون آمدم از آن‌جا که پرواز یعنی خدا سرانجام و آغاز یعنی خدا هلا، دین‌فروشان دنیا‌پرست! سکوت شما پشت ما را شکست چرا ره نبستید بر دشنه‌ها؟ ندادید آبی به لب تشنه‌ها؟ نرفتید گامی به فرمان عشق نبردید راهی به میدان عشق اگر داغ دین بر جبین می‌زنید چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟ خموشید و آتش به جان می‌زنید زبونید و زخم زبان می‌زنید کنون صبر باید بر این داغ‌ها که پر گل شود کوچه‌ها، باغ‌ها 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2124@ShereHeyat
🔹مژدۀ آزادی🔹 مانده ز فهم تو دلم بی‌نصیب معجزۀ عشق، غرور غریب نام تو را بردم و قلبم شکست مثل شهیدان تو غریبی، غریب بیرق افراشتۀ زخم تو حادثه‌ای پر ز فراز و نشیب می‌وزد از خاک تو بوی بهشت بوی خدا، بوی ظفر، بوی سیب خاک تو سر منزل مقصود عشق ای وطن عشق! نداری رقیب قلب زمین، قبلۀ خون، قاف زخم! معجزۀ سرخ! عجیبی، عجیب مژدۀ آزادی تو، دلنواز خندۀ پیروزی تو، دلفریب باز بخوان سورۀ «اَلنّازِعات» باز بخوان آیۀ «اَمَّن یُجیب» خُرّم و سرسبز بمان تا ابد ای وطن چلچله‌های نجیب فتح تو یک معجزۀ روشن است «نَصرُ مِنَ الله وَ فَتحٌ قَریب» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5555@ShereHeyat
🔹تو نبودی که ببینی🔹 شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی دلمان شاد شد اما تو نبودی که ببینی گیسوان غزل سوختۀ نخل قدیمی همدم باد شد اما تو نبودی که ببینی خاکِ رنگین شده از بادۀ شیرین شهادت، سهم فرهاد شد اما تو نبودی که ببینی شعر ایمان شدی و از تو و آن جملۀ نابت همه جا یاد شد اما تو نبودی که ببینی مسجد و مدرسه و کوچه و آن خانۀ کوچک باز آباد شد اما تو نبودی که ببینی شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی سه خرداد شد اما تو نبودی که ببینی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2574@ShereHeyat
🔹درخت پر از زخم🔹 هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد ز یاد، خاطرۀ باغ شعله‌ور شده را کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنۀ شهر نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد خبر برید، دو سه شاخۀ تبر شده را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2028@ShereHeyat
🔹نسل خورشید🔹 ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی از چشم سرخِ شرابی، پیداست شب‌زنده‌داریم با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک‌سواریم تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم «اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3887@ShereHeyat
🔹خاک آسمانی🔹 ما دردها و داغ‌ها را می‌شناسیم غوغای باد و باغ‌ها را می‌شناسیم... نام علی را زینت سربند کردیم اروند و بهمن‌شیر را دربند کردیم... ما هفت دریا بی‌نشانیم و غریبیم ما پنج وادی آیۀ امّن یجیبیم... ما مرد دریا، مرد صحرا، مرد دشتیم ما یادگار حملۀ والفجر هشتیم هر کس که آن‌جا بود بی‌نام و نشان بود آن‌جا زمین دلبازتر از آسمان بود... ای چفیه‌های مانده در باران کجایید؟ سجّاده‌های روشن ایمان کجایید؟... در هر رواق سنگری عطر خدا بود تنها دعا بود و دعا بود و دعا بود آنان که در این امتحان پیروز بودند در کربلای پنج، دشمن سوز بودند... ما عیش دشمن را به کامش زهر کردیم کاری که ما در فتح خونین‌شهر کردیم ققنوس‌ها بودند و آتش می‌خریدند تن‌های عاشق زخم ترکش می‌خریدند خاکی، ولی آیینۀ افلاک بودند سنگرنشینان آبروی خاک بودند فریادهای خفته را خاموش بردیم یک کربلا آیینه را بر دوش بردیم... جز «همّت» و مردی و جانبازی ندیدیم ما عاشقی مانند «خرّازی» ندیدیم این‌جا پر از اسطوره‌های جاودانی‌ست این سرزمین خاکی‌ست، امّا آسمانی‌ست هان ای بلاجویان دشت کربلایی آه ای شهیدان، ای شهیدان خدایی من در شما دیدم جهانی بی‌کران را بعد از شما بستند راه آسمان را بعد از شما ماندیم ما و زندگانی شرمنده‌ایم ای روح‌های آسمانی رفتید تا ما چند روزی زنده باشیم می‌خواستید از عکستان شرمنده باشیم... شعر بلند عشق را با خون سرودید اصلا شما انگار این جایی نبودید... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2534@ShereHeyat
🔹دنیای دیگر🔹 آدم در این کرانه دلش جای دیگری‌ست این خاک، کربلای معلای دیگری‌ست با هر نسیم، مرده‌دلی زنده می‌شود آری دمش مثال مسیحای دیگری‌ست اینجا همیشه چشم به دنبال معجزه‌ست در هر نگاه شوق تماشای دیگری‌ست خون شهید در همه جا موج می‌زند دریا در این کرانه به معنای دیگری‌ست خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است! این پهنه جایگاه قدم‌های دیگری‌ست بعد از وقوع کرب‌و‌بلا، خون این زمین در پای دین هر آینه امضای دیگری‌ست اینجا چقدر با همه جا فرق می‌کند! اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگری‌ست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3076@ShereHeyat
🔹رایحۀ جبهه‌ها🔹 غبار خانه بروبید، عید می‌‏آید ز کوچه‏‌هاست که بوی شهید می‌‏آید صدای دلکشی از دور، محملم را برد دوباره رایحۀ جبهه‌‏ها دلم را برد دوباره آینه از زیر خاک آوردند هزار باغ گلِ سینه‏‌چاک آوردند شراب نور دوباره به دست مستان است بیا که پیکر خورشید، روی دستان است کجا شهید بمیرد که پرپری بزنیم؟ بیا به مجلس ترحیم خود سری بزنیم هنوز لشکر ده نذر سیدالشهداست دوکوهه در تب پرواز حاج همت‏‌هاست جبین آب از آن التهاب پُرچین است هنوز ساحل والفجر هشت غمگین است هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد ز هجر آن همه خورشید خون به دل دارد سخن بگوی طلائیه! باز دلتنگم برای سجدۀ سرخ نماز، دلتنگم خروش سینه‌زنان را، هویزه! می‌شنوی؟ صدای قاری قرآن ز نیزه می‌شنوی؟ تبسمی به من ای فکه! هر دو تنهاییم چگونه بعدِ شهیدان خود، سر پاییم؟ پر از دعای کمیلی، پر از جنون، کارون! کجاست منزل لیلی، جزیرۀ مجنون؟ تو ای شهید! که نامت خلاصۀ پاکی‌ست چقدر پیرهن خاکی تو افلاکی‌ست چقدر قمقمۀ خالی‌‏ات، ادب دارد هنوز نام اباالفضل، زیر لب دارد؟ به جان مادر محزون نشسته‌‏ات، سوگند به استخوان و پلاک شکسته‏‌ات، سوگند دلم ز هجر تو ای دوست! شعله‌‏ور شده بود ز استخوان تو قلبم شکسته‌‏تر شده بود اگر چه پیکرت از زیر خاک می‌‏آید به پیشواز تو صد سینه‌چاک می‏‌آید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3101@ShereHeyat
🔹مژدۀ آزادی🔹 مانده ز فهم تو دلم بی‌نصیب معجزۀ عشق، غرور غریب نام تو را بردم و قلبم شکست مثل شهیدان تو غریبی، غریب بیرق افراشتۀ زخم تو حادثه‌ای پر ز فراز و نشیب می‌وزد از خاک تو بوی بهشت بوی خدا، بوی ظفر، بوی سیب خاک تو سر منزل مقصود عشق ای وطن عشق! نداری رقیب قلب زمین، قبلۀ خون، قاف زخم! معجزۀ سرخ! عجیبی، عجیب مژدۀ آزادی تو، دلنواز خندۀ پیروزی تو، دلفریب باز بخوان سورۀ «اَلنّازِعات» باز بخوان آیۀ «اَمَّن یُجیب» خُرّم و سرسبز بمان تا ابد ای وطن چلچله‌های نجیب فتح تو یک معجزۀ روشن است «نَصرُ مِنَ الله وَ فَتحٌ قَریب» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5555@ShereHeyat
🔹عباس‌های تشنه‌لب رفتند🔹 در کوله‌بار غربتم یک دل از روزهای واپسین مانده‌ست عباس‌های تشنه‌لب رفتند لب‌تشنه مَشکی بر زمین مانده‌ست من بودم و او بود و گمنامی نامش چه بود؟ انگار یادم نیست بر شانه‌های سنگی دیوار نام تو ای عاشق‌ترین، مانده‌ست مثل نسیم صبح نخلستان سرشار از زخم و سکوت و صبر رفتید، اما در دلِ هر چاه یک سینه آواز حزین مانده‌ست: «رفتیم اگر نامهربان بودیم» رفتند اما مهربان بودند «رفتیم اگر بار گران» آری بار گرانی بر زمین مانده‌ست بر شانهٔ خونین‌تان، یاران! یک بار دیگر بوسه خواهم زد برشانهٔ خونین‌تان عطرِ تابوت‌های یاسمین مانده‌ست زآنان برای ما چه می‌ماند؟ یک کوله‌بار از خاطرات سبز از من ولی یک چشمِ بارانی تنها همین، تنها همین مانده‌ست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/271@ShereHeyat
🔹خدایا دلم را کجا می‌برند؟🔹 شبم در حضوری لبالب گذشت کدامین شبم مثل آن شب گذشت شب برگزیدن، شب انتخاب شب گام تا قلّۀ آفتاب شب عاشقان نفس سوخته شب چهره‌های برافروخته شب شبنم و شعله و شط و خون شب مستی و شور عشق و جنون شب خیزش عقده‌های زمین شب دست و پا باختن روی مین شب خاک با خون معطّر شدن شب تا سحر لاله پرپر شدن شب در زمین آسمانی شدن شب در خداوند فانی شدن نه ناسوت بود و نه لاهوت بود شب آتش و خون و باروت بود شب همّت بی‌هماوردهاست شب راست‌قامت‌ترین مردهاست شب دل سپردن به دریاست این شب بی‌خیالی ز دنیاست این... فلک باز قصد زمین کرده است کسی پشت این شب کمین کرده است اُحد...بدر...خیبر...و یا کربلاست خدایا نمی‌دانم اینجا کجاست؟ صدا می‌زند عشق از علقمه بیایید با رمز یا فاطمه شب عشق بازی، شبی پرخروش شب چفیه‌های غریبی به دوش شب وحشی ترکش و تیرهاست و گردانی از بانگ تکبیرهاست در این کوله پشتی غم آورده‌ام شهادت! کجایی؟ کم آورده‌‌ام هلا ای رفیقان همسنگرم شما دیگرید و من آن دیگرم... شما مشعل راه آینده‌اید شما تا همیشه... شما زنده‌اید... در این موج، خود را رها کرده‌ام دلم را به نام شما کرده‌ام مرا هم رهایی دهید از قفس بگیرید از من، مرا یک نفس اسیر غم جان و تن مانده‌ام مصیبت همین است، من مانده‌ام رفیق مرا بی‌صدا می‌برند خدایا دلم را کجا می‌برند؟ در این کوله پشتی غم آورده‌ام شهادت! کجایی؟ کم آورده‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2532@ShereHeyat